آرماگدون: تدارک جنگ بزرگ



نبرد هارمجدّون(1)

از سال 1980، اين عادت در من پيدا شده است که هر يکشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجيل کهن» فال ول را در تلويزيون بگيرم.

براي آنکه مطالب بيشتري درباره خداشناسي هار مجدون فال ول بدانم؛ و دريابم که پيروانش تا چه اندازه مانند خودش فکر مي کنند، در سال 1983، در گشت مسافرتي به سرپرستي او به سرزمين قدس، نام نويسي کردم.

من يکي از 630 نفر مسيحي اي بودم، که از نيويورک به تل آويو پرواز کرديم. در آنجا ما را به گروههاي حدود 50 نفري تقسيم کردند. به هر يک از گروهها يک اتوبوس و يک راهنماي اسراييلي اختصاص داده شده بود. ما پس از يک استراحت شبانه با اتوبوس ها يمان به راه افتاديم.

حالا در اين سفر کوتاه، شما هم با من همراه شويد:

براي اين که به دره مجدو برويم، از تل آويو حدود 55 مايل به طرف شمال سفر ميکنيم. به محلي مي رسيم که در 20 مايلي جنوب - جنوب شرقي حيفا، قرار دارد و فاصله آن از درياي مديترانه، حدود 15 مايل است پس از پياده شدن از اتوبوس، با کلايد، يک مدير اجرايي بازرگاني بازنشسته از مينياپوليس، که سالهاي آخر دهه 60 سالگي خود را مي گذراند، همگام مي شوم.

کلايد، فارغ التحصيل کالج است و در جنگ دوم جهاني، در ارتش آمريکا با درجه سرواني، در آفريقاي شمالي و اروپا، خدمت کرده و به خاطر فرماندهي هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصي اش در زير آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است. قدي دارد در حدود شش پا و هيکلي مناسب، که آن را نتيجه خدمتش در ارتش مي داند.



همسر کلايد دو سال پيش درگذشته است و به همين جهت در اين سفر تنهاست. سر و وضعش تميز و مرتب است. با شلواري پشمي، پيراهني سفيد، کراوات مناسب و کت کشمير؛ سري دارد پرمو که تنها بخشي از آن خاکستري شده است.



فاصله کوتاهي تا يک تل يا پشته کوچک، پياده طي مي کنيم. اين تپه اي است مصنوعي، که از لايه هاي مختلف يا برجا مانده از گياهان و جانوران و يا جامعه هاي باستاني کهن پوشيده شده است.



کلايد توضيح مي دهد: «زماني در اينجا يک شهر قديمي کنعاني قرار داشته است» و اضافه مي کند که ما در لبه جنوبي فضاي بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون (2) قرار داريم، که در کتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است.



در زمانهاي قديم مجدو شهر بسيار مهمي بود. اين شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژيک نظامي و کاروان رو قرار داشت.



کلايد، اين کهنه سرباز از تاريخ دان مي گويد: «جاده ماريس، يعني جاده باستاني ساحلي، که مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط مي ساخت، از اين دره مي گذشت.»



مي گويم: «پس با اين توصيف، اين محل هميشه ميدان جنگ بوده است؟»



کلايد پاسخ مي دهد: «بله، برخي از تاريخ نويسان اعتقاد دارند، که در اينجا بيش از هر جاي ديگر در جهان، جنگ روي داده است. فاتحان کهن هميشه مي گفتند، هر فرماندهي که مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پايداري مي کند.»



«شما در صحيفه يوشع بن نون (باب 12، آيه 21)(3) مي خوانيد که چگونه يوشع و اسراييليان، در اينجا کنعانيان را شکست دادند. و در «کتاب داوران» باب چهارم و پنجم مي خوانيد که دو قرن پس از آن نيروهاي اسراييلي در زير فرماندهي دبوره و باراق، در نبردي بر سيسرا سردار کنعانيان چيره شدند.(4)»



«و بعد چنانکه مي دانيم، شاه سليمان اين شهر را مستحکم ساخت و به مرکزي براي اسبها و ارابه هايش بدل کرد.



حتي در طي سالهاي عمر من هم در اينجا نبردهاي مهمي داشته ايم. نزديک به پايان نخستين جنگ جهاني، در سال 1918، ژنرال انگليسي آلن بي، درست در همين جا در مجدّو، به پيروزي قاطعي بر ترکها دست يافت.»



همه عضوهاي گروه ما، به پياده روي خود تا يک نقطه مناسب ادامه مي دهيم و سپس در نقطه اي که بر همه دره جزدال که به سوي شمال غربي تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا مي شويم.



کلايد با صداي هيجان زده اي مي گويد: «و سرانجام، حالا دارم ميدان آخرين نبرد بزرگ را تماشا مي کنم!»



مي پرسم: اما آخر شما از کجا مي دانيد که نبرد نهايي در اينجا روي خواهد داد؟



- «شما همين اسم - يعني مجدّو - را بگيريد، کلمه عبري هار، يعني کوه را به آن اضافه کنيد. اين دو کلمه به شما هارمجدّو را مي دهد، که ما هارمجدّون ترجمه مي کنيم.»



در حالي که او صحبت مي کند، من مي کوشم استدلال او را، با جستجوي هار يا کوه دنبال کنم؛ اما کوهي پيدا نمي کنم. با وجود اين، چون دره روبروي خودمان را مي توانيم ببينم، پس نقطه مناسبي که روي آن ايستاده ايم، بآساني مي تواند هار (کوه) تلقي بشود. اما با همه اينها، آيا هارمجدّو - که کلمه کلمه به معني کوه مجدو است - به يک محل دلالت مي کند يا يک رويداد؟



کلايد، کمي با بي حوصلگي پاسخ مي دهد: «نه، نه، اين ميدان نبردي است که همه ملتها در آن درگير مي شوند. اين آخرين نبرد ميان نيروهاي نيکي و نيکوکاري به رهبري مسيح و نيروهاي شيطاني به رهبري دجال خواهد بود.»



من، مانند ميليونها مردم ديگر، سخن کلايد را باور مي کنم. من هميشه چيزهايي درباره هارمجدّون شنيده بودم، اما با همه شنيدن هاي اين واژه اشتقاق آن را نمي دانستم. پرسيدم که آيا درباره اين واژه هارمجدّون مطالب زيادي خوانده ايد؟



- «مي دانيد، واژه هارمجدّون تنها يک بار در انجيل آمده است؛ يعني درست همان که در کتاب مکاشفه يوحنا باب شانزدهم، آيه 16 آمده است؛ و سپس اين آيه مختصر را نقل مي کند:



«و ايشان را به موضعي که آن را در عبراني هارمجدّون مي خوانند، فراهم آوردند.»



از آن جا که اين واژه در زندگي ما نقش چنين با اهميتي دارد، اميدوارم بتوانم اشتقاق آن را پيدا کنم، من آنچه را که کلايد گفت تکرار مي کنم: در کتاب عهد عتيق، هيچ ذکري از اين واژه نشده است. در کتاب عهد جديد هم تنها يک مورد، يعني در باب مکاشفه که گاهي مکاشفات، يا مکاشفه يوحناي قديس هم گفته مي شود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالي که در مکاشفه، از «محلي» به نام هارمجدّون صحبت مي کند، کلايد اصرار دارد که هارمجدّون معني يک نبرد را مي رساند.



کلايد مي گويد: «يوحناي پيش گو کتاب مکاشفه را نوشته است؛ و چنانکه مي دانيم ما از همين اثر يوحنا است که بيشترين اطلاعات خودمان را از آخرين روزهايي که داريم مي گذرانيم، به دست مي آوريم. او تصوير کاملي از آخرين نبردي که بايد درست در همين محل صورت بگيرد، به دست داده است. به ياد داريد که او در پيشگويي خود از اين نبرد بزرگ، مي نويسد(5):



«و بلدان امتها خراب شد... و هر جزيره گريخت و کوهها ناياب گشت.» و بعد مي افزايد:



«خداوند همه چيز را درباره آينده مي داند. هيچ چيز را از او گريزي نيست. خداوند از همان آغاز مي داند، چه کسي به هاويه خواهد رفت و چه کسي دقيقا نخواهد رفت. هنگامي که خداوند قانون را نازل کرد، دقيقا مي دانست کدام انسان قادر به رعايت آن نخواهد بود.»



من به خودم جرات داده مي پرسم: «خداوند از پيش مي داند؟ و از پيش مقرر کرده است؟»



- «شما بايد به خاطر داشته باشيد که اين از پيش دانستن، تعيين کننده همه چيز نيست. اما آنچه که خداوند مي داند، فراتر از هر حدس و گماني است. آنچه خداوند مي داند، با يقين کامل صددرصد مي داند؛ و او همه چيز را مي داند.



«در کتاب مکاشفه، خداوند با بکار گرفتن يوحنا، توصيف کاملي از آنچه که اين جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما مي دهد»



و ادامه مي دهد:«يک ارتش 200 ميليوني شرقي در طي يک سال به سمت غرب به حرکت درمي آيد. اين ارتش به حرکت درمي آيد و در تغيير مکان خود پرجمعيت ترين ناحيه هاي جهان را پيش از رسيدن به رودخانه فرات، ويران خواهد ساخت.»



«باب 16 مکاشفه به ما مي گويد که رودخانه فرات خشک خواهد شد، و اين به پادشاهان مشرق زمين، مشرقيان، اجازه خواهد داد که سرزمين اسراييل را درنوردند.»(6)



- تکرار کردم: پادشاه مشرق زمين؟ و ذهن من به سوي سرزمينهاي جهان که در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمي آيد. هيچ پادشاهي که امروز در آن ناحيه حکمروايي داشته باشد به ذهنم خطور نمي کند. در زمان ما، شاه ايران آخرين پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز ديگر هيچ شاهي در آنجا نيست، اما در زمان يوحنا چنين شاهاني وجود داشتند - پس گفتم آيا اين نمايانگر آن نيست که يوحنا اين سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟



کلايد گفت:«نه، نه، شما مي توانيد پادشاهان را به معني رهبران يا سران دولتها بگيريد.»



کلايد که در همه جا طرفدار جدي تعبير کلمه به کلمه کتاب مقدس است، در اين مورد، خود کلمه کتاب مقدس را قبول ندارد.



حرف او را قطع نمي کنم و او به نقل خود ادامه مي دهد: «اين پادشاهان - يا رهبران - تمامي ربع مسکون، بزرگترين ارتش تاريخ جهان را درست به اينجا، به مجدّو مي آورند.» با چشمان فراخ شده سخن مي گويد و چهره اش وقتي از فرشته اي حرف مي زند که پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشکيد تا راه ارتش بزرگ پادشاهاني که از مشرق آفتاب مي آيند از بستر آن باز بشود، برق و درخشندگي ناشي از پيش بيني به خود مي گيرد.



اما وقتي سازمان دادن يک ارتش خوب، ارتشي بسيار کوچکتر از همه ارتش هاي مشرق زمين، تا اين اندازه دشوار باشد، چگونه يک رهبر، يا گروهي از رهبران مي توانند موفق به بسيج کردن يک ارتش 200 ميليون نفري بشوند؟



کلايد مي گويد: «خوب، روشن است، اين رهبران هدف هاي ژئوپليتيک دارند، و ارواح شيطاني آنان را به پيش مي رانند».

پرسيدم: ارواح شيطاني؟

- «در اين مورد، اينها همان ارواح شيطاني فرشتگان به خاک افتاده اي هستند، که از شيطان در عصيانش در برابر خداوند، پشتيباني کردند. پس از اينکه اين ارواح شيطاني بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، اين رهبران و ارتش هاي جهان، نادانسته به پيادگان آنها تبديل مي شوند.»

به نظرم همه چيز دارد بخوبي جفت و جور مي شود. براي اينکه مطمئن شوم که همه چيز را به درستي فهميده ام، گفتم: آيا اين دجال است که اين ارواح شيطاني را در ذهن رهبران جهان جاي مي دهد؟ و کلايد تصديق کرد.



کلايد علاوه بر ارواح شيطاني، از «وحش» مکاشفه يوحنا هم صحبت کرد و توضيح داد که: «وحش، يعني اينکه اتحاد نيرومندي از ملت هاي اروپايي و گروهي از ملت ها که در آخرين روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما مي دانيم که داريم در عهد آخرالزمان زندگي مي کنيم. زيرا پيدايش اتحاد نيرومند ملت هاي اروپايي را ديده ايم - و اين همان چيزي است که ما جامعه اقتصادي اروپا يا بازار مشترک مي ناميم. با مطالعه اين پيش گويي، ما مي توانيم به چشم ببينيم که خداوند همه اين رويدادها را از پيش خبر داده است.(7)

«همه آنچه که روي دادنش را در جهان امروز مي خوانيم، به روشني نشانگر اين است که اين پيشگويي به زودي روي خواهد داد.

و در اين نبرد آخرالزمان - که با مطالعه زکرياي نبي و همين مکاشفه از آن آگاه مي شويم - نيروهاي ملت هاي سرتاسر زمين در زير فرمان دجال، بر ضد خداوند ما عيسي مسيح و قديسان پرافتخارش خواهند جنگيد و چنان که مي دانيم، مسيح، در اين خونين ترين نبرد تاريخ، آن ميليون ها را از ميان خواهند برد و دجال را به قتل خواهد رسانيد.»



کلايد براي اينکه نکته اش را اثبات کند، آيه هشتم از باب دوم تسالونيکيان (کتاب عهد جديد) را از بر خواند:



«آن گاه آن بي دين - که کلايد اضافه مي کند، منظور از بي دين همان دجال است - ظاهر خواهد شد، که عيسي خداوند، او را به نفس دهان خود هلاک خواهد کرد و به تجلي ظهور خويش او را نابود خواهد ساخت.»

من براي کلايد تفسير کردم که، احتمال ندارد مسيحيان، جز در مورد بهشت و جهنم، اين اندازه انديشه و کلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند.

هنگامي که کلايد و من، گرم گفتگو هستيم، ديگر کسان گروه ما، با نشستن بر روي سنگها يا علفها، غرق انديشه درباره اين دره داراي مزرعه هاي گندم و جو و باغهاي ميوه شده اند. در حالي که اين دره تا اين اندازه ساکت و آرام تا اين اندازه صلح آميز به نظر مي رسد، رفتار و گفتار کلايد نشانگر آن است که زير و رو شدن همه جهان در يک انفجار بزرگ، ناگزير به نظر مي رسد. او از جزئيات توصيف خودش درباره اين آتش سوزي بزرگ، سخت مطمئن به نظر مي رسد.



با اين همه، اين جنگ قرار است که در همين ميدان برابر ما روي دهد - دره اي که چنان کوچک است، که در يک مزرعه نيراسکا جاي مي گيرد؛ و اگر در يک ايلخي پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم مي شود. در حالي که به سوي اين دره کوچک آرام پوشيده از مزرعه هاي با سنگچين از هم جدا شده اشاره مي کردم، به کلايد گفتم که اينجا، براي يک چنين جنگ عظيمي، بيش از اندازه کوچک به نظر مي رسد.



خيلي جدي گفت: «نه، تانکهاي خيلي زيادي را مي توان در اينجا جاي داد.»

تکرار کردم، تانکها، و همه ارتشهاي روي زمين؟

- «بله، همه اين ها را. اما بايد به خاطر داشته باشيد که اين بزرگترين نبردي خواهد بود که تاکنون روي داده است. چندين ميليون نفر، همين جا خواهند مرد.»

پرسيدم: «و يک جنگ هسته اي همين جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنيا را ويران خواهد کرد؟»

پاسخ داد: «بله، شما اين را در باب سي و هشتم و سي و نهم صحيفه حزقيال نبي مي خوانيد. در اين دو باب يک جنگ هسته اي توصيف شده است. سپس مي گويد: «باران هاي سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان هاي سختي در زمين پديد خواهند آورد، کوه ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد گرديد، رويارو «در برابر هر گونه وحشت».(8) امکان ندارد که حزقيال نبي، به چيز ديگري جز مبادله سلاح هاي تاکتيکي هسته اي، اشاره کرده باشد.»



اطمينان و يقين کلايد، احساس واقع بيني مرا متزلزل مي سازد. با اين حال مي دانم، او چيزي را مي گويد، که ميليون ها آمريکايي، دقيقا به آن باور دارند.

- پرسيدم: «آيا تصور کلايد از مسيح، شبيه يک ژنرال پنج ستاره اي است که ارتش ها را رهبري مي کند؟ و آيا کلام کتاب مقدس را چنان تعبير مي کند که مسيح به عنوان سر فرمانده آن، نيروهايي را که بر ضد او متحد شده اند، با به کار بردن سلاح هاي هسته اي، نابود خواهد کرد؟»



- پاسخ داد: «بله، در واقع مي توانيم انتظار داشته باشيم که مسيح، ضربه نخست را وارد کند. او، سلاح نويني را براي نخستين بار، به کار خواهد برد. و اين سلاح، همان اثرهايي را خواهد داشت، که بر اثر يک بمب نوتروني ايجاد مي شود. شما مي توانيد اين مطلب را در آيه دوازدهم باب چهاردهم کتاب زکرياي نبي بخوانيد، که مي گويد:



- «گوشت ايشان در حالتي که بر پايهاي خود ايستاده اند، کاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد، و زبان ايشان در دهانشان کاهيده خواهد گشت.»

مي پرسم، منظور حرف کلايد اين ست که آيا خود مسيح ضربه نخست را خواهد زد؟ کلايد پيش از دادن پاسخ همه قد شش پايي خودش را روي پاهايش راست مي کند و با صداي قوي و سخت صميمي خود مي گويد:



«بله، عيسي مسيح به اين زمين باز مي گردد، تا حکومت الهي را در آن برقرار سازد ؛ و اين کار را از ستاد خود در اورشليم، خواهدکرد.»



- و بر سر يهودياني که در اسراييل زندگي مي کنند، چه خواهد آمد؟



کلايد گفت: «دو سوم يهودياني که در اينجا زندگي مي کنند، کشته خواهند شد. اين مطلب را مي توانيد در آيه هاي هشتم و نهم باب سيزدهم کتاب زکرياي نبي بخوانيد.(9)امروز در حدود 13 ميليون و نيم يهودي در جهان هستند. به اين ترتيب، خداوند به ما مي گويد که 9 ميليون يهودي در اين نبرد، کشته خواهند شد - يعني بيش از همه يهودياني که توسط نازي ها کشته شدند. آن قدر خون جاري خواهد شد که خداوند آن را به چرخشت شراب گيري، که خون آنان را مي گيرد، تشبيه مي کند. تا مسافت 200 مايل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد.»

پرسيدم، چرا کلايد تصور مي کند که خداوند خواستار آن باشد، که يک رشته از عقوبت ها را نازل گرداند تا بيشتر مردمان جهان را بکشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود کند؟



کلايد گفت: «خداوند، اين کار را بيشتر به خاطر امت قديمي اش، يهوديان مي کند، خداوند دوران هفت ساله آزمايش سخت را مقرر کرده است، تا يهوديان تصفيه شوند، تإ وادارشان سازد، روشنايي را ببينند و مسيح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند.»

اعتراف مي کنم که تعبيرهاي او، مرا سخت گرفتار شبهه کرده است. چرا خداوند بايد يهوديان را، يعني برگزيده ترين در ميان همه امتها را برگزيده باشد، تنها براي اينکه - بنا بر واژه همراه با حسن تعبير کلايد- «آنان را تصفيه» کند؟

- «آيا نمي بينيد که خداوند ميخواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عيسي مسيح به سجده درآيند؟»



سپس کلايد توضيح مي دهد که خداوند پس از نابود کردن دو سوم اين امت، سرزمين اسراييل را نجات خواهد داد. يعني اينکه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چيزهايي را که براي نابودي کساني که مصمم به آزادي اسراييل هستند، نيازمند است؛ در اختيار دارد.»

در ذهن من اين نکته شروع به جا افتادن مي کند که کلايد اسراييل را دوست دارد، اما علاقه اي به يهوديان ندارد. به نظر مي رسد که هيچ احساس تاسفي براي آن يهوديان يا ديگراني که مي گويد کشته مي شوند، در او نيست.

«هفت ماه طول خواهد کشيد تا يهوديان زنده اسراييل بتوانند همه سربازان کشته شده را دفن کنند» و به عنوان دليل، آيه دوازدهم باب سي و نهم کتاب حزقيال نبي را نقل مي کند: «و خاندان اسراييل مدت هفت ماه ايشان را دفن خواهند کرد تا زمين از وجودشان پاک گردد.»(10)



با پذيرش احتمال خطر تکرار سخنم، دوباره پرسيدم، چرا خداوند رحمان بايد بخواهد که ما سلاح هاي هسته اي به کار ببريم؟

پاسخ داد: «به خاطر داشته باشيد، انسان دانش خود را و چگونگي ايجاد کردن اين قدرت ويرانگر را، از خداوند کسب کرده است. انرژي هسته اي، براي خداوند چيز تازه اي نيست؛ و تهديد يک همه سوزي هسته اي، قادر متعال را غافل گير نخواهد کرد. خداوند در همه اوقات مي داند چند ماهي در درياها و چند ستاره در آسمانها و چند دانه شن در ساحلهاي درياها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه که او بخواهد، خواهد شد. هيچ انسان، يا امتي نمي تواند از تحقق اراده خداوندي جلوگيري کند.»

و کلايد با لبخندي مرموز با اين سخنان، حرف خود را به پايان برد: «هنگامي که مسيح دوباره به زمين بازگردد، از آسمانها به ارض اورشليم نزول خواهد کرد. ملاحظه کنيد، همه تاريخ مربوط و متمرکز است بر امت اسرائيل که تخم چشم و برگزيده خداوند دوباره زمان تاريخ بشر را به دست خود مي گيرد.»



پايان نزديک است

در طي گشت در سرزمين مقدس، من سخنان کلايد را روي نوار ضبط صوت ضبط کردم؛ و وقتي بعدها به آن گوش دادم، آن را بسيار همانند سخنان جري فال ول و بسياري از کشيشان معتبر انجيلي پروتستان تلويزيوني ديدم که مي گويند: بي هيچ نرمشي از پيش چنين مقرر کرده است؛ و بنا به سخن کلايد، خداوند زمام تاريخ بشر را خود به دست مي گيرد.



پس از بازگشتم از سفر کوتاه 1983، به تحقيق پرداختم، ديگر کشيشان پروتستان انجيلي بنيادگرا در موضوع هارمجدّون ، چه مي گويند. در سال 1970، بيلي گراهام هشدار داد که: «جهان اکنون به سرعت دارد به سوي جنگ آخرالزمان هارمجدّون خود نزديک مي شود» و «نسل کنوني جوان ما، شايد آخرين نسل در تاريخ باشد».



گراهام در فرصت ديگري گفت: «اکنون بسياري از مردم مي پرسند. اين آخرين جنگ آخرالزمان در کجاست؟ ما چه اندازه به آن نزديکيم؟ خوب، محل اين جنگ در غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، ميان جليله و سامريه. ناپلئون وقتي اين جايگاه سترگ را ديد، گفت: «اين ميدان بزرگترين نبرد جهان است»، زيرا که انجيل به ما آموزش مي دهد که جنگ بزرگ آخرالزمان، اين بزرگترين جنگ تاريخ؛ در اين بخش جهان روي خواهد داد: يعني در خاورميانه!»

س.س.کريب، رييس پيشين انجمن کشيشان پروتستان انجيلي، در سال 1977 نوشت: «شاه مسيح، ميليونها نظامي گرد آمده توسط ديکتاتور شيطان صفت، دجال را، به سختي تار و مار خواهد ساخت.»



هال ليندسي، نويسنده يک کتاب پرفروش، همه تاريخ را - يعني تاريخ خاورميانه و همه جهان را - به کمک قرائت کتاب مقدس تعبير مي کند. او در کتاب خود به نام «زمين، سياره بزرگ مرحوم» مي گويد: دولت اسراييل، خط مرزي ميان رويدادهاي عمده کنوني و آينده است.

ليندسي مي گويد: «پيش از اين که يهوديان، تشکيل يک ملت بدهند، هيچ چيز درست سر جايش نبود. تنها حالا که اين اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علايم پيشگويي هاي نبوي، دارد سر جاي خودش قرار مي گيرد. زيرا که برخي فضاهاي قدرت سياسي بايستي نخست پديد مي آمد، و اکنون بنابر الگوي پيشگويي هاي نبوي، کانون همه جهان در خاورميانه، و بويژه، در سرزمين اسراييل امروزي متمرکز شده است. همه ملت هاي جهان، بر اثر آنچه که در آن جا مي گذرد، به رنج و عذاب خواهند افتاد؛ و در آن درگير خواهند شد. حالا مي توانيم ببينيم چگونه آنچه که در اين زمان ها روي مي دهد، مانند همين اتفاقهايي که روزنامه ها مي نويسند، درست، با الگوي پيشگويي هاي نبوي جور درمي آيد.



ناخداي پيشين يک قايق رودخانه اي که تولد دوباره يافته است و طلبه سمينارهاي مذهبي ليندسي شده، چهار سرانجام را براي مرحوم سياره بزرگ زمين پيشگويي کرده است، که همگي دربردارنده پيشگويي هاي نبوي کتاب مقدس هستند؛ و در همه آنها اسراييل نقش اساسي را ايفا مي کند.

من ليندسي را در سال 1985، در يک گردهمايي دعاي صبحانه براي اسراييل، ملاقات کردم. او به عنوان ناظر و کارپرداز تحقق پيشگويي هاي نبوي، نسبت به بسياري از پيشينيان، و حتي رقيبان خود، برتري در خور ملاحظه اي دارد. او از زمره واعظان سنتي بر حذر دارنده از آتش دوزخ و لعنت ابدي نيست. ليندسي با صداي کم و آرام و قيافه اي روشنفکرنما، آدمي است، تقريبا پنجاه ساله، با سري پر از موها و سبيلهاي تيره. وي در شگرد جا زدن خود به عنوان کارشناس رويدادهاي تاريخ عمومي جهان، به استادي رسيده است. ظاهر آدمي دل سوز و در غم ديگران و علاقمند به آنان را دارد. او، در محفل هاي وعظ و خطابه، و حوزه هاي مذهبي - که در آنها مدت هشت سال به عنوان عضو هيات علمي «جنگ صليبي دانشجويان در راه مسيح» کار کرده است - به عنوان سخنران و مبلغ شناخته شده پيشگويي هاي مکاشفه يي انبيا، محبوبيت دارد.



ليندسي در برداشت خود از کتاب مکاشفات، به گفته خودش «روش استقرايي و استنباطي» دارد. او مي کوشد آنچه را که خداوند، از خلال دانش فني و مجموعه واژگان محدود يوحناي رسول مي خواهد بگويد؛ استنباط و نتيجه گيري کند. به عنوان مثال، يوحناي رسول، در مکاشفه يا روياي خود، ملخ هايي را با دم عقرب ديده بود. ليندسي حدس مي زند که اينها هلي کوپترهاي کبرا هستند، که از دم خودشان، يک نوع گاز فلج کننده اعصاب پخش مي کنند.(11)



ليندسي با قطعيت اظهار مي کند: نسلي که از 1948 به اين سو به دنيا آمده است، شاهد عيني دومين ظهور مسيح خواهد بود.



اما پيش از آن رويداد، ما بايد هم جنگ «ياجوج و ماجوج» را ببينيم و هم نبرد هارمجدّون را. کشتار همه سوزي بدين گونه آغاز خواهد شد: همه عرب ها به اضافه کنفدراسيون روسيه، به اسراييل هجوم خواهند برد.



او در کتاب «دنياي نويني دارد فرا مي رسد» مي نويسد: «فکرش را بکنيد، دست کم 200 ميليون سرباز از مشرق زمين، با ميليون ها سرباز بيشتر از مغرب زمين، در زير رهبري دجال امپراطوري نوزاده روم (يعني اروپاي غربي)!



«عيسي مسيح، نخست، کساني را که شهر او، اورشليم را غارت کرده اند، تار و مار خواهد کرد؛ سپس ارتش هايي را که در دره مجدو يا هارمجدّون جمع شده اند، به هلاکت خواهد رسانيد. تعجبي ندارد اگر تا فاصله 200 مايلي اورشليم، خون تا دهنه اسبان بايستد .... همه اين دره با آلات و وسايل جنگي، حيوانات و جسدهاي آدميان، و با خون، پر خواهد شد!»



ليندسي مي نويسد: «باور نکردني مي نمايد! ذهن آدمي، حتي نمي تواند رفتار ضد بشري انسان با انسان را تصور بکند. با اين حال، خداوند اجازه مي دهد که انسان در آن روز، ماهيت خود را به تمامي به نمايش بگذارد.



با خواندن کتاب ليندسي، من هيچ نشاني از روح اوگوستين قديس در کتاب «شهرخدا» را نمي يابم. وقتي او اعلام مي کند که همه شهرهاي جهان در جنگ هسته اي آخرالزمان ويران خواهند شد، کوچکترين اثري از اندوه، در او ديده نمي شود: «تصورش را بکنيد، شهرهايي مانند لندن، پاريس، توکيو، نيويورک، لوس آنجلس و شيکاگو با خاک يکسان شده باشند!»



تنها نيروهاي مشرق زمين يک سوم جمعيت جهان را نابود خواهند کرد. ليندسي مي نويسد:«مسيح زمين را ويران خواهد کرد و مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامي که «جنگ بزرگ آخرالزمان» به چنان نقطه اوجي رسيد که تقريبا تمام آدميان کشته شدند، «عظيم ترين لحظه» فرا مي رسد - و مسيح با نجات دادن مومنان باقي مانده، نوع بشر را از نابودي کامل نجات خواهد داد. در اين ساعت، آن يهودياني که کشتار نشده باشند، به دين مسيح خواهند گرويد.



ليندسي مي گويد، پس از نبرد هارمجدّون، تنها 144000 يهودي زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه زن و چه کودک، در برابر مسيح سجده خواهند کرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، همگي خود به تبليغ کلام مسيح خواهند پرداخت. و چنين به وجد درمي آيد: «تصورش را بکنيد! اينها شبيه 144000 بيلي گراهام يهودي خواهند شد، که همگي با هم شروع به تبليغ کنند!»



جري فال ول، موضوع هارمجدّون را تقريبا به هر موضوع ديگر ترجيح مي دهد. او در موعظه دوم دسامبر 1984 خود، وعظ خود را با قرائت آيه شانزدهم باب شانزدهم مکاشفات آغاز کرد - که نخستين و تنها مورد ذکر هارمجدّون را در کتاب مقدس به دست مي دهد(12) - پس از ذکر اين آيه اعلام کرد:

«اين سخن در قلب مردم ترس مي پراکند! آخرين بار نبردي پيش مي آيد، سپس خداوند همه کيهان را در اختيار خود مي گيرد. کتاب مقدس در بابهاي 21 و 22 مکاشفات، به ما مي گويد، خداوند اين زمين را - يعني آسمانها و زمين را - ويران خواهد کرد. و پطرس قديس در نوشته هاي خود مي گويد که آن ويراني، با يک حرارت بسيار سوزان، يا انفجار بس نيرومند همراه خواهد بود»

فال ول در «همه سوزي در هارمجدّون» ادامه مي دهد که «دجال، وارد خاورميانه مي شود، و هيکل (تنديس) خود را در معبد يهودي، يعني مقدس ترين معبدهاي مقدس، نصب مي کند و تقاضا مي کند که همه جهان آن را به جاي خداوند بپرستند.

ميليون ها يهودي ديندار در اين مرحله کشته خواهند شد (آيه هشتم از باب سيزدهم کتاب زکرياي نبي (13))، اما باقيماندگان نجات خواند يافت (آيه نهم از باب سيزدهم کتاب زکرياي نبي)؛ و خداوند، به گونه خارق العاده اي آنان را در طي مدت سه سال و نيم آخر دوران آزمايش سخت، از خود پنهان خواهد ساخت. برخي خود را در شهر پترا (واقع در کشور اردن) که داراي سنگهاي سرخ است تصور خواهند کرد. من نمي دانم چگونه، اما خداوند آنان را حفظ خواهد کرد؛ زيرا که يهوديان امت برگزيده خداوند هستند.».

فال ول با نقل آيه يازدهم باب دوازدهم کتاب زکرياي نبي (14)، و آيه شانزدهم باب شانزدهم کتاب مکاشفه يوحناي نبي و همچنين آيه هاي سي و پنجم و سي و ششم باب سي و چهارم و آيه نخست همين باب سي و ششم از صحيفه اشعياي نبي (15) مي گويد:

«ميدان نبرد هارمجدّون از مجدو در شمال تا ادوم در جنوب، فاصله اي در حدود 200 مايل کشيده شده است. اين ميدان از درياي مديترانه در غرب تا تپه هاي موآب در شرق، خواهد بود؛ يعني فاصله ي حدود 100 مايل و شامل وادي يهوشافاط هم مي شود. آيه دوم و همچنين دوازدهم باب سوم صحيفه يوييل نبي (16) را بخوانيد. و مرکز همه اين ناحيه بنابر آيه هاي 1 و 2 باب چهاردهم کتاب زکريايي نبي (17) - شهر اورشليم و وادي جزرال، خواهد بود.

«در اين وادي چندين ميليون مردم به هارمجدّون درمي آيند که شمار آنان بي گمان نزديک به 400 ميليون نفر خواهد بود. اينان براي آخرين همه سوزي بشريت جمع خواهند شد و يوييل نبي در آيه 14 باب سوم کتاب خود مي گويد، شاهان با ارتش هاي خود، از شمال و جنوب و شرق و غرب خواهند آمد. اين وادي، در برجسته ترين مفهوم آن، وادي تصميم درباره بشريت خواهد بود، که چنانکه در مکاشفه يوحناي رسول اشارت شده است (آيه 15 باب نوزدهم)(18)، چرخشت خمر غضب و خشم خداي قادر مطلق، در آن ريخته خواهد شد.

«چرا اين ارتش ها در آنجا خواهند جنگيد؟ چرا دجال ارتش هاي همه جهان را بر ضد خداوند عيسي مسيح رهبري خواهد کرد؟ در درجه نخست از اين رو که او، از سلطنت خداوند نفرت دارد. نبرد، هميشه نبرد شيطان بر ضد مسيح بوده است. اين يک دليل. اين امت ها به علت فريب شيطان خواهند آمد. سوم، به علت نفرت اين امتها نسبت به خداوند عيسي مسيح. برخي معجزات در طي اين نبرد ظاهر خواهد شد. نهر عظيم فرات خشک خواهد شد (مکاشفه يوحناي رسول، آيه 12 باب 16)(19)، و ويراني اورشليم حادث خواهد گرديد.»

فال ول باز با نقل مکاشفه يوحناي رسول، به سخن خود ادامه مي دهد: «تمامي مرغاني که در آسمان پرواز مي کنند، به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم مي شوند، تا بخورند گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد، چه غلام، چه صغير و چه کبير».

فال ول ادامه مي دهد: «يوحنا در مکاشفه خود وحش را ديد.» و پادشاهان زمين را و لشکرهاي ايشان را که جمع شده بودند، تا با خداوند عيسي مسيح و لشکر او جنگ کنند. در روياي يوحنا مردي هست که بر اسب سفيدي سوار است. هنگامي که جنگ هارمجدّون به پايان رسيد و ميليون ها نفر به خاک هلاک افتادند، خداوند عيسي مسيح، وحش و نبي کاذب (دجال) را زنده به درياچه آتش افروخته شده به کبريت خواهد انداخت» و عيسي مسيح، همه دشمنان ديگرش را که به گونه اي در هارمجدّون زنده مانده اند، هلاک خواهد کرد.

فال ول تصوير وحشتناکي از پايان جهان تصوير کرده است. اما به نظر نمي رسد که از آن هيچ غم و اندوهي و حتي نگراني، داشته باشد. در واقع او وعظ خودش را با لبخند بزرگي به پهناي صورتش و گفتن اين جمله، به پايان برد:

«هي، چه عظمتي دارد مسيحي بودن! ما آينده اي بس عالي در پيش رو داريم.»



پس از گوش دادن به اين موعظه، من نوار «دکتر جري فال ول، پيشگويي هاي کتاب مقدس را تعليم مي دهد» را، که توسط «ساعت جزوي از کتاب مقدس کهن» در سال 1979 منتشر شده بود، گذاشتم. فال ول در اين نوار مي گويد:

«چنانکه مي بينيد، هارمجدّون واقعيت است، واقعيتي وحشتناک اما شکر خدا، اين پايان روزگار امت هاي جز يهودي و جز مسيحي است. زيرا که پس از آن، صحنه براي سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عيسي مسيح، در نهايت قدرت و افتخار آماده مي شود.

تقريبا تمام تعليم دهندگان کتاب مقدس که من مي شناسم، بازگشت بسيار نزديک مسيح را پيش بيني مي کنند. و من مشخصا ايمان دارم که ما بخشي از آن نسل آخرين هستيم. آن واپسين نسلي که تا سلطان ما مسيح نيايد، نخواهد مرد.»

«در همين آخرها، پيش آمدهايي در روسيه اتفاق افتاده اند که توسط حزقيال نبي، پيشگويي شده بود و بر ظهور مجدد نزديک خداوندگار دلالت مي کند. اين کمونيست ها بي خدا هستند، آنها مسيح را انکار مي کنند و هدف نهايي شان، تسخير جهان است. حدود 26 قرن پيش، حزقيال، نبي يهودي، پيشگويي کرده است که چنين امتي، درست پيش از دومين ظهور مجدد مسيح، از شمال فلسطين قيام خواهد کرد.

«در باب هاي 38 و 39 کتاب حزقيال نبي، ما مي خوانيم که نام اين سرزمين «روش» خواهد بود. و اين در آيه 2 باب 38، ترجمه رسمي آمريکايي «روش» است: ر-و-ش. او، (يعني حزقيال نبي) در ادامه پيش گويي هاي خود، نام دو تا از شهرهاي روش را مي برد. اين دو ماشک و توبال هستند. همه اينها در آيه دوم آمده است. اين دو نام، به نحو عجيبي شبيه مسکو و و توبولسک يعني دو پايتخت حکومتي روسيه امروزي هستند.



«حزقيال همچنين نوشته است که آن سرزمين ضد خدا است - يعني در آيه 3، و بنابراين، خداوند ضد آن سرزمين است. و باز او - در آيه 8 - مي گويد: که روسيه يا «روش» در آخرين روزها، به اسراييل هجوم خواهد برد. بعد او - در آيه هاي 5 و 6 مي گويد: در اين هجوم، متحدان مختلفي، متفق روش خواهند بود.(20)



«او، اين متفقين را نام مي برد: ايران (که ما در گذشته پارس مي ناميديم) جنوب آفريقا يا اتيوپي [!] شمال افريفا يا ليبي، اروپاي شرقي (که در اينجا در باب 38 جومر ناميده شده است)، و قزاق هاي جنوب روسيه، که در اين باب توجرمه ناميده شده اند. در آيه 15 باب 38 کتاب حزقيال نبي، اين نبي نقش عمده اسبان را در اين هجوم توصيف کرده است.(21)



«البته قزاقها، هميشه بيشترين و بهترين خيل اسبان را در تاريخ داشته اند. حزقيال (در آيه 12 باب 38 مي گويد: «هدف از اين هجوم، تاراج نمودن و بردن غنيمت(22) است. امإ؛ اگر کسي دو حرف نخست واژه spoil (23) را بردارد، فوري مي فهمد که روسيه در حقيقت دنبال نفت (oil) است. و اين درست همان جا است که ما امروز در آن قرار داريم. بنابراين، اين است نبوت حزقيال درباره روسيه.»



«به رغم انتظارهاي خوشبينانه و سخت دور از واقع بيني دولت ما (درباره قراردادهاي کمپ ديويد در ميان اسراييل و مصر)، اين قرارداد، پيمان پايداري نخواهد بود. ما از صميم قلب براي صلح در اورشليم دعا مي کنيم. ما به يقين بالاترين احترام ها را براي نخست وزير اسراييل و رياست جمهوري مصر قايل هستيم. اين دو، مردان بزرگي هستند و در اين هيچ ترديدي نيست. اينان به يقين صلح مي خواهند. من به اين حرف ايمان دارم. اما هم شما و هم من مي دانيم، تا روزي که خداوندگار ما عيسي مسيح، بر روي تخت داوود در اورشليم جلوس نکند، صلحي در خاورميانه، برقرار نخواهد شد.»



«آن روز دارد فرا مي رسد، و به يقين فرا خواهد رسيد و شما و من هم بخشي از آن خواهيم بود. اما تا آن روز، يعني تا روزي که شاهزاده صلح، نجات دهنده ما بازگردد، هيچ صلحي در روي زمين وجود نخواهد داشت.»



وقتي فاول با خبرنگار رابرت شير مصاحبه مي کرد - که بعد در شماره 4 مارس 1981 لوس آنجلس تايمز، منتشر شد - بيشتر نبرد هارمجدّون را در ذهن خود داشت. گفتگوي آن وقت اين دو از اين قرار است:



شير: «اما درباره آينده، شما در جزوه خودتان درباره هارمجدّون يک جنگ هسته اي را با روسيه پيش بيني مي کنيد.»



فال ول:«ما باور داريم که روسيه، به علت نيازش به نفت - چون حالا نفتش دارد تمام مي شود - به خاورميانه؛ و به ويژه - به علت نفرتش از يهوديان - به اسراييل مي آيد؛ و درست در همان وقت است که درهاي جهنم باز مي شود. آن وقت به اعتقاد من چند همه سوزي هسته اي در اين کره زمين روي خواهد داد. زيرا [کتاب مقدس ] مي گويد که در جاده هاي دره اسدراون، تا 200 مايل، خون، تا دهنه اسبان راه خواهد افتاد. نيز از حوادث وحشتناکي صحبت مي کند که يک انسان، بنا به شرح رساله دوم پطرس رسول در باب سوم - يعني گداخته شدن عناصر از گرما - را تنها مي تواند به يک جنگ هسته اي نسبت دهد. اما من فکر مي کنم در پايان عصر کليسا، يعني وقتي کليسا - چنانکه ما اصطلاحا مي گوييم - از خود بيگانه شده يا فاسد شده، ربوده شده باشد - آن وقت جنگ و ستيزهاي افسارگسيخته اي، در روي زمين، روي خواهد داد.»



شير: «و روسيه...»



فال ول: «و روسيه هجوم خواهد کرد و سرانجام به کلي نابود خواهد شد.»



شير: «و همه جهان، جز اينست؟»



فال ول:«نه، نه همه جهان، زيرا خداوند ما به جهان باز مي گردد. نخست، او مي آيد و کليسا را به دست خود مي گيرد. هفت سال بعد، بعد از هارمجدّون، يعني آن همه سوزي وحشتناک؛ او، درست به همين زمان ما باز مي گردد. در نتيجه زمين نابود نخواهد شد. کليسا هم با او مي آيد، تا در طي هزاران سال، در زمين با مسيح حکومت و سلطنت نمايد. و سپس آسمان هاي نوين و زمين نوين و ابديت فرا مي رسد. اين است همه آنچه که در آن کتاب درباره هارمجدّون گفته شده - و اين، البته فقط کليات مطلب است.»



شير: اما مگر ممکن است که روسيه با سلاحهاي هسته اي نابود شود، بي آنکه دنيا را نابود کرده باشد؟»



فال ول:«بله، البته منظورم اين نيست که هر فرد روسي نابود مي شود، چون در آنجا هم مسيحيان بسيار والايي هستند. کليساي مخفي در روسيه و چين سرخ، به طرز بسيار موثري، دارد کار مي کند. اينان به هنگام از خود بيخود شدگي، نجات داده خواهند شد ... آن جنگ، از شمال برافروخته مي شود - که بايد از اتحاد شوروي باشد - و به وسط زمين مي رسد - يعني اسراييل و خاورميانه؛ و به اين علت است که ما فکر مي کنيم جنگ و جدال توسط اتحاد شوروي شروع خواهد شد. به اين علت است که بيشتر ما به ظهور نزديک عيسي مسيح اعتقاد داريم. به اعتقاد ما، ما داريم درست، در روزگار پيش از ظهور مسيح به سر مي بريم.»



شير: «ظهور نزديک؟ منظورتان يک سال است، يا چند سال؟»



فال ول: «البته، هيچ کس اين را نمي خواهد - خداوند هشدار داده است که هرگز تاريخي معين نکنيم. خداوند مي گويد: «هيچ انساني، روز يا ساعت آن را را نمي داند.» من فکر مي کنم هر گروه يا رهبر مذهبي که تاکنون تاريخش را معين کرده باشد، به حيثيت و آبروي خداوند، بي احترامي کرده و خودش را به زحمت انداخته است. ممکن است 50 سال بشود. من اين طور فکر نمي کنم، من فکر نمي کنم اين همه وقت داشته باشيم. من فکر مي کنم، ما داريم به يک بن بست مي رسيم. همه تاريخ، دارد به نقطه اوج خود مي رسد. فکر نمي کنم که بچه هاي من، همه عمرشان را بکنند...»



فال ول در تراکتي که با عنوان «جنگ هسته اي و دومين ظهور مسيح» توسط «ساعت جزوي از کتاب مقدس کهن»، در سال 1983 منتشر شد، چنين نوشته بود: «بر اثر اين آزمايش سخت، چنان خونريزي و ويراني به بار خواهد آمد که همه جنگ هاي پيش از آن، بي اهميت خواهند بود.»



فال ول در فصلي از کتاب خود با عنوان «جنگ آينده با روسيه»، تهاجمي را از سوي شوروي به اسراييل پيشگويي مي کند، که به نابودي نيروي هاي شوروي در کوه هاي اسراييل، انجاميده خواهد شد.



و کتاب مقدس به عنوان سرانجام اين نبرد، به ما مي گويد که پنج ششم (83 درصد) سپاهيان روسي، هلاک خواهند شد (حزقيال، آيه 2 از باب 39) و نخستين ميهماني مهيب خداوند آغاز مي شود، (حزقيال، آيه هاي 4 و 17 تا 20 باب 39)(24). به نظر مي رسد که ميهماني مشابهي، پس از آن، يعني پس از نبرد هارمجدّون، پيش بيايد (مکاشفه يوحنا، آيه هاي 17 و 18 از باب نوزدهم (25) و آيه 28 باب 24 انجيل متي(26).) تهديد کمونيستي براي هميشه پايان خواهد گرفت. هفت ماه طول مي کشد تا کشتگان را دفن کنند (حزقيال نبي، آيه هاي 11 تا 15 از باب سي و نهم).(27)

شريف نيوز



پي نوشت:

Armageddon .1

Esdraelon .2

3. متن آيه:«وي يک ملک تعناک و يکي ملک مجدو».

4. متن سفر داوران باب پنجم، آيه 19: «پادشاهان آمده جنگ کردند. آنگاه پادشاهان کنعان مقابله نمودند «تعنک نزد آبهاي مجدو»

5. متن دو آيه مکاشفه يوحناي سول، باب شانزدهم، آيه هاي 19 و 20: «و شهر بزرگ، به سه قسم منقسم گشت و بلدان امتها خراب شد و بابل بزرگ در حضور خدا به ياد آمد تا پياله خمر غضب آلود خشم خود را بدو دهد. و هر جزيره گريخت و کوهها ناياب گشت.»

6. «و ششمين پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشکيد تا راه پادشاهاني که از مشرق آفتاب مي آيند مهيا شود.»

7. متن باب سي و هشتم، آيه 4 تا 7 کتاب صحيفه حزقبال نبي: «... و تو را با تمامي لشکرت بيرون مي آورم، اسبان و سواران، که جميع ايشان با جمعيت تمام آراسته و جمعيت عظيمي با سپرها و مجنها و همگي ايشان شمشير به دست گرفته. فارس و کوش و فوط با ايشان و جمع ايشان با سپر و خود. جومر و تمامي افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامي افواجش و قومهاي بسيار همراه تو.»

8. متن آيه هاي 18، 19 و 20 باب سي و هشتم کتاب حزقيال نبي:«خداوند يهوه مي گويد در آن روز يعني در روزي که جوج به زمين اسرائيل برمي آيد همانا حدت خشم من به بينيم خواهد برآمدريا، زيرا غيرت و آتش خشم خود گفته ام که هر آينه در آن روز تزلزل عظيمي در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتي که بر زمين مي خزند و همه مردماني که بر روي جهانند، به حضور من خواهند لرزيد و کرم ها سرنگون خواهد شد و صخره ها خواهد افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد گرديد»

9. متن آيه هاي هشتم و نهم باب سيزدهم کتاب زکرياي نبي: «و خداوند مي گويد در تمامي زمين دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقي خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مانند قال گذاشتن نقره، قال خواهم گذاشت و مثل مصفي ساختن طلا ايشان را مصفي خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده خواهم گفت که ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت يهوه خداي ما

مي باشد»

10. متن آيه دوازدهم از بابت سي و نهم کتاب حزقيال نبي: «و در آن روز موضعي براي قبر در اسراييل يعني وادي عابريم را به طرف دريا به جرج خواهم داد و راه عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامي جمعيت او را دفن خواهند کرد

و آنرا وادي جوج خواهند ناميد»

11. متن آيه هاي 3 تا 7 باب نهم مکاشفات يوحنا: «و از ميان دود ملخ ها به زمين آمدند و به آنها قوتي چون عقربهاي زمين داده شد و بديشان گفته شد که ضرر نرسانند، به گياه و نه به هيچ سبزي و نه به درختي؛ بلکه به آن مردماني که مهر خدا را بر پيشاني خود ندارند و به آنها [امر] داده شد که ايشان را نکشند، بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذيت آنها مثل اذيت عقرب بود وقتي که کسي را نيش زند و در آن ايام هر دم طلب موت خواهند کرد و آن را نخواهند يافت و تمناي موت خواهند داشت اما موت از ايشان خواهد گريخت»

12. متن آيه 16 از باب 16 مکاشفه يوحناي قديس: «و ايشان را به موضعي که آن را عبراني هارمجدّون مي خوانند، فراهم آوردند.»

13. متن آيه 8 و 9 از باب 13 کتاب زکرياي نبي: «و خداوند مي گويد که در تمامي زمين دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقي خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفي ساختن طلا ايشان را مصفي خواهم نمود و اسم مرا خواهند خوانند و من ايشان را اجابت نموده خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت که يهوه خداي ما مي باشد»

14. متن آيه 11 از باب 12 کتاب زکرياي نبي:«در آن روز، ماتم عظيمي مانند ماتم هددرمون در هموراي مجدون در اورشليم خواهد بود»

15. در متن اصلي چنين است؛ اما باب سي و چهارم تنها 17 آيه دارد و به نظر مي رسد که غلط چاپي باشد و درست آن: آيه هاي پنجم و ششم باب سي و چهارم باشد که متن آن اينست:

«زيرا که شمشير من در آسمان سيراب شده است و اينک بر آدوم و بر قوم مغضوب من براي داوري نازل مي شود شمشير خدواند پرخون شده و از پيه فربه گرديده است يعني از خون بره ها و بزها و از پيه گرده قوچها»

16. متن آيه هاي دوم و دوازدهم باب سوم کتاب بوييل نبي:«آن گاه جميع امت ها را جمع کرده به وادي يهوشافاط فرود خواهم آورد و در آنجا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش اسراييل محاکمه خواهم نمود، زيرا که ايشان را در ميان امتها پراکنده ساخته و زمين مرا تقسيم نموده اندريا، امت ها برانگيخته شوند و به واي يهوشافاط برآيند، زيرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امتهايي که به اطراف آن هستند داوري نمايم»

17. متن آيه هاي 1 و 2 باب چهاردهم کتاب زکرياي نبي: «اينک روز خداوند مي آيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد و جميع امتها را بر ضد اورشليم براي جنگ جمع خواهم کرد و شهر را خواهند گرفت و خانه ها را تاراج خواهند نمود و زنان را بي عصمت خواهند کرد و نصف اهل شهر به اسيري خواهند رفت و بقيه قوم از شهر منقطع نخواهند شد»

18. متن آيه 15 باب نوزدهم مکاشفه يوحناي رسول: «و از دهانش شمشيري نيز بيرون مي آيد تا به آن امت ها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حکمراني خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم خداي قادر مطلق را زير پاي خود مي افشرد»

19. متن آيه 12 باب شانزدهم مکاشفه يوحناي رسول: «و ششمين پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشکيد، تا راه پادشاهاني که از مشرق آفتاب مي آيند مهيا شود»

20. متن آيه هاي 2 تا 8 باب 38 کتاب حزقيال نبي: «اي پسر انسان نظر خود را بر جوج که از زمين ماجوج و رييس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند يهوه چنين مي فرمايد اينکه من اي جوج رييس روش و ماشک و توبال بر ضد تو هستم و تو را برگردانيده قلاب خود را بر چانه ات مي گذارم و تو را با تمامي لشکرت بيرون مي آورم اسبان تو سواران که جمعي ايشان با اسلحه تمام آراسته جمعيت عظيمي با سپرها و مجنها و همگي ايشان شمشيرها به دست گرفته، فارس و کوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود جومر و تمامي افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامي افواجش و قوم هاي بسيار همراه تو. پس مستعد شو و تو و تمامي جمعيتي که نزد تو جمع

شده اند خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باش بعد از روزهاي بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاي آخر به زميني که از شمشير استرداد شده است خواهي آمد که از ميان قومهاي بسيار بر کوه هاي اسراييل که به خرابه هاي دايمي تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامي اهلش به امنيت ساکن مي باشند»

21. متن آيه 15 باب 38 کتاب حزقيال نبي: «و از مکان خويش در اطراف شمال خواهي آمد و تو قوم هاي بسيار همراه تو که جميع ايشان اسب سوار و جمعيتي عظيم و لشکري کثير مي باشند».

22. متن آيه 12 باب 38 کتاب حزقيال نبي: «تا تاراج نمايي و غنيمت را ببري و دست خود را به خرابي هايي که معمور شده است و به قومي که از ميان امت ها جمع شده اند بگرداني که ايشان مواشي و اموال اندوخته اند و در وسط جهان ساکنند.»

23. غنيمت معادل واژه انگليسي spoil است. از اين رو با برداشتن دو حرف نخست اين واژه oil مي ماند که به معني نفت است.

24. متن آيه هاي 2، 4، 17 تا 20 باب سي و نهم کتاب حزقيال نبي: «و تو را برمي گردانم و رهبري مي نمايم و ترا از اطراف شمال برآورده بر کوه هاي اسراييل خواهم آورد.» (آيه 2). «و تو و همه افواجت و قومهايي که همراه تو هستند، بر کوههاي اسراييل خواهيد افتاد و ترا به هر جنس مرغان شکاري و حيوانات صحرا، به جهت خوراک خواهم داد» (آيه 4). «و اما تو اي پسر انسان، خداوند يهوه چنين مي فرمايد که به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو جمع شويد و بياييد و نزد قرباني من که آنرا

براي شما ذبح مي نمايم، فراهم آييد. قرباني عظيمي بر کوههاي اسراييل تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد. گوشت جنابران را خواهيد خورد و خون روساي جهان را خواهيد نوشيد از قوچها و بره ها و بزها و گاوها که همه آنها از پرواري هاي با شان مي باشند و از قرباني من که براي شما ذبح مي نمايم پيه خواهيد خورد تا سير شويد و خون خواهيد نوشيد تا مست شويد و خداوند يهوه مي فرمايد که بر سفره من از اسبان و سواران و جباران و همه مردمان جنگي سير خواهيد شد» (آيه هاي 17 تا 20).

25. متن آيه هاي 17 و 18 از باب نوزدهم مکاشفه يوحنا: «و ديم فرشته اي را در آفتاب ايستاده که به آواز بلند تمامي مرغاني را که در آسمان پرواز ميکنند ندا کرده و مي گويد بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه کبير».

26. متن آيه 28 از باب بيست و چهارم انجيل متي: «و هر جا که مرداري باشد، کرکسان در آنجا جمع شوند»

27. متن آيه هاي 11 تا 15 باب سي و نهم از کتاب حزقيال نبي: «و در آن روز موضعي را براي قبر در اسراييل يعني وادي عابريم را به طرف مشرق دريا به جوج خواهم داد و راه عبورکنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامي جمعيت او را دفن خواهند کرد و آن را وادي هامون جوج خواهند ناميد و خاندان اسراييل مدت هفت ماه ايشان را دفن خواهند کرد تا زمين را طاهر سازند و تمامي اهل زمين ايشان را دفن خواهند کرد و خداوند يهوه مي گويد روز تمجيد من نيک نامي ايشان خواهد بود و کساني را معين خواهند کرد که پيوسته در زمين گردش نمايند و همراه عبورکنندگان آناني را که بر زمين مانده باشند دفن کرده آن را طاهر سازند، بعد از انقضاي هفت ماه آنها را خواهند طلبيد»