هدويت از ديدگاه دين پژوهان واسلام شناسان غربي


اشاره:

آنچه در پي ميآيد ترجمهاي است از مقالهي Messianism که در دائره المعارف دين جلد 9 صفحهي 469 تا 481 ويراستهي ميرچا الياده توسط شرکت انتشاراتي مک ميلان نيويورک در سال 1987 م به چاپ رسيده است .

دائره المعارف مذکور، جامعترين ،مفصلترين و معتبرترين دائره المعارف موجود در جهان به شمار مي آيد که با محوريت دين و انديشههاي ديني به نگارش در آمده است و نويسندگان مقالات آن نيز همگي از متخصصين برجستهي رشتههاي دين شناسي و موضوعات مختلف ديني محسوب ميشوند، مخصوصا ويراستار کل مجموعه، ميرچا الياده را که به اعتقاد بعضي دانشمندان اين رشته، ميتوان از مشهورترين دين پژوهان قرن بيستم دانست. مقالهي حاضر بر آن است تا با بررسي نسبتا تطبيقي، انديشهي انتظار موعود را در سه مذهب بزرگ عصر حاضر يعني يهوديت ،مسيحيت و اسلام مورد بررسي قراردهد.

مقدمه :

ديدگاه دانشمندان و دين شناسان غربي نسبت به ويژگي هاي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) تا حدود زيادي متأثر از متون و شخصيتهايي است که با جايگاه عصمت ، مباني غيبت، تاريخ زندگي ايشان و به طور کلي ديدگاه شعيه ي دوازده امامي نسبت به آن حضرت ، آشنايي کاملي نداشته اند، همچنانکه در قسمت کتاب شناسي اين مقاله ملاحظه مي شود، در اکثر برداشت ها کتب غير اصلي و دست دوم ، ملاک قضاوت بوده اند و نويسنده ي بخش سوم مقاله (مهدويت در اسلام) در ابتداي کتاب شناسي خود تذکر مي دهد که هيچ مطالعه ي جامعي را در خصوص کل موضوعات مربوط به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) و نهضتهاي تاريخي نيافته ، تنها دو کتاب را مي تواند به عنوان منابعي مهم در خصوص ظهور اوليه، سابقه و توسعه ي ديدگاه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) در نهضت هاي شيعه، معرفي نمايد.

اول ، کتاب «آغاز مهدويت » اثر ژان اولاف بليج فلدت و دوم، کتاب «مهدويت در اسلام : ايده مهدي در شيعة دوازده امامي» اثر عبدالعزيز ساشادينا.

واضح است که منظور اصلي از ترجمه اين مقاله و ساير مقالاتي که در دائره المعارف هاي معتبر غربي در مورد حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) به قلم بزرگترين دين شناسان و اسلام شناسان غربي نگارش يافته، صرفاً آشنايي با ديدگاه و نگرش آنان نسبت به آن وجود عزيز است نه تأييد کامل عقايد و کج فکري هاي آن دانشمندان ، لذا ترجمه اين نوع مقالات مي تواند زمينه اي براي شناخت هر چه دقيق تر عقايد بزرگان شيعه شناسي غرب در مورد حضرت فراهم آورد تا اين شناخت، خود مبنايي براي تبليغ صحيح و شناساندن شخصيت حقيقي آن امام عزيز به مردم و انديشمندان ديار غرب باشد. ان شاء الله.

يک نگاه اجمالي

واژه ي مسيحا باوري از کلمه مسيح گرفته شده که ترجمه ي واژه ي عبري mashiah (تدهين شده ) است و در اصل به پادشاهي دلالت مي کند که سلطنت او با مراسم مسح با روغن، مقدس اعلام مي شد. در کتب مقدس يهود (کتب عهد عتيق) ، mashiah هميشه براي اشاره به پادشاه وقت اسرائيل به کار رفته است: در مورد طالوت نبي (باب 12 آيات 3 5 و باب 24 آيات 7 11) ، داوود نبي (باب 19، آيات 22 21) ، سليمان نبي (کتاب وقايع ايام 2 . باب 6، آيه 42) ، يا پادشاه به طور کلي (کتاب مزامير: باب 2، آيه 2: باب 18 ، آيه 50 ؛ باب 20، آيه 6؛ باب 28 ، آيه 8؛ باب 9 ، آيه 84 ؛ باب 38 ، آيه 89؛ باب 51، آيه 89 ، باب 17، آيه 132). اما در دوره ي بين دو عهد، اين واژه را به پادشاه آينده اطلاق مي شد که انتظار مي رفت پادشاهي اسرائيل را اصلاح کند و مردم را از شرّ تمام شياطين نجات دهد.

در عين حال ، اگر چه درپيشگويي هاي پيامبران در خصوص پادشاه آرماني آينده ، از واژه ي مسيح استفاده نشده است، اما آنها را از زمره ي همين نوع پيش بيني هاي مربوط به معادشناسي تلقي کرده اند. اين متون عبارتند از کتاب اشعياي نبي باب 9، آيات 1 6 ؛ باب 11، آيات 1 9 ؛ کتاب ميکاه نبي باب 5 آيات 2 6 ، کتاب زکرياي نبي باب 9، آيه 9، و برخي از مزامير «شاهانه» مانند کتاب مزامير داوود باب 2 ، 72 و 110 . سابقة اين مفهوم اخير در مکاتب سلطنتي خاور نزديک باستاني يافت مي شود که در آن پادشاه نقش ناجي مردم خود را ايفا مي کرد و انتظار مي رفت که هر پادشاه جديد حاصلخيزي ، ثروت ، آزادي ، صلح و سعادت را براي سرزمين خود به ارمغان آورد. نمونه هاي آن را مي توان هم در مصر و هم در بين النهرين يافت. دانشمند فرانسوي ، ادوارد دورم1 در کتاب خود تحت عنوان niennelareligion babulo assyro(1910) برخي از متوني را ذکر کرده است که چنين انتظاراتي را تحت عنوان «پادشاه مسيح» مطرح کرده اند. ]همچنين مراجعه کنيد به : پادشاهي ، مقاله اي در باره ي پادشاهي در سرزمين مديترانه ي باستاني.[

يهوديت: در يهوديت مربوط به دوره ي بين دو عهد، اميدهاي مربوط به مسيح موعود در دو جهت شکل گرفت. يکي از آنها ملي و سياسي بود که در مزامير منسوب2 به سليمان (بابهاي 17 و 18) با بيشترين وضوح مطرح شده است. در اينجا اين مسيح ملّي ، فرزند داوود است . او با خرد وعدل حکومت خواهد کرد؛ به قدرتهاي بزرگ جهان را شکست خواهد داد، مردم خود را از قيد حکومت بيگانه رها خواهد ساخت و سلطنتي جهاني وضع خواهد کرد که در آن مردم در صلح و سعادت زندگي خواهند کرد. همين آرمان شاهانه در توصيف حکومت شمعون در کتاب اول مکابيان3 باب 14، آيه 3؛ مطرح شده که بيانگر پيشگويي هاي کتب عهد عتيق در مورد مسيح موعود است.

برخي اسناد جعلي ، به ويژه وصيت نامه ليواي4 ،از مسيح کشيش نيز سخن مي گويند که قرار است صلح و علم خداوند را براي مردم خود و جهان به ارمغان آورد. امت قمران5 حتي منتظر دو فرد تدهين شده بودند، يک کشيش و يک پادشاه ، اما اطلاع زيادي از وظايف آنها در دست نيست.

مسير دوم اين شکل گيري مهمتر از همه در کتاب حبشي زبان مکاشفات خنّوع نبي (کتاب اول خنوع) و در کتاب دوم اسدرا6(که کتاب چهارم عزرا هم ناميده مي شود) يافت مي شود. تمرکز اصلي آن بر عبارت پسر انسان است. اين عبارت در عهد عتيق عمدتاً جهت اشاره به انسان ]تاب مزامير داود باب 8، آيه 5؛ باب 80 ، آيه 18؛ نسخة انگليسي باب 80 ، آيه 17[ و چندين بار جهت خطاب به پيامبر، در کتاب حزقيال نبي ) به کار رفته است . در رؤيايي که در کتاب دانيال، باب 7 ، ثبت شده است ، اين عبارت در آيه 13 براي اشاره به «موجودي شبيه انسان» به کار رفته که بر خلاف چهار حيوان معمول، مظهر چهار قدرت بزرگ در جهان قديم است و بر نقش مهم اسرائيل در روز قيامت دلالت مي کند.

در کتب مکاشفات مذکور، پسر انسان شخصيتي غير عادي، کما بيش الهي و ازلي است که در حال حاضر در بهشت پنهان است. وي در آخرالزمان ، ظاهر مي شود تا در باب رستاخيز مردگان در ميان جهانيان قضاوت کند. مؤمنين از سلطه ي شياطين رها مي شوند و او براي هميشه در صلح و عدالت بر جهان حکومت خواهد کرد . در اين کتب اغلب از او به عنوان «شخص برگزيده» ياد شده ، تنها گاهي «شخص تدهين شده » ، يعني مسيح موعود ، ناميده مي شود. آشکار است که تفسير سوره ي 13 باب 7 کتاب دانيال ، «پسر انسان» را به يک شخص اطلاق مي کند نه چيزي که مورد مقايسه قرار گيرد. مشکل در اينجاست که تا چه حد اين متون به قبل از مسيحيت تعلق دارند. کتاب دوم اسدرا قطعاً بعد از سقوط بيت المقدس در سال 70 ميلادي نوشته شده است و بخشهايي از کتاب اول خنوخ که در آن اشاراتي به پسر انسان شده ، در لابلاي قسمتهاي آرامي زبان7 ،همان نوشته اي که در قمران يافت شده ،وجود ندارند ،از سوي ديگربه نظر ميرسد عهد جديدهمين تفسير سوره ي 136باب7 کتاب دانيال را مفروض گرفته است.

مسيحيت: مسيحيت اوليه بسياري از نظرات يهوديت را در خصوص مسيح موعود پذيرفته ، آنها را در مورد عيسي مسيح به کار مي برد. مسيح موعود در زبان يوناني به Christos يعني مسيح، ترجمه شده است ، بدين وسيله عيسي مسيح را با اميدهاي مسيحايي يهوديت يکسان تلقي کرده است. انجيل متي تفسير اين عبارت را در کتاب اشعياي نبي باب 9 ، آيه 1 (نسخة انگليسي باب 9، آيه 2) «کساني که در تاريکي راه مي پيماند، شاهد نور عظيم خواهند بود»، در عيسي مسيح متحقق دانسته است (انجيل متي باب 4، آيات 14 18) ، نقل شده که کتاب ميکاه نبي باب 5 ، آيه 1 (نسخه ي انگليسي باب 5 آيه 2) تأييد مي کند که مسيح در بيت اللحم به دنيا مي آيد (انجيل متي باب 2، آيه 6) ، آيه 9 از باب 9 کتاب زکرياي نبي به عنوان پيش بيني ورود عيسي مسيح به بيت المقدس تفسير شده است (انجيل متي باب 21 ، آيه 5) و اگر داستاني که انجيل متي روايت کرده صحيح باشد، به معني آن است که عيسي مسيح خواسته است خود را مسيح موعود معرفي کند.

آيه 7 باب 2 مزامير («تو پسر من هستي») در ارتباط با غسل تعميد عيسي مسيح نقل شده يا حداقل تلويحاً به آن اشاره دارد (انجيل متي ، باب 3، آيه 17؛ انجيل مرقس باب 1، آيه 11؛ انجيل لوقا باب 3، آيه 22). (اما مسيح موعود در يهوديت پسر خدا تلقي نمي شد.) از کتاب مزامير داود باب 110 ، آيه 1 براي اثبات اينامر استفاده مي شود که مسيح موعود نمي تواند پس داوود باشد (انجيل متي باب 22، آيه 44) ؛ بخشهاي ديگر باب 10 مزاميز داوود مؤيد تفسير باب 5 ، 6 و 7 کتاب عبدانيان است . اما عهد جديد ، مسيحا باوري سياسي مذکور در مزامير سليمان را رد مي کند. عيسي مسيح از قبول پادشاهي خودداري کرد (انجيل يوحنا، باب 6 ، آيه 15 ) ؛ او در برابر پيلات8 اعلام کرد : «پادشاهي من متعلق به اين جهان نيست» (انجيل يوحنا باب 18، آيه 26) با وجود اين او را متهم نمودند که ادعاي «پادشاهي يهود» را نموده است (انجيل يوحنا باب 19 ، آيه 19).

با اين حال ، اگر چه عهد جديد تصريح مي کند مسيح موعود پسر خداست، اما از عنوان «پسر انسان» نيز استفاده مي کند. طبق اناجيل ، عيسي مسيح اين عبارت را در مورد خود به کار مي برد که در چند مورد احتمالاً فقط به معني «انسان» يا «اين بشر» بوده است (انجيل مرقس باب 2 ، آيه 10، انجيل متي باب 11، آيه 8 و نظير آن ؛ انجيل متي باب 8 ، آيه 20 و نظير آن) . در چند متن به آمدن پسر انسان در آخرالزمان اشاره شده است (انجيل متي باب 24، آيه 27؛ باب 24 ، آيه 37؛ انجيل لوقا باب 18 ، آيه 23 ؛ باب 18، ايه 69؛ انجيل متي باب 10 ، آيه 23؛ انجيل مرقس باب 13، آيه 26) ؛ اينها حاکي از همان تفسير دانيال باب 7، آيه 13 کتاب دانيال نبي هستند که در کتاب اول خنوخ و کتاب دوم اسدرا نيز آمده است اما حاوي عنصر ديگري هم هستند که به موجب ان، عيسي مسيح است که براي بار دوم به عنوان قاضي جهانيان باز مي گردد. گروه سوم منابع مطرح کننده «پسر انسان»، اشاره اي تلويحي به رنج و مرگ مسيح دارند که گاه احياي او را نيز مطرح مي کنند (انجيل مرقس باب 8 ، آيه 31 ؛ باب 9، آيه 9؛ باب 9، آيه 31؛ باب 10، آيه 33؛ باب 14، آيه 21؛ باب 14 ، آيه 21 ؛ باب 14، آيه 41؛ انجيل لوقا باب 22 ، آيه 48 و غيره). اين آيات ، ديدگاه رنج مسيح را مطرح مي کنند که در مسيحا باوري يهود کاملاً ناشناخته نيست اما هرگز ارتباطي به پسر انسان ندارد . (اگر پسر انسان يهود،گاه «بنده ي خدا» توصيف شده باشد فصل مربوط به رنج بنده، در کتاب اشعياي نبي باب 53 هرگز در مورد او صدق نمي کند.) در انجيل يوحنا، پسر انسان در بيشتر موارد خدائي است که به صورت پادشاه و قاضي توصيف شده وضمناً موجودي ازلي در بهشت نيز تلقي مي شود. (انجيل يوحنا باب 1، ايه 51؛ باب 3، آيه 23؛ باب 8 ، آيه 28) ؛ کتاب عبرائيان باب 2، آيات 6 8 باب 8 مزامير داود را، که در آن «پسر انسان» در اصل به معني «انسان» بوده، اشاره به عيسي مسيح مي داند، در نتيجه مفهومي معاد شناختي به اين عبارت مي بخشد.

با يکسان تلقي کردن بنده ي رنجديده در کناب اشعياي نبي باب 53 با عيسي مسيح، ويژگي جديدي در مسيحا باوري عهد جديد مطرح شد. در انجيل مرقس باب 9، آيه 12 آمده است که «در باره ي انسان نوشته اند که بايد رنجهاي فراواني را متحمل گردد و به گونه اي تحقير آميز با او رفتار شود» (مقايسه کنيد با کتاب اشعياي نبي باب 53 ، آيه 3) . کتاب اعمال رسولان باب 8، آيه 32؛ مصداق آيات 7 8 باب 53 کتاب اشعياي نبي را صريحاً عيسي مسيح مي داند ، و در کتاب اول پطرس باب 2 ، آيات 22 24 ذکر شده يا اشاره شده که بخشهايي از کتاب اشعياي نبي باب 53 به او اشاره دارند. به نظر مي رسد که اين يکسان انگاري ، خلقت آغازين عيسي مسيح (يا احتمالاً ظهور کليساي اوليه) باشد.

بنابراين، مسيح شناسي عهد جديد از ويژگيهاي بسيار فراواني بهره مي گيرد که برگرفته از مسيحا باوري يهود است. در عين حال بُعد جديدي را هم به آن مي افزايد و آن، اين ديدگاه است که اگر چه مسيح قبلاً به شخصه اميدهاي مسيحا باوري را تحقق بخشيده است،اما قرار است که باز گردد تا اين اميدها را به تحقق نهايي شان برساند.

مسيحا باوري (مهدويت) در اسلام: عقايدي مشابه بازگشت مجدد مسيح را مي توان در اسلام نيز يافت، که احتمالاً ناشي از تأثير مسيحيت است. اگر چه قرآن خداوند را قاضي روز قيامت مي داند، روايات اسلامي پس از آن، حوادث مقدماتي خاصي را قبل از آن روز معرفي مي کند. نقل شده که محمد گفته است اگر فقط يک روز از عمر جهان باقي مانده باشد به قدري طولاني مي شود که فرمانروايي از اهل بيت پيامبر بتواند تمام دشمنان اسلام را نابود کند.

اين فرمانروا مهدي نام دارد، يعني «کسي که به حق هدايت شده است.» روايات ديگر مي گويند او جهان را پر از عدل و داد مي کند همانگونه که در حال حاضر پر ازگناه است که انعکاس واضح مکتب سلطنتي قديم است. برخي مهدي را همان مسيح ( به عربي ، عيسي) مي دانند که قرار است با ظهور خود قبل از آخر زمان ، دجال (فريبکار) ، مسيحاي دروغين يا ضد مسيح را نابود کند. اين روايات به وسيله ي بنيانگذاران سلسله ي حاکمان جديد و ساير رهبران سياسي يا مذهبي و به ويژه در ميان شيعه، به کار گرفته شده اند. آخرين نمونه ي آن رهبر شورشيان ، محمد احمد سوداني بود که از سال 1883 به طور موقت نفوذ انگلستان بر اين منطقه را از بين برد.

نهضتهاي «بومي پرست گرا»9. به دلايلي مفهوم مسيح باوري براي توصيف چند فرقة «بومي پرست» در نقاط مختلف جهان که در پي نزاع بين مسيحيت استعمارگر و اديان بومي به وجود آمده اند، به کار رفته است. اما به پيروي از ويتوريولانترتاري10 (1965) ، بايد بين نهضت هاي مسيحا باوري و نهضت هاي پيامبران تمايز قائل شد. او مي گويد «عيسي» ناجي منتظَر است و «پيامبر» کسي است که آمدن کسي را که قرار است بيايد اعلام کند. خود پيامبر پس از رحلت مي تواند «مسيحا» باشد وا نتظار رود که به عنوان يک ناجي باز گردد، يا اينکه ، خود پيامبر با استناد به يک اسطوره ي مسيحايي سابق ، خود را پيامبر مسيحا اعلام کند (پاورقي ص 242).

نمونه اي گونه نهضت ها در تمام نقاط بومي جهان مشهود است . در همين قرن شانزدهم، امواج پي در پي قبايل توپي11 در برزيل، در جستجوي «سرزمين بدون شيطان» که مبتني بر مسيحا باوري بود، به ساحل بائيا12 رفتند. گفته شده مهاجرت ديگري از اين قبيل براي يافتن «سرزمين ابديت و آرامش جاوداني» منجر به ظهور عقيده ي الدورادو13 در بين مردم اسپانيا گرديده است. مهاجرت هاي مشابهي در قرنهاي بعد به رهبري نوعي پيامبر رخ داده که به عنوان «خداي انسان گونه»14 يا «نيمه خدا»15 توصيف شده و منظور از آن جادوگران قبايل بومي است که براي بوميان، رهبران مذهبي و صور تناسخ يافته ي قهرمانان بزرگ اسطوره اي در سنت بومي و اعلام کنندگان دوران تجديد تلقي مي شدند.

نهضت رقص ارواح در غرب آمريکا در سال 1869 به وسيله فردي به نام وود زيواب16 شکل گرفت، او رؤيايهايي مي ديد که از طريق آن روح بزرگ اعلام مي کرد به زودي فاجعه ي بزرگي کل جهان را مي لرزاند و سفيدپوستان را نابود مي کند. پسر وودزيواب ، واوُکا17 (جان ويلسون)18 ، در سال 1892 روابطي با مورمونها برقرار کرد و آنها را مسيحاي سرخپوستان و پسر خدا تلقي کردند.

در منطقه ي کنگو در آفريقا ، سيمون کيمبانگو19 ، که در هيئت مبلغان باپيتست بريتانيا20 پرورش يافته بود، در سال 1921 به عنوان پيامبر بر مردم خود ظهور کرد. تبليغ او آميخته اي از عناصر مسيحي و بومي بود. او برکناري قريب الوقوع حاکمان بيگانه ، روش زندگي جديد براي آفريقائيان و آمدن عصر طلايي را پيش بيني نمود. او و جانشينش ، آندره ماتسوا21 ، هر دو تصور مي کردند که پس از مرگ به عنوان ناجي مردم خود باز مي گردند. چندين نهضت مشابه ديگر از اين قبيل در ساير نقاط آفريقا معروف است.

و اوايل قرن بيستم ، ملانزي و گينة نو شاهد ظهور آيين هايي معروف به آيين هاي ديني کشتي هاي باري بودند. عقيده ي رايج در ميان تمام آنها اين بود که يک کشتي غربي (يا حتي هواپيما) ، با سرنشينان سفيدپوست ، از راه خواهد رسيد و براي بوميان ثروت به همراه خواهد آورد، همزمان با آن مردگان زنده مي شوند و دوران شادي به دنبال آن خواهد آمد. برخي پيامبران اين فرقه ها صورت تناسخ يافته ي ارواح تلقي مي شدند. ]همچنين مراجعه کنيد به مدخل : [Cargo Cults.

به نظر مي رسد تمام اين جنبشها در بين افراد تحت ستم شکل گرفته، بيانگر آرزوي آنها براي آزادي و شرايط بهتر زندگي است . شرايطي که مسيحيت در آن ظهور کرد قطعاً، تا حدودي به همين شکل بوده است. ]به مدخل هاي منجي گرايي و احياء و تجديد نيز مراجعه کنيد.22[



کتاب شناسي

اثر قابل قبول در خصوص اوايل مسيحا باوري در يهوديت ، کار زيگموند مونيکل23 تحت عنوان «او که مي آيد» (آکسفورد، 1956) است. کار خلاصه تر که در عين حال شامل متون مصري و بين النهرين است و در اين مقاله نيز به آن اشاره شده ، کتاب اينجانب تحت عنوان مسيحا در عهد عتيق (لندن، 1956) است. مقاله ي کارستن کولپه24 تحت عنوان «Huios Tou Anthropou» ، در فرهنگ خداشناسي عهد جديد ، ويرايش گرهارد کتيل25 (گرند ريپدز: ميک، 1972)، مسأله ي پسر انسان را به خوبي مطرح مي کند. به اثر رولين کرن26 تحت عنوان Vorfragen zur Christologic ، جلد 3 (Tubingen ، 1982 1978) و پسر انسان: تفسير و تأثير دانيال (لندن ، 1979) اثر موريس کيسي27 نيز مراجعه کنيد. مهدويت در اسلام اخيراً توسط اثر حوالازواروس يافه28 در کتاب وي به نام برخي از ابعاد ديني اسلام (ليدن ، 1981) ، صص 48 57 و نيز در مهدويت نخستين (ليدن ، 1985) اثر ژان اولاف بليچ فلدت29 مورد بحث قرار گرفته است. در زمينه ي اسلام، به مقاله ي اينجانب تحت عنوان «برخي ابعاد ديني خلافت» در کتاب سلطنت قدس (ليدن، 1959) نيز مراجعه کندي. ادگار بلاشه برخي مشاهدات اوليه را در rodoxiemusulmane پte پ te پ Lemessianismedonsl (پاريس ، 1903) ارائه مي کند. بررسي جامع نهضت هاي منجي گرا را مي توان در اديان ستمديده (نيويورک ، 1965) اثر ويتوريو لانترناري يافت. اثر لانتر ناري حاوي کتاب شناسي خوبي است.30



دائره المعارف دين، ميرچاالياده

ترجمه : بهروز جندقي

پي نوشت ها:

1- Edourd Dhorme

2- Pesudepigraphic

Pesudepigrapha = بخشي از کتاب مقدس که جزو عهد عتيق منظور شده ، ولي از کتب رسمي

آسماني و مورد قبول پروتستان ها نيست ؛ مثل کتاب امثال سليمان و غيره. نوشته هاي

مشکوک عهد عتيق که به بعضي از انبياء منسوب است اما صحت اين انتساب معلوم نيست.

(مترجم . واژ ه نامه اديان ،دکتر گواهي.)

3- maccabees = لقب خانواده اي از ميهن پرستان يهود که در زمان حکومت آنتوکيوس

چهارم عليه سلطه ي يويانيان قيام کردند و يهوديه را از سلطه ي بيگانگان آزاد ساختند

(مترجم . واژه نامه اديان)

4- Levi = پسر سوم حضرت يعقوب نبي و جد لا ويانها (مترجم . همان)

5- Qumran

6- تلفظ لاتين و يوناني عزراء (مترجم).

7- =Aramaic زبان آرامي (يکي از زبانهاي سامي ثمالي که حضرت عيسي و پيروانش به آن

تکلم مي کردند و زبان کشور کهن آرام و سرزمين هاي مجاور آن بود.)] مترجم.[

8- Pilate

9- Nativistic Movements

10- Vittorio Lanternari

11-Tupi

12- =Bahia ايالت ساحلي واقع در شرق برزيل (مترجم).

13- El Dorado

14- Man - God

15--God Demi

16- Wodziwob

17- Woroka

18- John Wilson

19- Simon Kimbangu

20- British Baptist Mission

21- Andre Matswa

22- Millenarianism And Revival And Renewal

23- Sigmund Mowinckel

24- Carsten Colpe

25- Gerhard Kiule

26- Rollin Keam

27- Maurice Casey

28- Hava Lazarus - Yafeh

29- jan-olaf Bilche - Feldt

30- نويسنده : هلمه رينگ گرن

ميان افراد ناراضي و محروم.