تا فجر مقدس2



اشاره :

در بخشهاي قبلي، حوادثي را که از ماه جمادي الثاني سال پيش از ظهور تا ماه رمضان همان سال پيش مي آيد بررسي کرديم. در اين قسمت به بررسي رويدادهايي مي پردازيم که در ماههاي شوال و ذيقعده رخ مي دهند.



رويدادهاي ماه شوال

اتفاقاتي که پيش از اين در جهان رخ داده بود، در اين ماه هم ادامه مي يابد و به همراه حادثه هاي ديگري که از اين پس خواهند آمد، همه ساکنان زمين را متوجه پيروزيهاي مکرر و سريع سفياني مي کند. آن طور که از روايات برمي آيد برخي از حوادثي که در اين ماه اتفاق مي افتد از اين قرار است:

1. جمعيتي در ماه شوال ظاهر مي شوند: سفياني و پيروانش.1

2. در اين ماه خيزشها آغاز مي شود (مردم از گرد يکديگر متفرق مي شوند): انقلابيها، انقلاب مي کنند و شورشيان سر به شورش برمي دارند؛ بدبختيهاي مردم زيادترشده و از شرايط به وجود آمده خشمگين تر مي شوند؛ در اجتماع اتحاد ميان مردم از بين مي رود.2

3. در ماه شوال بلا مي آيد: بلايي که مردم به جهت جنگها و فتنه ها بدانها مبتلا مي شوند.3و4

4. در اين ماه ويراني و خالي شدن شهرها از سکنه شان ديده مي شود: به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبري نيست.5

5. آتش جنگ برافروخته مي گردد.

»سهل بن حوشب« از رسول اکرم(ص) نقل کرد که فرمودند:

در ماه رمضان صداي (آسماني) شنيده مي شود و در ماه شوال جنگ به پا مي گردد.6

ابن مسعود هم از آن حضرت روايت کرد که فرمودند:

وقتي صيحه (آسماني) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته و مردم براي تهيه غذا مهاجرت کرده و در ماه ذيقعده با هم مي جنگند.7

بيشتر روايات شريف ما از پديد آمدن معمعه اي در ماه شوال خبر مي دهند که »معمعه« در لغت به معناي نواخته شدن کوس جنگ و صداي ابطال در جنگ و کنايه است از وقوع جنگي ناگوار و تلخ. تأکيد بر اين مطلب را در اين عبارت از حديث مي توان يافت که قبايل غذاي مايحتاج خويش را از ترس مرگ و مير جنگها خريده و انبار مي کنند. اين معمعه ماه شوال، علي القاعده بايد به معرکه »قرقيسيا« اشاره داشته باشد.



معرکه قرقيسيا

قرقيسيا شهري در منطقه شمالي سوريه است که در ميان فرات و سرچشمه نهري که8 خابور در آن است قرار دارد. اين شهر حدود 100 کيلومتر با مرزهاي عراق و 200 کيلومتر با مرزهاي ترکيه فاصله دارد و در نزديکيهاي شهر »ديرالزور« است. در آينده نزديک در آن گنجي از طلا، نقره يا مانند آنها (مثلاً نفت) کشف مي شود آن گونه که روايات بيان نموده اند: آب فرات کوهي از طلا و نقره را نمايان مي کند که بر سر آن از هر نه نفر، هفت کشته مي شوند.9 در اين جنگ اقوام مختلفي شرکت دارند:

1. ترکها: آنها که به جزيره10 نيرو پياده کرده اند؛

2. روميان: يهوديان و دولتهاي غربي که وارد فلسطين شده اند؛

3. سفياني: که در اين هنگام بر ديار شام مسلط شده است؛

4. عبداللَّه: روايات به مطلب خاصي درباره او اشاره نمي کنند ظاهراً هم پيمان مغرب زمين است؛

5. قيس: مرکز فرماندهي اش مصر است؛

6. فرزند و نواده عباس: که از عراق مي آيد.

به دنبال اين جنگ، خونريزي و کشتار شديدي پيش مي آيد که تا قبل از به پايان رسيدن آن در مدت کوتاهي 100/000 نفر (و بنا بر روايتي 400/000 نفر)11 کشته مي شوند. اين مطلب مي تواند اشاره اي به استفاده از سلاحهاي کشتار جمعي (اتمي، هسته اي، بمبهاي شيميايي و ميکروبي و الکتروني کشنده) در اين جنگ باشد که بر حيوانات و گياهان خوراکي هم اثر مي گذارند). اين جريان يکي از ميدانهاي جنگ جهاني بي مانند آخرالزمان است که قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت که در انتهاي آن هم پيمانان سفياني پيروز مي گردند.

روايات شريف ما صراحتاً به اين واقعه اشاره کرده اند:

در روايتي، عمار ياسر اين گونه نقل مي کند:

غربيان به سوي مصر حرکت مي کنند و ورود ايشان بدانجا نشانه (آمدن) سفياني است. پيش از آن شخصي که دعوت مي کند، قيام کرده و ترکها وارد حيره و روميان وارد فلسطين مي شوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت مي گيرد تا اين که دو لشکر در سر نهر در مقابل هم مي ايستند جنگ بزرگي درمي گيرد و صاحب المغرب (هم پيمان غربيان) هم حرکت مي کند. مردان را کشته و زنان را اسير مي کند، سپس به سوي قيس برمي گردد تا اينکه سفياني وارد حيره مي شود. يماني هم شتافته و سفياني هر چه را جمع کرده بودند درهم مي شکند و به سوي کوفه حرکت مي کند.12

جابر جعفي هم طي حديثي طولاني از امام باقر(ع) چنين روايت کرده است:

از دين برگشتگاني از جانب ترکها حمله کرده و سپاهي از روم آنها را دنبال مي کند. برادران ترکها، پياده کردن نيروهايشان را در جزيره ادامه مي دهند. روميان از دين برگشته هم در رمله نيرو پياده مي کنند. جابر! در آن سال در تمام زمين به واسطه غربيان اختلاف زيادي وجود دارد که اول مغرب زمين شام است. در اين زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم مي ايستند: سپاه اصهب، ابقع، سفياني. در ابتدا سفياني با ابقع مي جنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک مي کند. پس از آن تا عراق جنگ و کشتار به پا مي کند و سپاهيانش را به قرقيسيا مي رساند و در آنجا هم به جنگيدن مي پردازد. در اين جنگ 100/000 نفر از جباران و ستمگران کشته مي شوند. پس از آن سفياني سپاهي را به سوي کوفه گسيل مي دارد.13

عبداللَّه بن ابي يعفور مي گويد که امام باقر(ع) به ما فرمودند:

براي بني عباس و بني مروان حتماً اتفاقي در قرقيسيا مي افتد که در آن جوان قوي و تنومند، پير مي شود و خداوند از آنها پيروزي را برمي دارد و شکست مي خورند (پس از اين جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحي مي کند که شکم خود را از گوشت تن جباران سير کنيد و پس از آن است که سفياني شورش مي کند.14

حذيفة بن منصور هم از امام صادق(ع) روايت کرده که فرمودند:

خداوند سفره اي در قرقيسيا دارد که گاهي از آسمان ندا مي دهد و ديگران را آگاه مي کند که اي پرندگان آسمان و درندگان زمين براي سير کردن خود از گوشت بدن جباران بشتابيد.15

محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حديثي بلند چنين نقل کرده است:

آيا نمي بينيد که دشمنان شما در معاصي خداوند کشته مي شوند، بدون آن که شما حضور داشته باشيد در حالي که شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه هايتان نشسته ايد، برخي از آنها برخي را بر روي زمين مي کشند؟ سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانه اي براي خودتان است. آن فاسق وقتي (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر يک يا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حرکتي نشان ندهيد به مشکلي بر نخواهيد خورد تا اين که بسياري از خلق منهاي شما (شيعيان) کشته شوند.16

به هر حال پس از معرکه قرقيسيا و کشتار و تضعيف و شکست بسياري از آن قواي سياسي و نظامي که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدي(ع) در مقابل ايشان جبهه گيري کنند، تنها سفياني است که پيروزمندانه باقي مانده و فخرفروشي مي کند.



حوادث ماه ذي القعده

از جمله آثار و تبعات معرکه قرقيسيا کشتار تعداد زيادي است که حرث و نسل (کنايه از کار و زندگي) را بر باد مي دهد؛ چرا که از سويي حداقل 100/000 مرد کشته مي شوند و از سوي ديگر خوراک مردم اعم از گياهي و حيواني آلوده مي گردند که اين امر به جهت استفاده از اسلحه هاي کشنده اي است که در اين معرکه و جنگ به کار گرفته شده است.17 به دنبال آن خشکسالي و حرص ولع ناشي از آن براي يافتن خوراک رخ مي دهد. از اين روست که مردم در اين ايام و براي انبار کردن غذا جهت اطرافيان خويش به اين سو و آن سو مي روند و اين حرص و ولع مردم باعث مي شود که با هم بجنگند.

پيامبر اکرم(ص) فرمودند:

وقتي صيحه در ماه رمضان شنيده شد، در ماه شوال جنگي برپا مي شود (معرکه قرقيسيا) قبايل به مسافرت کردن براي تهيه خوراکيها و جنگيدن (با همديگر براي آن) در ماه ذيقعده مي پردازند. در ماه ذيحجه هم حجاج غارت مي شوند و خون به پا مي شود.18

عبارت تميرالقبائل که در حديث آمده است بدين معني است که غذا را از شهري به شهر ديگر منتقل کنند و به آن غذايي که منتقل مي شود »ميره« مي گويند. پس معني اين بخش از حديث اين مي شود که قبايل از شهري به شهر ديگر مي روند تا از آن براي خود غذا خريده و آن را براي مدت يک سال مصرف خود انبار کنند و از ترس بخل و قحطي و گراني و آلودگي غذاها به جهت جنگها و کشتارها و اسلحه هاي کشتار جمعي، از آن محافظت مي کنند.

محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنيدم که مي فرمودند:

پيش از (آمدن) قائم(ع) نشانه هايي از ناحيه خداوند متعال براي (امتحان کردن) آنها خواهد بود.

پرسيدم: جانم به فدايتان آنها کدام نشانه ها هستند؟ فرمودند: اين آيه شريفه:

وَ لَنَبلُوَّنَّکُم بِشَي ء مِنَ الخَوفِ وَالجُوع وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَالاَنفُسِ وَالَّثمَراتِ وَ بَشِّرِالصَّابِرينَ19.

(حتماً شما را (يعني مؤمنان قبل از قيام حضرت مهدي(ع)) با چيزهايي از ترس و گرسنگي و کمبود و کاستي در اموال و بدنها و محصولات امتحان مي کنيم و (در اين راستا) به صبرپيشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود).20

قبايل در ماه ذيقعده به انبار کردن و در نتيجه نزاع و جنگ بر سر غذا مي پردازند و اين جريان حتي تا ماههاي بعد ادامه مي يابد. چنان که در حديث تأکيد مي شود در ماه ذيحجه حجاج غارت مي شوند و به عبارت ديگر وسايل و اموال آنها را مي دزدند و به غنيمت مي گيرند.

»فيروز ديلمي« از رسول اللَّه(ص) نقل مي کند که طي حديثي طولاني فرمودند:

صداي (آسماني) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مي شود و قبايل در ماه ذيقعده به انبار کردن (غذاها) مي پردازند و به حجاج در ماه ذيحجه يورش مي برند و محرم، چه محرمي خواهد بود؟ ابتدايش بلا بر سر امتم مي آيد و پايانش فرج و گشايش براي امتم حاصل مي شود. نجات يافتن مؤمن در آن بهتر از خزينه اي است که 100 هزار ظرفيت داشته باشد.21

معناي آن چنين مي شود: رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدي(ع) بهتر است از جمع کردن غذايي که 100 هزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که اين ذخيره سازي نفع و خيري براي کسي ندارد و توفيق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقيقت تمام خير دنيا و آخرت است.

پيش از اين ديديم که ائمه معصومين(ع) به شيعيان و محبان و پيروان خويش مي آموختند که پس از شنيدن صيحه آسماني در ماه رمضان تاآنجا که برايشان ممکن است غذا ذخيره کنند؛ يعني در واقع پيش از آن که معرکه قرقيسيا و جنگها و فتنه هاي پس از آن پديد بيايند؛ شيعيان بايد احتياطاً طي اين دو ماهي که وقت باقي است غذا ذخيره کنند که ممکن است پس از اين جريان خوراکيها به واسطه جنگها و اسلحه ها و بمبهايي که به کار برده مي شود علاوه بر کمياب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شيعيان و پيروان معصومين(ع) که به تعاليم اين بزرگواران عمل کنند؛ از اين مصايب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و شکرگزار درگاه الهي خواهند بود.



کشتارگاه اول عراق: بغداد

پس از معرکه قرقيسيا، عدم ثبات سياسي حکومت عراق، خودکامگي سفياني را تشديد مي کند و او هم نيروها و تسليحات نظامي خويش را وارد عراق کرده و از روز 21 يا 22 ذي القعده، دست به کشتارهاي وحشيانه در بغداد و سپس در کوفه (که روز عيد قربان به آنجا مي رسد) و ديگر شهرهاي عراق مي زند و اين رفتار غير انساني او تا وقتي که نيروهاي سيد خراساني و ايرانيان در مقابلش قد علم کنند و طعم شکست را به او بچشانند؛ ادامه خواهد داشت.

امام صادق(ع) ضمن حديثي طولاني فرمودند:

تمام عراق را هراس جدي دربر مي گيرد و قرار از اين ديار رخت برمي بندد. پس از آن که سپاه سفياني وارد بغداد مي شود سه روز همه چيز و همه کس را مباح اعلام مي کند و به سرعت بسياري مي ميرند. 60 هزار نفر (و بنا بر نقلي 70 هزار نفر) از اهالي آن شهر را مي کشند و اطراف آن (شهر) را خراب مي کند. 18 شب پس از اين فعاليتها در آنجا مي ماند و اموال (مردم) را (در ميان خويش) تقسيم مي کند در آن روز سالم ترين نقطه بغداد، کرخ است.22

ابن وهب مي گويد حضرت اين شعر ابن ابي عقيب را نقل کردند که:

وينحر بالزوراء منهم لدي

ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن

80 هزار نفر از آنها همانند حيوان در بغداد سر بريده مي شوند.

تا آنجا که فرمودند:

در بغداد 80/000 نفر را مي کشد که 80 نفر از آنها از مرداني از تيره فلاني هستند که همگي براي فرمانروايي و خلافت شايسته اند.23

اميرالمؤمنين علي(ع) هم طي حديثي طولاني فرمودند:

والي شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج مي شود و 70 هزار نفر را بر روي پل بغداد مي کشند طوري که مردم تا سه روز از خون و بوي تعفن اين همه لاشه و جنازه نمي توانند به دجله نزديک شوند.24

امام ششم(ع) فرمودند:

مردم بزرگواري از پيروان بني العباس را بر روي پلي که از کرخ به بغداد مي آيد مي سوزانند.25

سيدالشهداء امام حسين(ع) هم طي حديثي طولاني فرمودند:

... (سفياني) سپاهيان 130 هزار نفري خود را به بغداد گسيل مي دارد و در مدت سه روز روي پل بغداد 70 هزار نفر را کشته و به 12 هزار دختر جوان تجاوز مي کنند، طوري که از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ ديده مي شود.26

زوراء که همان بغداد است و توسط منصور دوانيقي بناي آن نهاده شد و پلي که در روايات ما زياد از آن ياد شده است همان پلي است که از جانب کرخ در محله جعيفر به بغداد متصل مي شود در مقابل »مدينه الطب« که در آن سوي دجله واقع شده است و همان طور که در احاديث پيشين ديديم سپاهيان سفياني اعمال شنيع و وحشيانه خويش را بر روي آن انجام مي دهند و 70 هزار سرباز و غير آنها را مي کشند و خون کشتگان به رود دجله جاري مي شود و از شدت تعفن مردم تا سه روز نمي توانند به آن نزديک شوند و رنگ اين رود هم به سرخي مي نمايد.

امام صادق(ع) فرمودند:

بيچاره بغداد از دست پرچمهاي زرد و مغرب و پرچم سفياني.27

مفضل بن عمر مي گويد از آن حضرت پرسيدم: بغداد در آن زمان چه وضعيتي خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:

محل (نزول) عذاب و غضب الهي خواهد بود. (واي بر آنها) بيچاره آنها از دست پرچمهاي زرد و ديگر پرچمهايي که از دور و نزديک به سوي آن مي آيند. واللَّه! انواع عذابهايي که بر اقوام سرکش از اول روزگار تا انتهايش نازل شده و عذابهايي که (تا آن زمان) هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده بر آنها فرود مي آيد. توفانهايي ناشي از سيلهاي مختلفي آن را درمي نوردد و بيچاره است کسي که آنجا را منزل خود انتخاب کند. واللَّه گاهي بغداد چنان آباد مي شود که بيننده آن مي گويد دنيا فقط اينجاست و نه جاي ديگري و دخترانش را حورالعين و فرزندانش را اولاد بهشتي تصور مي کند. گمان مي کند که خداوند تنها در آنجا رزق را تقسيم مي کند. دروغ بستن به خدا و صدور حکم ناحق و شهادت دروغ و نوشيدن شراب و زنا و حرام خواري و خون ريزي در آن پديدار مي شود. پس از آن خداوند متعال با فتنه ها و به دست اين لشکريان آنها را خارج مي کند (آنجا را خالي از سکنه مي کند). به گونه اي که وقتي کسي از آنجا عبور مي کند جز ديوار (ويرانه) چيزي نمي بيند حتي مي گويد: اين زمين، بغداد است. سپس جوانمردي خوش رو و از نسل امام حسن مجتبي(ع) از ناحيه ديلم (گيلان) و قزوين قيام مي کند. فرياد مي زند: اي خاندان پيامبر(ص) اين مظلوم غمگين را اجابت کنيد!28 گنجهاي طالقان به او پاسخ مي دهند. گنجهايي که از جنس طلا و نقره نيستند بلکه مرداني هستند به سختي آهن! گويا به آنها مي نگرم که بر يابوهاي ابلق29 سوارند و سلاحهاي کوتاهي در دست دارند. همانند گرگ (که بخواهد به گوسفندي حمله کند) مشتاق و تشنه جنگيدن هستند. فرمانده شان مردي از بني تميم است که به او شعيب بن صالح مي گويند. رو به سيدحسني که الان با چهره درخشان چون ماهش در ميان آنهاست کرده و پس از آن به ستمگران يورش مي برند تا اين که به کوفه مي رسند.30

سپاه سفياني پس از آن که اين اعمال وحشيانه را انجام مي دهد؛ به سوي کوفه (نجف) حرکت مي کند و در آنجا هم چنان حادثه اي رخ مي دهد که عقلها را حيران مي کند و اين کشتارها تا وقتي که ايرانيان به فرماندهي سيد خراساني وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا پناه مي بريم از شر چنين فتنه هايي.



پي نوشتها :

1. منتخب الاثر، ص451؛ يوم الخلاص، ص557؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص345.

2. بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ يوم الخلاص، ص705.

3. شايد همان طور که مؤلف محترم اشاره کرده اند، ناشي از جنگها و فتنه هايي که مردم گرفتارش شده اند باشد و شايد هم بلايي غير از اينها باشد و عذابي تازه بر سر مردم نازل شود.م

4. منتخب الاثر، ص451؛ يوم الخلاص، ص557؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص345.

5. منتخب الاثر، ص451؛ يوم الخلاص، ص557؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص345.

6. بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب الاثر، ص451؛ يوم الخلاص، ص532.

7. بيان الائمه(ع)، ج2، ص431؛ منتخب الاثر، ص451؛ يوم الخلاص، ص280.

8. درخت به لسان سياه.

9. السفياني فقيه، ص31.

10. منطقه بين النهرين.

11. يوم الخلاص، ص698.

12. الغيبة، شيخ طوسي، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارةالاسلام، ص177؛ السفياني فقيه، ص128.

13. الغيبة، نعماني، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ السفياني، فقيه، ص108؛ يوم الخلاص، ص698؛ الممهدون للمهدي(ع)، ص112.

14. الغيبة، نعماني، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ يوم الخلاص، ص690؛ السفياني فقيه، ص127.

15. الغيبة، نعماني، ص186؛ يوم الخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدي(ع)، ص113؛ السفياني فقيه، ص127.

16. الغيبة، نعماني، ص203.

17. احتمالاً از گازهاي کشنده و سلاحهاي اتمي و بمبهاي هسته اي استفاده شده باشد.

18. بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب الدثر، ص451؛ بيان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ يوم الخلاص، ص280.

19. سوره بقره(2)، آيه 155.

20. اعلام الوري، ص427.

21. بيان الائمه(ع)، ج1، ص432.

22. يوم الخلاص، ص703؛ اعلام الوري، ص429.

23. بشارةالاسلام، ص153؛ يوم الخلاص، ص657.

24. الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58.

25. الزام الناصب، ج2، ص149؛ يوم الخلاص، ص657.

26. يوم الخلاص، ص658؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص365.

27. بشارةالاسلام، ص143؛ يوم الخلاص، ص701.

28. عبارت ملهوف را که در حديث به مظلوم غمگين ترجمه شده است، هم مي توان به خود سيد حسني مورد بحث در حديث حمل کرد که منظور او اين است که مردم دعوتش را اجابت کرده و او را که از اين هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، ياري کنند و هم مي توان گفت که منظورش حضرت مهدي(ع) است و سيدحسني مردم را به عنوان نيروهاي زمينه ساز و آماده براي ياري حضرت، جمع کند؛ خصوصاً که با توجه به حوداث و وقايع ماههاي گذشته مطمئن شده اند، ظهور امام(ع) نزديک است و هر چه سريع تر بايد به ياري ايشان شتافت و ظاهراً اين نظر قابل قبول تر به نظر مي رسد. واللَّه عالم. م

29. »ابلق« در لغت به معناي سياه و سفيد است و ظاهراً عبارت يابوهاي ابلق عبارتي کنايي باشد راجع به وسايل نقليه اي که اين سپاه مورد استفاده قرار مي دهد. احتمالاً اين جمعيت از رنگ و نقشهاي همسان براي طراحي بدنه، وسايل نقليه ايشان استفاده کرده باشند همان طور که اين روزها مي بينيم هر سپاهي، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشينها و ادوات جنگي آنها با طرح و رنگ متحدالشکلي، منقش و رنگ آميزي شده اند. م

30. بحارالانوار، ج53، ص14 و 15؛ بشارةالاسلام، ص143؛ يوم الخلاص، ص701.