منجي معرفت



1. مدعاي نظرية تنازل معرفت ديني

بر خلاف آنچه مشهور است، نظريه تنازل معرفت ديني، اين ايده را مطرح ميکند که معرفت ديني از عصر نزول دين اسلام تا عصر ظهور مهدي موعود(عج) در سير و حرکت کلان خود، رو به افول و نزول است و سير تکاملي ندارد.

البته حرکتهاي موقتي و قسري تکاملي ممکن است اتفاق افتاده باشد و يا اتفاق بيفتد، اما سير نهايي کاروان معرفت ديني، تنازلي است، نه تکاملي! اين نظريه ميگويد: تا گوهر دين شناخته نشود، نميتوان در مورد معرفت دين و تکامل يا تنازلي بودن آن سخن گفت و گوهر دين چيزي جز «عبوديت» نيست: «و ما خلقت الجّن والاءنس إلاّ ليعبدون» 1 (اي: ليعرفون). و نيز در قرآن آمده است: «ولقد بعثنا في کل امة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ». 2 براساس اين نظريه، معرفت ديني در حقيقت معرفتي حضوري و شهودي است، نه معرفتي حصولي و مفهومي و ذهني. بنابراين انباشت مفاهيم و تصورات و تصديقات ذهني، نشانگر تکامل معرفت ديني نميتواند باشد. اين نظريه ميگويد افزايش کمي با تکامل کيفي، فرق اساسي دارد. تکامل از مقوله کيف است و افزايش از مقوله کم. انباشت مفاهيم ذهني با جهل مرکب

سازگار نيست. نظريه تنازل معرفت ديني ميگويد تکامل و يا تنازل معرفت ديني، البته امري قهري نيست، بلکه به اختيار و ارادة آدمي بستگي دارد. طبق اين نظريه، علوم عصري و برون ديني، ضرورتاً موجب تکامل معرفت ديني نميشوند، بلکه چه بسا همين علوم و دانشها، معرفت ديني عالمان دين را تنزل دهند. اگر محور دانشهاي بشري و علوم برون ديني، انسان محوري (امانيسم Humanism ) باشد

ـ که هست ـ همين علوم هر چه بيشتر شوند، بيشتر آدمي را از گوهر دين دور ميکنند و تنازل معرفت ديني، جز اين نيست.

در نظريه تنازل، جايگاه معرفت ديني در جان آدمي است، نه در ذهن او. از اين رو در باب تکامل و يا تنازل معرفت ديني نبايد از منظر کمي نگريست، بلکه بايد نگاه کيفي داشت. در حقيقت نزاع نظريه تنازل با تئوري تکامل معرفت ديني، نزاع کم و کيف است. نظرية تنازل، نگاهي کيفي دارد و نظريه تکامل، نگاهي کمي. و حق اين است که افزايش کمي، حقيقتاً تکامل نيست، بلکه توسعه و فربهي است.

2. غرض از ظهور مصلح و منجي کل در نظرية تنازل

نظريه «تنازل» مدعي است که اگر روند کلي معرفت ديني رو به تکامل باشد، ديگر نيازي به مصلح و منجي کل در آخرالزمان باقي نميماند! طبق اين نظريه، جريان کلي معرفت ديني در آخرالزمان به نهايت درجه نزول و سقوط خود ميرسد که احتياج به منجي و مصلح پيدا ميشود. البته در عصر ظهور، عطش دينخواهي بسيار بالاست ولي خود معرفت ديني بسيار نازل است و نبايد بين معرفت ديني و عطش دينخواهي خلط شود! نظريه «تنازل معرفت ديني» بر خلاف مشهور، مدعي است که بحث مصلح و منجي موعود را بايد به حوزة معرفت ديني هم بياوريم و آن را منحصر به حوزة عدالت اجتماعي ندانيم. اين نظريه ميگويد اگر قبل از زمان ظهور مصلح کل، ظلم و ستم فراگير ميشود، معلول علت و سببي معرفتي است و لااقل معرفت ديني، جزيي از علت. آن هم جزيي رئيسي است و طبق قاعدهاي که ميگويد «نتيجه تابع اخس مقدمات است» نزول و تنزل نتيجه، کاشف از نزول و تنزل مقدمات و اسباب و علل است. بنابراين اگر در آخرالزمان عمل ديني، ضعف دارد، حاکي از اين است که علم ديني هم ضعف و کاستي دارد، ولو اينکه علم و معرفت ديني، تمامالعلة براي عمل ديني نباشد، بلکه جزءالعلة باشد.

نظرية «تنازل معرفت ديني» ميگويد قائل شدن به تکامل معرفت ديني از عصر نزول تا عصر ظهور با توجه به انقطاع وحي ارسالي، ملاک استغنا و بينيازي از وحي و منجي و مصلح کل است؛ اما قائل شدن به تنازل معرفت ديني، ملاک نيازمندي به وحي و اصلاح کلي است و با تئوري خاتميت نبوت خاصه پيامبر اکرم(ص) سازگارتر و مناسبتر است.

3. شواهد و قرائن نظرية «تنازل معرفت ديني»

1-3. قرائن عقلاني

بر صحت تنازل معرفت ديني از صدر اسلام تا عصر ظهور ميتوان قرائن و شواهد عقلايي زير را ارائه داد:

الف ـ فاصلة زماني از عصر نزول آيات و صدور روايات و عدم دسترسي مستقيم به معصومين(ع)؛

ب ـ دخالت بيشتر تفسيرهاي به رأي در گذشت ايام و ازمنه؛

ج ـ گسترش روحيه انانيت و غرور علمي با پيدايش و گسترش دانشهاي بشري؛

د ـ جريان قاعده عام افول و نزول اديان و فرهنگها در طول تاريخ؛

ه ـ اماره بودن ضعف عمل ديني بر ضعف علم ديني؛

2-3. شواهد و قرائن نقلي

علاوه بر شواهد و قرائن عقلايي، قرائن و ادله نقلي متعددي بر درستي نظريه «تنازل معرفت ديني» وجود دارد که ذيلاً به برخي از آنها اشاره ميکنيم:

الف ـ در دعاي عهد آمده است: «واجعله اللّهم... مجددّاً لما عطّل من أحکام کتابک» . از اين تعبير استنباط ميشود که جريان معرفت ديني به سمت تعطيل احکام کتاب خدا «قرآن» پيش ميرود و آن حضرت پيش از ظهور، احکام را تجديد ميکنند.

ب ـ در دعاي ندبه ميخوانيم:

1 ـ «أين المنتظر لاءقامة الامت والعوج». با توجه به معناي «أمت و عوج» معلوم

را تکرار مي کني و مي گوئي: «الغوث الغوث » و تکرار مي کني تا نفس تمام شود و سر از سجده بر مي داري پس بدرستي که خداي تعالي به کرم خود برمي آورد حاجت تو را ان شاءالله.»

به هنگامي که به نماز و دعا مشغول بودم او بيرون رفت و بعد از فراغ از نماز نزد ابن جعفر رفتم تا از او حال اين مرد را جويا شوم که چگونه داخل شد؟ ديدم درها بسته و قفل است. شگفت زده گفتم شايد دري ديگر باشد که من از آن بي اطلاعم. «ابن جعفر قيم » را صدا زدم و او از اطاق چراغخانه (اطاقي که در آنجا روغن به چراغهاي روضه مبارکه مي ريختند) بيرون آمد. سؤال از آن مرد و چگونگي داخل شدنش نمودم. گفت همان طور که مي بيني