بهار زندگي



بار ديگر جهان آماده استقبال از رستاخيز طبيعت مي شود. زمين و زمان گوش به زنگ اسرافيل بهارند، تا در صور خود بدمد و با دميدنش زمين مرده دگربار

زندگي و طراوت يابد؛ درختان به شکوفه بنشينند و انواع گل و ريحان در دشت و دمن برويند.

چه عظمتي است در اين بهار! چه شکوهمند است حيات پس از مرگ و چه زيباست زنده شدن دوباره طبيعت.

به دليل شباهتهاي زيادي که ميان بهار (رستاخيز طبيعت) و قيامت (رستاخيز انسانها) وجود دارد، در قرآن کريم و کلمات معصومان(ع) بارها از زنده شدن

جهان طبيعت در بهار، هم به عنوان دليل و شاهد و هم به عنوان تذکار و اندرز نسبت به زنده شدن انسانها در روز قيامت ياد شده است.

از جمله در يکي از آيات کريمه قرآن مي خوانيم:

والله الذي أرسل الرياح فتثير سحاباً فسقناه إلي بلد ميّت فأحيينا به الأرض بعد موتها کذلک النشور.1

و خدا همان کسي است که بادها را روانه مي کند؛ پس [بادها] ابري را برمي انگيزند، و [ما] آن را به سوي سرزميني مرده رانديم، و آن زمين را بدان [وسيله]،

پس از مرگش زندگي بخشيديم، رستاخيز [نيز] چنين است.

و در آيه ديگري مي فرمايد:

... و تري الأرض هامده فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کلّ زوج بهيج ذلک بأنّ الله هوالحقّ و أنّه يحيي المؤتي و أنّه علي کلّ شي ء قدير.2

... و زمين را خشکيده مي بيني و[لي] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمي آيد و نمو مي کند و از هر نوع [رستنيهاي] نيکو مي روياند. اين [قدرت نماييها] بدان

سبب است که خدا خود حق است، و اوست که مردگان را زنده مي کند و [هم] اوست که بر هر چيزي تواناست.

اما بهار يادآور رستاخيز ديگري نيز هست. رستاخيزي که هيچ کمتر از قيامت کبرا نيست و در شکوه و عظمت هيچ از زنده شدن مردگان در روز حساب کم

ندارد. آري، اين رستاخيز چيزي جز رويداد عظيم ظهور نيست. رويدادي که هم نجاتبخش است و هم حياتبخش؛ هم به انسانها زندگي دوباره مي بخشد و هم به

جهان طبيعت. از اين روجا دارد که در آستانه بهار طبيعت، يادي از بهار جانها داشته باشيم. همو که در زيارت حضرتش خطاب به ايشان مي گوييم:

السلام علي ربيع الأنام و نضره الأيّام.3

سلام بر بهار مردمان و خرمي بخش روزگاران.

همو که همه انبيا و اوليا در انتظارش بوده اند و سرور همه اولياء، امير مؤمنان علي(ع) در فراق او و يارانش ناله سر داده است که:

آه آه شوقاً إلي رؤيتهم.4

وه که چه آرزومند ديدار آنانم. 1. زندگي بخشي قيام مهدوي در آيات و روايات بسياري از روايات به زنده شدن انسان و جهان در پرتو انوار حياتبخش نهضت مهدوي بشارت داده و اين موضوع را يکي از ويژگيهاي بارز اين نهضت برشمرده اند، که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي کنيم:

1. در روايتي که از محمدباقر(ع) نقل شده، آن حضرت پس از اشاره به آيه شريفه:

إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها قد بيّنا لکم الآيات لعلّکم تعقلون.5

بدانيد که خدا زمين را پس از مرگش زنده مي گرداند. به راستي آيات [خود] را براي شما روشن گردانيده ايم، باشد که بينديشيد.

مي فرمايد:

يعني بموتها کفر أهلها والکافر ميّت، فيحييها الله بالقائم عليه السلام فيعدل فيها فيحيي الأرض و يحيي أهلها بعد موتهم.6

منظور از مردن زمين، کفر ورزيدن اهل آن است و کافر مرده است، پس خداوند آن را به [ظهور حضرت] قائم(ع) زنده خواهد کرد. پس او در زمين عدالت مي ورزد،

زمين را زنده مي سازد و اهل آن را پس از مرگشان زنده مي کند.

نکته جالب توجه اين است که آيه يادشده پس از آيه اي وارد شده که آن هم به زمان غيبت امام عصر(ع) تأويل شده است:

ألم يأن للذين امنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحقّ ولايکونوا کالذين أوتوا الکتاب من قبل فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم و کثير منهم فاسقون.7

آيا براي کساني که ايمان آورده اند هنگام آن نرسيده که دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتي که نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند کساني نباشند که از پيش

بدانها کتاب داده شده و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسياري از آنها فاسق بودند؟

در روايتي که از امام صادق(ع) در تفسير اين آيه شريفه وارد شده است، چنين مي خوانيم:

نزلت هذه الآيه التي في سوره الحديد «و لا يکونوا کالذين أوتوا الکتاب من قبل فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم و کثير منهم فاسقون» في أهل زمان الغيبه، ثمّ

قال عزّوجلّ: «إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها قد بيّنا لکم الآيات لعلّکم تعقلون» و قال عليه السلام: إنّ [إنّما] الأمد أمد الغيبه.8

اين آيه که در سوره حديد است: «و مانند کساني نباشند که از پيش بدانها کتاب داده شد و [عمرو] انتظار بر آنان به درازا کشيد، و دلهايشان سخت گرديد و

بسياري از آنها فاسق بودند» درباره اهل زمان غيبت نازل شده است. سپس خداي عزّوجلّ فرمود: «بدانيد که خدا زمين را پس از مرگش زنده مي گرداند. به

راستي آيات [خود] را براي شما روشن گردانيده ايم، باشد که بينديشيد» و آن حضرت(ع) فرمود: همانا «اَمَد = مدت» دوران غيبت است.

2. در زيارت حضرت صاحب الزمان(ع) در روز جمعه نيز از آن امام به عنوان سرچشمه زندگي ياد شده و آمده است:

السلام عليک يا عين الحيوه.9

درود بر تو اي سرچشمه زندگي.

3. در زيارت ديگري که مرحوم سيدبن طاووس براي آن حضرت نقل کرده، مي خوانيم:

السلام علي محيي المؤمنين و مبير الکافرين.10

درود بر تو اي زنده کننده مؤمنان و نابود کننده کافران.

4. در دعاي ندبه نيز از امام عصر(ع) به عنوان زنده کننده کتاب خدا و حدود آن و همچنين زنده کننده آثار دين و دين باوران ياد شده است:

أين المؤمّل لإحياء الکتاب و حدوده، أين محيي معالم الدين و أهله.11

کجاست آنکه براي زنده کردن کتاب و حدود آن به او اميد بسته شده؟ کجاست زنده کننده آثار دين و دين باوران؟

5. و بالاخره در دعاي عهد پس از آنکه خداوند را چندين بار به اسم «حيّ» مي خوانيم و صدا مي زنيم که:

يا حيّاً قبل کلّ حيّ و يا حيّاً بعد کلّ حيّ و يا حيّاً حين لاحيّ يا محيي الموتي و مميت الأحياء يا حيّ لا إله إلاّ أنت... .

اي زنده پيش از هر زنده و زنده پس از هر زنده! و اي زنده، هنگامي که کسي زنده نبود! اي زندگي بخش مردگان و ميراننده زندگان! اي زنده اي که جز تو خدايي نيست!

از او درخواست مي کنيم که به وسيله امام مهدي(ع) سرزمينهايش را آباد و بندگانش را زنده سازد:

... و اعمر اللّهمّ به بلادک و أحي به عبادک، فإنّک قلت و قولک الحقّ «ظهر الفساد في البرّ و البحر بما کسبت أيدي الناس»12 فأظهر اللّهمّ لنا وليّک و ابن بنت نبّيک، المسمّي باسم رسولک...13.

... خداوندا! سرزمينهاي خود را به وسيله او آباد گردان و بندگانت را به دست او زنده ساز؛ زيرا تو گفته اي و سخنت حق است: «به سبب آنچه دستهاي مردم

فراهم آورده، فساد در خشکي و دريا نمودار شده است» پس خداوندا! وليّ خود و پسر دختر پيامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز... .2. مراتب و درجات زندگي (حيات)

در نگره قرآني، زندگي (حيات) از سه مرتبه يا درجه برخوردار است: زندگي اين جهان (دنيوي)، زندگي جهان ديگر (اخروي) و زندگي ناشي از ايمان و عمل صالح. براي روشن شدن معنا و مفهوم زندگيهاي سه گانه و تفاوتهايي که با يکديگر دارند، در اينجا برخي از آيات قرآن را که اشاره به اين سه نوع زندگي دارد

بررسي مي کنيم:

1-2. زندگي اين جهان

در بيش از هفتاد آيه از آيات قرآن کريم از «زندگي دنيا» سخن به ميان آمده و جالب اين است که بيشتر اين آيات، زندگي اين جهاني را در برابر زندگي آن جهان خوار و ناچيز شمرده و اهل ايمان را از فريفته شدن به اين زندگي برحذر داشته اند. در يکي از آيات قرآن، زندگي دنيا چنين توصيف شده است:

إعلموا أنّما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الأموال و الأولاد و ما الحياه الدنيا إلاّ متاع الغرور.14

بدانيد که زندگي دنيا، در حقيقت، بازي و سرگرمي و آرايش و فخر فروشي شما به يکديگر و فزون جويي در اموال و فرزندان است... و زندگاني دنيا جز کالاي فرينبده نيست.

اين نوع از زندگي، وجه مشترک انسان و ديگر موجودات زنده بوده و آثاري که بر آن بار مي شود جز آثاري مادي همچون خوردن، آشاميدن، توليد نسل و... نيست.

2-2. زندگي جهان ديگر

اين نوع از زندگي - که در جهان بازپسين نصيب اهل ايمان و انسانهاي شايسته مي شود - در فرهنگ قرآن از جايگاه بسيار شايسته اي برخوردار بوده و آثار

فراواني بر آن مترتب شده است تا بدانجا که به تعبير قرآن زندگي دنيا در برابر اين زندگي اصلاً قابل توجه نيست:

و ما هذه الحياه الدنيا إلاّ لهو و لعب و إنّ الدار الآخره لهي الحيوان لوکانوا يعلمون.15

اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است. اي کاش مي دانستند.

دست يافتن به اين نوع زندگي، چنانکه گفته شد، مستلزم ايمان و عمل صالح و به بيان ديگر پيروي از فرامين خدا و رسول اوست. قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:

يا أيّها الذين امنوا استجيبوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما يحييکم...16.

اي کساني که ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزي فراخواندند که به شما حيات مي بخشد، آنان را اجابت کنيد.

علامه طباطبايي(ره) در ذيل اين آيه به تفصيل به بررسي تفاوت زندگي دنيا و آخرت پرداخته و آثاري را که زندگي اخروي به دنبال دارد برشمرده است. ايشان همچنين اشاره اي اجمالي به نوعي ديگر از زندگي کرده و بحث تفصيلي در اين باره را به جاي مناسب آن واگذار کرده است:

از ديدگاه قرآن کريم، زندگي (حيات) معناي ديگري دارد، که بسيار دقيق تر از معنايي است که ما براساس نگاه سطحي و ساده خود تصور مي کنيم. ما در نگاه ابتدايي، زندگي را چيزي جز آنچه که انسان با آن در اين دنيا تا زمان رسيدن مرگ، به سر مي برد نمي دانيم؛ يعني حالتي که همراه با شعور و فعل ارادي است و مانند آن يا نزديک به آن در ديگر موجودات زنده، غير از انسان نيز يافت مي شود. اما خداي سبحان مي فرمايد: «و ما هذه الحياه الدنيا إلاّ لهو و لعب و إنّ الدار الآخره لهي الحيوان لو کانوا يعلمون؛17 اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است. اي کاش مي دانستند». از اين آيه چنين برمي آيد که انسان بهره مند از اين زندگي، جز با اوهام و امور غير واقعي سر و کار نداشته و به وسيله اين حيات از غايت وجود و اغراض روحش که مهم تر و واجب تر است باز مي ماند.

و اين همان معنايي است که در يکي از سخنان خداي تعالي - که از خطابهاي روز قيامت است - به آن اشاره شده است:

«لقد کنت في غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک اليوم حديد؛18 [به او مي گويند:] واقعاً که از اين [حال] سخت در غفلت بودي. و[لي] ما پرده ات را [از جلوي چشمانت] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است».

بنابراين، انسان زندگي ديگري دارد که از اين زندگي دنيوي شريف تر و ارزشمندتر است؛ و آن زندگي اخروي است که به زودي پرده از روي آن برداشته مي شود؛

زندگي اي که سرگرمي و بازي با آن درنياميزد و بيهودگي و گناه با آن آميخته نشود؛ و انسان جز به نور ايمان و روح بندگي در آن سير نمي کند. چنانکه خداي تعالي فرمود: «أولئک کتب في قلوبهم الإيمان و أيّدهم بروح منه؛19 در دل اينهاست که [خدا] ايمان را نوشته و آنها را با روحي از جانب خود تأييد کرده است» و

همچنين فرمود: «أو من کان ميتاً فأحييناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس کمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها؛20 آيا کسي که مرده [دل] بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود چون کسي است که گويي گرفتار در تاريکيهاست و از آن بيرون آمدني نيست؟».

کوتاه سخن اينکه، براي انسان زندگي حقيقي ديگري است که شريف تر و کامل تر از زندگي پست دنيوي اوست. او آنگاه به اين زندگي دست مي يابد که استعدادها و تواناييهايش به وسيله آراستگي به زيور دين و داخل شدن در گروه سروران شايسته به تماميت رسد؛ همچنان که او به زندگي دنيوي زماني دست مي يابد که استعدادش براي دست يافتن به اين زندگي، در حالي که در مرحله جنيني به سر مي برد، تماميت مي يابد.

سخن خداي تعالي که مي فرمايد: «يا أيها الذين استجبيوا للَّه و للرسول إذا دعاکم لما يحييکم»23 نيز بر همين مطلب منطبق است. يعني پذيرفتن آنچه که دعوت حق اسلام به سوي آن فرا مي خواند، انسان را به سوي اين زندگي حقيقي مي کشاند. هم چنان که اين زندگي سرچشمه اي است که اسلام از آن مي جوشد و علم سودمند و عمل شايسته از آن ناشي مي شود. اين سخن خداي تعالي نيز که مي فرمايد: «من عمل صالحاً من ذکر أو أنثي و هو مؤمن فلنحييّنه حياه طيّبه و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ماکانوا يعلمون؛24 هر کس - از مرد و زن - کار شايسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگي پاکيزه اي، حيات [حقيقي]

مي بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مي دادند، پاداش خواهيم داد» همين معنا را افاده مي دهد.25

شايان ذکر است که نويسنده تفسير ارزشمند الميزان، در تفسير آيه ديگري که در ادامه خواهد آمد، به تفصيل در مورد نوع سوم از زندگي سخن گفته است.

3. زندگي پاکيزه ناشي از ايمان و انجام عمل شايسته

خداوند سبحان، در يکي از آيات قرآن کريم، براي ترغيب و تشويق اهل ايمان به انجام اعمال شايسته، به آنان وعده دست يافتن به زندگي ديگري که پاکيزه و پيراسته از هر آلودگي است داده و مي فرمايد:

من عمل صالحاً من ذکر أو أنثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياه طيّبه و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما کانوا يعلمون.26

هر کس - از مرد و زن - کار شايسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگي پاکيزه اي، حيات [حقيقي] مي بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مي دادند،

پاداش خواهيم داد.

بنابراين، آيه يادشده همانند آيه »أو من کان ميتاً فأحييناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس...؛ آيا کسي که مرده [دل] بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آوريم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود...«، افاده ايجاد حيات ابتدايي جديد مي کند. [نامگذاري اين حيات به حيات جديد] از باب تسميه مجازي نيست

[يعني اين گونه نيست که از تغيير صفت حيات، به حيات جديد تعبير کرده باشند]؛ زيرا آياتي که به اين حيات جديد اشاره کرده اند، براي آن آثار حيات حقيقي برشمرده اند؛ مانند اين سخن خداي تعالي که: «أولئک کتب في قلوبهم الإيمان و أيّدهم بروح منه؛27 در دل اينهاست که [خدا] ايمان را نوشته و آنها با نوري از

جانب خود تأييد کرده است» و هم چنين مانند کلام او در آيه [122] سوره انعام که در بالا به آن اشاره شد: «و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس؛ و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود»، قطعاً مراد از اين نور، علمي است که انسان به وسيله آن در اعتقاد و عمل به سوي حق هدايت مي شود. هم

چنان که اين مؤمن علم و ادراکي دارد که ديگران از آن بي بهره اند، او سهمي از موهبت قدرت بر زنده ساختن حق و ميراندن باطل دارد که ديگران ندارند. چنان که خداي سبحان فرمود: «و کان حقّاً علينا نصر المؤمنين؛28 و ياري کردن مؤمنان بر ما فرض است». و همچنين فرمود: «من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحاً

فلاخوف عليهم ولا هم يحزنون؛29 هر کس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و کار نيکو کند، پس نه بيمي برايشان است و نه اندوهگين خواهند شد».اين علم و قدرت جديد، مؤمن را آماده مي سازند تا چيزها را آنگونه که هستند ببيند و آن ها را به دو گونه تقسيم کند، حق پايدار و باطل ميرا - از صميم دل از

باطل ميرا که همان زندگي دنيا و نقش و نگارهاي فريبنده و خيره کننده آن است - دوري مي جويد؛ و به عزت خداوند عزت مي يابد و از اين رو، نه شيطان با وسوسه هايش، نه نفس با هواها و هوسهايش و نه دنيا با فريبندگيهايش نمي تواند او را خوار و ذليل کند؛ زيرا او باطل شدن کالاي دنيا و نابود شدن نعمتهاي آن

را با چشم خود مي بيند.چنين کسي دلش به پروردگار حقيقي اش، همو که با کلمات خود هر حقي را پايدار مي سازد، وابسته است؛ جز وجه او را طلب نمي کند؛ جز نزديکي او را

دوست ندارد و جز از خشم و دوري او نمي هراسد. و براي خود حيات پاکيزه هميشگي جاودانه اي مي بيند که جز پروردگار بخشاينده و مهربانش کسي اداره آن را در دست ندارد و در طول مسيرش جز خوبي و زيبايي نمي بيند؛ چرا که او هر آنچه خداوند آفريده را مي ستايد و جز گناهان و نافرمانيهايي که خداوند آنها را زشت شمرده چيزي را زشت نمي شمارد.

بنابراين اين آثار زندگي جز بر زندگي حقيقي و نه مجازي، بار نمي شود و خداوند سبحان اين آثار را بر آن نوع زندگي (طيبه) که از آن ياد کرد مترتب ساخت و

آن را به کساني که اختصاص داد که ايمان آورند و عمل شايسته انجام دهند. پس اين زندگي، زندگي حقيقي تازه اي است که خداوند سبحان آن را به ايشان

ارزاني مي دارد.30

با توجه به آنچه گفته شد درمي يابيم که به جز زندگي دنيا و زندگي آخرت، نوع ديگري از زندگي وجود دارد که قرآن کريم از آن با تعبير «حيات طيبه» يا «زندگي پاکيزه» ياد کرده است. اين نوع زندگي، زندگي اي حقيقي است که آثار و پيامدهاي بسيار ارزشمندي براي انسان درپي دارد، که بخشي از آن در همين دنيا و بخشي ديگر در جهان آخرت آشکار مي شود.

به اعتقاد ما آن زندگي که وعده تحقق آن در عصر ظهور داده شده، چيزي جز همين نوع حيات - که در قرآن از آن به «حيات طيبه» - تعبير شده و ويژگيها و آثارش در اينجا بيان شد - نيست.

در آن عصر همه مردمان يا بخش زيادي از آنها، به مدد ظهور و حضور امام عصر(ع) از اين نوع زندگي بهره مي شوند و آثار آن - که به تعبير علامه طباطبايي نور، کمال، توانايي، عزت و سرور وصف ناشدني است - شامل حال آنها مي گردد و توانمنديهاي ناشي از آن نصيب هه اهل ايمان مي گردد.

اما اينکه اين زندگي بخشي چگونه محقق مي شود و چه آثار و پيامدهايي در جهان پس از ظهور دارد، موضوعي است که در شماره آينده از آن گفت وگو خواهيم کرد.

ادامه دارد

پي نوشتها:

1 . سوره فاطر(35) آيه 9.

2 . سوره حج(22) آيه 5 و 6؛ همچنين ر.ک: سوره روم(30) آيه 19 و 24.

3 . محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج99، ص101؛ شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت

حضرت صاحب الأمر به نقل از سيدبن طاووس.

4 . نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، کلمات قصار، شماره 147، ص388.

5 . سوره حديد(57) آيه 17.

6 . سيدهاشم حسيني بحراني، سيماي حضرت مهدي(ع) در قرآن، ترجمه سيد مهدي حائري

قزويني، ص377؛ همچنين ر.ک: شيخ صدوق، کمال الدين و تمام

النعمه، ج2، ص668 شيخ طوسي، کتاب الغيبه، ص110.

7 . سوره حديد(57) آيه 16.

8 . سيدهاشم حسيني بحراني، همان، ص374-375؛ همچنين ر.ک: شيخ صدوق، همان، ص668؛ شيخ

طوسي، همان، ص6.

9 . محمدباقر مجلسي، همان، ص215.

10. همان، ص101.

11. همان، ص107؛ در زيارت ديگري آمده است: «السلام عليک يا محيي معالم الدين و

أهله»، ر.ک: همان، ص86.

12. سوره روم(30) آيه 41.

13. محمدباقر مجلسي، همان، ص111-112.

14. سوره حديد(57) آيه 20.

15. سوره عنکبوت (29) آيه 64.

16. سوره انفال(8) آيه 24.

17. سوره عنکبوت (29) آيه 64.

18. سوره ق(50) آيه 22.

19. سوره مجادله (58) آيه 22.

20. سوره انعام(6) آيه 122.

21. سوره بقره(2) آيه 253.

22. سوره شوري(42) آيه 52.

23. سوره انفال(8) آيه 24.

24. سوره نحل (16) آيه 97.

25. سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج9، ص44-45.

26. سوره نحل (16) آيه 97.

27. سوره انعام(6) آيه 122.

28. سوره مجادله(58) آيه 22.

29. سوره روم(30) آيه 47.

30. سوره مائده(5) آيه 69.

31. سيدمحمد حسين طباطبايي، ج12، ص341-342.