نشانه هاي ظهور -1




هر رويکرد جهاني که در عرصه ي گيتي تحقق يافته و مي يابد

ناگزير از نشانه هايي است. بويژه رخدادهايي که توسط پيامبران الاهي خبر داده شده است. در اين ميان حرکت جهاني امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از اين قانون مستثني نبوده و از نشانه هايي برخوردار است تا بشريت متوجه نزديک شدن و يا فرا رسيدن آن شوند.

از وحي پيرامون زمان دقيق ظهور حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ سخني نرسيده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسي زماني را تعيين کرد، او را تکذيب کنيد ليکن براي آمدن آنحضرت نشانه هايي بيان فرموده اند که برخي از آن علائم حتمي شمرده است. به اين معنا که پس از تحقق اين امور ظهور آن امام قطعي است که پنج علامت مي باشند. برخي اندکي پيش از ظهور، برخي چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخي اندکي پيش از قيام نجات بخش آنحضرت پديدار مي شود.

امام امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ فرموده اند: آنچه که بطور حتم پيش از قيام قائم تحقّق خواهد يافت، بپا خاستن سفياني و فرو رفتن گروهي در زمين بيدا و کشته شدن نفس زکيه و فريادي که از آسمان بلند شده و خروج فردي از يمن است.

ساير علائمي که در اين مورد بيان شده قابل تغييرند حتّي پر شدن زمين از ظلم. اگر چه تحقّق اين مطلب قريب به حتم است امّا رواياتي از معصومين ـ عليهم السلام ـ وارد شده که اگر همه ي مردم دعا کنند امر غيبت به انتهاء (پر شدن زمين از ظلم و جور) نمي رسد. اين خود حکايت از غير حتمي بودن اين نشانه ها دارد.

ممکن است چنين تصور شود که آمدن سفياني دربرگيرنده ي ظلم و جور فراواني است! در جواب مي گوييم: اين در صورتي است که مدّت سلطنت او طبق روايات نُه ماه طول بکشد وليکن نُه ماه طول کشيدن حکومت وي نيز غير حتمي است و ممکن است در آن بداء شده([1]) و زمان حکومتش يک ماه يا کمتر طول بکشد و آنچه حتمي است تنها قيام است. بلکه برخي در مورد محتوم بودن همين پنج علامت نيز بياني دارند که وقوع اين رويدادها حتمي نيست بلکه علامت بودن آنها براي ظهور حتمي است. بدين معني که اگر اينها واقع شود حتماً ظهور و قيام آنحضرت را در پي داشته و اين امر تخلّف ناپذير است ولي ممکن هست اينها نيز اتّفاق نيفتد و در اصل وقوع اينها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ عليه السلام ـ حتمي بودن خروج سفياني را تأييد نموده و سپس بداء را در آن ممکن مي شمارد([2]) و از ديگر سوي رواياتي اشاره به ناگهاني بودن امر فرج کرده و هم چنين شيعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مي خواند، که مي بايست تحقّق اين امر در هر لحظه حتي در صورت عدم به وقوع پيوستن نشانه هاي حتمي، امکان پذير باشد.

خروج سفياني

همانگونه که ذکر شد پديد آمدن سفياني از نشانه هاي حتمي ظهور مي باشد امام باقر ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه شريفه (ثمّ قضي أجلا وأجل مسمي عنده) فرمودند:

انّهما أجلان، أجل محتوم لا يکون غيره، أجل موقوف للّه فيه المشيّة لا واللّه انّ أمر السفياني من المحتوم([3]).

آن دو مهلت است يکي حتمي و ديگر غير حتمي که مشيت الهي در آن کارگر خواهد بود. به خدا قسم کار سفياني حتمي است.

در بين حديث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که اين فرد از فرزندان ابو سفيان است و به همين جهت او را سفياني مي گويند.

اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند:

يخرج ابن آکلة الأکباد من الوادي اليابس وهو رجل رَبعة وحش الوجه ضخم الهامة بوجهه أثر جدري إذا رأيته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسة وهو من ولد أبي سفيان حتّي يأتي ارضا ذات قرار و معين فيستوي علي منبرها([4]).

فرزند زن جگرخوار از بيابان خشک خروج مي کند و او مردي چهارشانه با چهره اي وحشتناک است. داراي سري بزرگ و در چهره اش نشان زخمي چرکين ديده مي شود وقتي او را مي نگري گويي يک چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفيان است. حرکتش را تا سرزميني که داراي آرامش و آب خوش گوار ]کوفه[ است ادامه مي دهد و بر فراز منبر آن مي نشيند.

خروج سفياني قبل از قيام امام ـ ارواحنا فداه ـ واقع مي شود.

عن جابر الجعفي قال: سألت أبا جعفر الباقر ـ عليه السلام ـ عن السفياني، فقال انّي لکم بالسفياني حتّي يخرج قبله الشيصباني يخرج من أرض کوفان ينبع کما ينبع الماء فيقتل وفدکم، فتوقعوا بعد ذلک السفياني وخروج القائم ـ عليه السلام ـ([5]).

جابر جعفي از امام باقر ـ عليه السلام ـ درباره سفياني مي پرسد. او مي فرمايد: شما را با سفياني چکار؟! پيش از او شيصباني از کوفه خروج مي کند و چون آب از زمين مي جوشد و گروه شما را به خاک و خون مي کشد پس از وي منتظر خروج سفياني و پس از او قيام قائم ـ عليه السلام ـ باشيد.

امام رضا ـ عليه السلام ـ فرمودند:

قبل هذا الأمر السفياني واليماني والمرواني وشعيب بن صالح فکيف يقول هذا هذا؟([6])

قبل از امر فرج، سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح پديدار خواهند شد!! چگونه مي گويد اين همان (مهدي) است (در حالي که هيچ يک پديدار نشده اند).

شخصيّت سفياني (تفکّرات، رفتار)

نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امويان است مردي سفاک و خون آشام که انسانها را مانند پشه به آساني مي کشد هر حرامي را حلال نموده و به هر جنايتي دست مي يازد. در احاديث پيرامون تفکرات وي به گونه اي سخن رفته که گويي هيچ اعتنايي ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مي کند ليکن صليبي از طلا بر گردن آويخته است. از کارهاي سفياني و جنايات هولناک او نيز بسيار سخن رفته است او سنگدلترين انسانهاست که عاطفه در قاموس زندگيش وجود ندارد و مهر و رحم در آن ديده نمي شود. او و يارانش دلهايي مالامال از کينه و نفرت، نسبت به خاندان پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ دارند.

در اين زمينه اکتفا مي کنيم به حديثي از وجود مقدس حضرت ختمي مرتبت محمّد ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ که درباره ي وي مي فرمايند:

أشدّ خلق اللّه شرّاً وأکثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسي القلب، يجمع له ولجيشه من کافّة الأقطار الاسلامية فيهزمهم ويقتلهم وينادي شعار له في حروبه هو: يا ربّ ثاري ثمّ النّار يا ربّ النّار ولا العار([7]).

شر او از همه بندگان خدا بيشتر و سختتر است و بيش از همه ي مردم ستم مي کند. بد خلق و سنگ دل مي باشد از تمام کشورهاي اسلامي عليه او بسيج مي شوند آنگاه همگي را شکست داده و به خاک و خون مي کشد و شعارش در جنگها اين است، اي خدا! انتقام و سپس آتش. خدايا! آتش آري! اما عار و ننگ هرگز.

و نمونه اي از کشتار او در کلام اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در خطبه ي بيان اين چنين ترسيم شده است.

فيقتل بالزوراء سبعين ألفاً ويبقر بطون ثلاثمأة امرأة حامل. ([8])

آنگاه در شهر زوراء هفتاد هزار نفر را به خاک و خون مي کشد و شکم سيصد زن حامله را مي درد.

فتنه گري سفيان

نشانه ي خروج سفياني، پديدار شدن سه پرچم و شعلهور شدن آتش جنگ بين آنهاست. پرچمي از سوي غرب حرکت کرده و وارد مصر مي شود و در آنجا دست به جنايات بسياري مي زند و پرچمي از بحرين از جزيره ي (اُوال) از منطقه ي «فارس» به اهتزاز در مي آيد. و پرچمي ديگر نيز از شام اين ماجرا يک سال ادامه خواهد يافت و پس از آن مردي از فرزندان عبّاس خروج مي کند و اهل عراق مي گويند: گروه پابرهنگان يا بيدادگران و صاحبان نظرهاي گوناگون آمدند. اهل شام و فلسطين دچار ترس و واهمه مي گردند و بسوي سردمداران شام و مصر روي مي آورند و به آنان گفته مي شود: شما برويد و پسر فرمانروا (يعني سفياني) را بخواهيد و او را به ياري طلبيد. آنان سفياني را دعوت مي کنند و او با خواست آنان موافقت مي نمايد و در نقطه اي از دمشق بنام «حرستا» فرود مي آيد و دايي ها و وابستگان فکري خويش را در آنجا جمع مي نمايد. در بيابان خشک که منطقه اي در دمشق است، گروههاي متعددي طرفدار دارد که به او مي پيوندند. سفياني دعوت آنان را اجابت مي کند و روز جمعه به همراه همه ي آنان در دمشق به مسجد مي رود و براي نخستين بار بر فراز منبر رفته و در نخستين منبر آنان را دعوت به جهاد مي کند و آنان نيز با شنيدن سخنانش با او بيعت مي کنند.

سپس به نقطه اي بنام «غوطه» مي رود و همه ي مردم بر گرد او اجتماع مي کنند و اينجاست که سفياني در رأس گروههايي از مردم شام خروج مي کند و سه گروه با يکديگر درگير مي شوند.

1 ـ پرچم از ترک و عجم که سياهرنگ است.

2 ـ پرچم زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.

3 ـ پرچمي از سفياني و سپاه او.

در نقطه اي بنام «بطن ارزق» پيکار سختي در ميان آنان رخ مي دهد و شصت هزار کشته بر زمين مي ماند و سفياني پيروز مي شود و مردم بسياري را قتل عام مي کند و سرزمين و مراکز قبايل را تصرف کرده و در ميان آنان نخست عادلانه رفتار مي کند به گونه اي که مي گويند: هر آنچه از بيدادگري سفياني به ما گزارش شده بي اساس است . . .

به هر حال مدتي کوتاه با آنان خوشرفتاري مي کند و سپس نخستين حرکت خود بسوي «حمص» را آغاز مي کند و از آنجا به دروازه ي مصر مي رسد و در نقطه اي که قريه «سبا» نام دارد رخداد عظيم و پيکار سهمگين خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر مي گردد و دلها ـ از خشونت و شقاوت او ـ لبريز از ترس و دلهره مي گردد و شهرها يکي پس از ديگري در مقابل او سقوط مي کند و سپس مستانه و مغرور به دمشق باز مي گردد([9]).

سفياني در عراق

وقتي سفياني با پيروزيهاي متعدد در دمشق مستقر شد سپاهي را بسوي عراق گسيل مي دارد آنها وارد سرزمين بابل که همان شهر نفرين شده ي بغداد است، فرود مي آيند و بيش از سه هزار نفر را مي کشد و بيش از صد زن را به زور تصاحب و هتک حرمت مي کنند و سيصد نفر از چهره هاي مهمّ بني عبّاس([10])را نابود مي سازد و بعد از آن به کوفه سرازير مي شوند و خانه هاي اطراف آن را تخريب مي کنند و پس از آن سپاه بسوي شام باز مي گردد امّا در بين راه پرچم نجات و هدايتي در کوفه به اهتزاز در مي آيد و در راه به آنها مي رسد و ضمن پيکار شديدي همه را نابود مي سازد بگونه اي که يک نفر از سپاه سفياني باقي نمي ماند تا خبر شکست لشکر را به سفياني باز گويد([11]).

سفياني در حجاز

مقارن با گسيل سپاه بسوي عراق، سفياني سپاهي عظيم بسوي سرزمين حجاز يعني مکّه گسيل مي دارد سپاه او به مدينه وارد شده و سه شبانه روز آن را غارت مي کند پس از آن بسوي مکّه روي آورده تا به بياباني مي رسند، خداوند جبرئيل را بسوي آنان مي فرستد و دستور مي دهد که برود و آنان را نابود سازد و جبرئيل با پاي خود ضربتي بر آن زمين فرود مي آورد و زمين به فرمان خدا همه آنان را مي بلعد و جز دو نفر کسي باقي نمي ماند.

اين دو برادرند که به نامهاي بشير و نذير معرفي شده اند و جبرئيل به صورت آنها سيلي مي زند بگونه اي که صورتهاي آنها به عقب بر مي گرددو به همان حال مي ماند و به نذير مي گويد: تو برو به دمشق و سفياني را به ظهور مهدي ـ ارواحنا فداه ـ انذار کن و به او بگو که خدا سپاه اش را در بيداء هلاک کرد. و به بشير مي گويد: برو بسوي مهدي ـ ارواحنا فداه ـ در مکه و او را بهلاک ظالمين بشارت بده و بر دست او توبه کن که او توبه تو را مي پذيرد. و او خدمت حضرت مي آيد حضرت دستان مبارک خود را بصورت او مي کشد و دوباره به حال اول باز مي گردد و با او بيعت مي کند و در رکاب آنحضرت مي ماند([12]).

سفياني و نداي آسماني

امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ فرموده اند:

بعد از برگشت مغرورانه و مستانه ي سفياني به شام، او در نقطه اي براي نوشيدن شراب و ارتکاب گناه و معصيت مي نشيند و ياران و پيروان خويش را نيز به انجام گناه و جنايت فرمان مي دهد. از مجلس گناه بر مي خيزد و در حاليکه در دست سلاحي دارد دستور زنا مي دهد و به يارانش مي گويد با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند و کودکان را از رحمها بيرون مي کشند و آنها مرتکب چنين شقاوتها مي گردند و هيچ کس توان باز داشتن آنان را از اين پليديها در خود نمي بيند. اينجاست که فرشتگان، پريشان حال مي شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمّد را که از نسل من مي باشد، صادر مي کند بي درنگ خبر ظهور او در سراسر گيتي پخش مي گردد و جبرئيل در آن هنگام بر فراز صخره اي در بيت المقدس فرود مي آيد و خطاب به جهانيان مي گويد:

جاء الحقّ وزهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا.

حق فرا رسيد و باطل از ميان رخت بربست. همانا باطل هميشه نابود است.

«يا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول: انّ هذا مهديّ آل محمّد خارج من أرض مکّة فأجيبوه»([13]).

اي بندگان خدا! گوش فرا دهيد آنچه را که مي گويم: اين مهدي آل محمّد است که از سرزمين مکّه خروج کرده او را اجابت کنيد.

شکست سفياني

پس از آنکه خبر فرو رفتن لشکر عظيم سفياني بين مدينه و مکه به او مي رسد و مي فهمد که حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ قيام نموده است، از عراق به شام و فلسطين آمده خود را آماده ي رويارويي با آن حضرت مي کند در ملاقاتي که بين او و امامـ عليه السلام ـ رخ مي دهد امام ـ عليه السلام ـ وي را به حضور مي پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفياني با آن حضرت و ايمان آوردن به وي مي انجامد، سپس سفياني از آنجا به قرارگاه سپاه خود باز مي گردد سران سپاهش به او مي گويند چه کردي؟! مي گويد من در برابر منطق محکم او اسلام او را پذيرفتم و با او دست بيعت دادم. سران سپاه او را ملامت مي کنند بگونه اي که تصميم جنگ با حضرت را مي گيرد. سحرگاه يکي از روزها پيکار نهايي حق و باطل آغاز مي گردد و خداوند پس از نبردي خونبار ميان دو سپاه عدل و ظلم، حجّت خدا و ياران او را پيروزي کامل مي بخشد و سپاه سفياني همگي نابود مي شوند([14]).

خروج حسني

در لابه لاي آنچه بيان شد يکي ديگر از نشانه هاي ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ که بوي حتم و يقين به خود گرفته است، خروج فردي به نام سيد حسني است. او جوانمردي از بني هاشم و از نسل پيامبر خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ است و در دست راست او خالي وجود دارد ـ که البته بنا بر برخي روايتها در دست چپ او چنين نشانه اي ست ـ و از خراسان حرکت و جنبش خود را آغاز مي کند. او شيعه و پيرو خاندان وحي و رسالت است بر عقيده ي خويش پايبند و استوار و داراي نفوذ گسترده و محبوبيّت در دلهاست او همان کسي است که پيش از سپاه سفياني و قتل و غارت آنها وارد کوفه مي شود و همزمان با ورود او يماني نيز از يمن به وي مي پيوندد و سپاه سفياني را در خارج کوفه از بين مي برند و بعد از آن امر را به امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ تسليم مي کند و با او بيعت مي کند.

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

يخرج شاب من بني هاشم بکفّه اليمني خال، ويأتي من خراسان برايات سود بين يديه شعيب بن صالح، يقاتل أصحاب السفياني فيهزمهم([15]).

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

جواني از نسل هاشم که در دست راست وي خالي هست از طرف خراسان با پرچمهاي سياه خروج مي کند فرمانده لشکر او شعيب بن صالح است و او با لشکر سفياني نبرد کرده و آنان را متلاشي مي نمايد.

خروج يماني

يکي از عوامل زمينه ساز ظهور منجي عالم بشريّت که در گذشته حتمي الوقوع بودنش را ذکر کرديم خروج فردي از يمن است اين حرکت هدايت بخش ترين حرکت پيش از ظهور است و نويدبخش مؤمنان منتظر. حضرت رسول ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ مي فرمايند:

خروج الثلاثة: السفياني والخراساني واليمانيّ في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد وليس فيها من راية اهدي من راية اليماني، لأنّه يدعو إلي الحقّ([16]).

سفياني و خراساني و يماني در يک سال و يک ماه و يک روز قيام نموده و در ميان ايشان پرچمي چون پرچم يماني به هدايت نزديکتر نيست.

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

يکون خروج السفياني من الشام وخروج اليماني من اليمن([17]).

قيام سفياني از شام و يمني از يمن است.

در روايات آمده است که: يمني در پي نبرد سفياني با وي وارد عراق مي شود. و نيز يمني با کمک از نيروي خراساني وارد صحنه کارزار با لشکريان سفياني خواهد شد.

پرچم هاي سياه در ياري امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ

يکي ديگر از نشانه هاي ظهور که در روايات بدان اشاره شده است پديدار شدن پرچم خراساني است البته آنچه که از سخنان معصومان ـ عليهم السلام ـ بدست مي آيد اين است که پرچم هاي متعددي از شرق يعني بلاد شرقي ايران تا سر حدّ چين قيام مي کنند که ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراساني نيز که پرچم مستقلي دارد با کمک آنان حرکت خود را آغاز مي نمايد، پرجم خراساني مهمترين آن پرچمهاست. و به اين اعتبار از همه ي آنها برايات شرقي تعبير شده که داراي پرچم هاي سياه هستند.

نکته ي ديگر اينکه در روايات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است که در سه مرتبه قيام مي کنند که دو مورد از آنها تحقق يافته يکي بيرقهاي سياه ابو مسلم خراساني که براي تشکيل دولت بني العباس بوده است و دوم پرچم مغول که از ناحيه خراسان آمد و دولت بني العباس را بر هم زد ليکن سوم باقيمانده و اوست که متصل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفياني خواهد جنگيد. حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرمود:

«آنگاه که لشکر سفياني در کوفه مشغول قتل و غارت باشند بيرقهايي از طرف خراسان برسند که منزلها را بسرعت طي کنند و با ايشان چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد»([18]).

قال رسول اللّه ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ :

انا أهل البيت، اختار اللّه لنا الآخرة علي الدنيا وانّه سيلقي أهل بيتي من بعدي تطريداً وتشريداً حتّي ترفع رايات سود من المشرق فيسألون الحقّ فلا يعطون فيقاتلون فينصرون فيعطون الذي سألوا فمن أدرکهم منکم أو من أبنائکم فليأتهم ولو حبواً علي الثلج، فانّها راية الهدي يدفعونها إلي رجل من أهل بيتي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً بعدما ملئت جوراً وظلماً([19]).

براي ما اهل بيت خداوند آخرت را بر دنيا برگزيده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود مردم واقع خواهند شد تا آنگاه که پرچمهاي سياه از سوي مشرق پديدار شود پس آنان حق را طلب کنند ليکن به ايشان داده نشود پس مي رزمند و پيروز مي شوند پس هر کس از شما و يا نسل شما ايشان را درک کرد بايد خود را به آنان رساند اگر چه بر روي يخها بخزد آنان امر را به مردي از خاندان من مي سپارند که زمين را از عدل و داد لبريز مي سازد پس از آنکه از ظلم و جور مالامال شود.

کسوف و خسوف

يکي ديگر از نشانه هاي ظهور امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ رخداد دو پديده نابهنگام و غير عادي کسوف و خسوف است. اگر چه اين دو پديده از رخدادهاي طبيعي ست ليکن تحقق آنها منوط به شرائط ويژه نجومي مي باشد که در غير اين صورت امر غير عادي خواهد بود.

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

پيش از اين امر ـ ظهور قائم آل محمّد ـ عليهم السلام ـ ـ ماه در 25 ماه رمضان و خورشيد در نيمه آن ماه گرفته مي شود آنگاه است که حساب منجمان بر هم مي خورد.

گرفتن خورشيد و ماه، پديده ي جديدي نيست. ولي آنچه که مهمّ است اين است که هميشه کسوف در اوائل ماه و خسوف در اواخر ماه رخ مي دهد. و اين قانوني است که تا بحال نقضي به آن وارد نشده وليکن قبل از ظهور آنحضرت ماه در 25 و خورشيد در 15 ماه رمضان مي گيرد و اين از آيات الهي است که به گفته امام ـ عليه السلام ـ از آنهنگام حساب منجّمين نيز به هم مي خورد([20]).

در اين باب احاديث ديگري ست که مي توان بدان رجوع نمود([21]).

پر شدن زمين از ظلم و جور

در روايات فراواني آمده است که امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ ظهور مي کنند و زمين را از عدل و داد لبريز مي سازد بعد از آنکه زمين از ظلم و جور پر شده است. مرحوم کليني اين مضمون را اين گونه روايت مي کند.

«هو المهدي الذي يملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلما».([22])

او مهدي ست که زمين را از عدل و داد لبريز ساخته پس از آنکه از ظلم و ستم مالامال شود.

و روايات به اين تعبير از سنّي و شيعه بسيار نقل شده است. ليکن علامت بودن اين نشانه از حتمي است ولي وقوعش حتمي نيست. يعني اگر زمين از ظلم و جور لبريز شد آن هنگام بي ترديد زمان ظهور منجي عالم بشريت حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ است وليکن اينطور نيست که حتماً اين شرائط مي بايست تحقق يابد چرا که ممکن است در يک زماني همه ي انسانها با هم يکدل شده و همه يکصدا از خداوند آن حضرت را طلب نمايند که طبق روايات در اين صورت غيبت پايان يافته و خداوند امام ـ ارواحنا فداه ـ را براي هدايت انسانها ظاهر مي کند بدون اينکه ظلم و جور زمين را پر سازد.

شهادت نفس زکيّه

نفس زکيّه لقب فردي از دودمان رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلم ـ است وي پس از ظهور و قبل از قيام حضرت بقيّة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ مظلومانه به شهادت مي رسد. در روايات از او به «غلام» تعبير شده که شايد حکايت از نوجوان يا جوان بودن وي دارد. نفس زکيّه نيز او را ناميده اند زيرا بدون هيچ جرمي، تنها به خاطر رساندن پيام شفاهي حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ به مردم مکه کشته مي شود.

از حضرت باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است:

قائم به ياران خود مي فرمايد: مکّه طالب من نيستند لکن من نزد آنان کسي را خواهم فرستاد تا با ايشان احتجاج کند . . . آنگاه يکي از ياران خود را مي طلبد و به وي مي فرمايد: نزد مردم مکه برو و به ايشان بگو! . . . من پيام آور ـ مهدي ـ نزد شمايم. او مي گويد: ما خاندان رحمت و مرکز رسالت و خلافتيم. ما دودمان محمّد و فرزند پيامبران هستيم. همانا ـ در طول زمان ـ بر ما ظلمها روا شده و ما را پايمال کرده و بر ما قهر نموده اند و حق ما را از زمان رحلت پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ تا حال به ستم گرفته اند. ما اينک شما را به ياري مي طلبيم! ما را ياري کنيد!

چون اين جوان پيام را مي رساند او را گرفته و بين رکن و مقام سر مي برند و او نفس زکيه است([23]).

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:

وليس بين قيام قائم آل محمّد وبين قتل النفس الزکيّة إلاّ خمس عشرة ليلة([24]).

بين قيام قائم آل محمّد و شهادت نفس زکيه جز 15 شب فاصله نيست.

غريو آسماني

نداي آسماني از روشنترين علامتها براي ظهور حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ و حرکت جهان شمول اوست.

واقعيّت اين است که رخداد پرشکوهي چون ظهور امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ پيش از رخ دادن يک اعلام جهاني آنهم در روشنترين معنا و مفهوم مي طلبد و از آنجا که اين حرکت جهاني بوده و براي تمام جهان بشريت است مي بايست همه در يک زمان از نزديک شدن و قريب الوقوع بودن آن باخبر شوند از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است که «يسمعه کل قوم بألسنتهم» هر قومي به زبان خود آنرا مي شنود.

حال بجاست که به برخي احاديث در اين باره اشاره کنيم:

از مجموع روايات چنين بدست مي آيد که اين فريادها متعدد است اولين ندا در ماه رجب و دوم در ماه رمضان و سوم در ماه محرم شنيده مي شود. امام رضا ـ عليه السلام ـ فرموده اند:

ينادون في رجب ثلاثة أصوات من السماء صوتاً منها: ألا لعنة اللّه علي الظالمين والصوت الثاني: ازفت الآزفة يا معشر المؤمنين . . . والصوت يري بدن في قرن الشمس يقول: انّ اللّه بعث فلاناً فاسمعوا له وأطيعوا([25]).

]مردم[ در ماه رجب سه فرياد از آسمان خواهند شنيد نخست آنکه: همانا لعنت خدا بر ظالمان. فرياد دوم: اي مؤمنان! قيامت فرا رسيد. و فرياد ديگر اينکه در کنار قرص خورشيد بدني را مشاهده مي کنند که فرياد مي زند: خداوند فلاني ]امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ [ را برانگيخته است به فرمانش گوش فرا دهيد و بر اطاعتش گردن نهيد.

امّا پيرامون ندايي که در ماه رمضان در شب بيست و سوم توسط جبرئيل در آسمان طنين مي افکند اين است.

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند:

ينادي مناد من السماء . . . باسم القائم ـ عليه السلام ـ فيسمع مَن بالمشرق ومَن بالمغرب، لا يبقي راقدٌ إلاّ استيقظ، ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعِد إلاّ قام علي رِجلَيه، فَزَعاً مِن ذلک الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلک الصوت فأجاب فإنَّ الصوت الأول هو صوت جبرئيل الروح الأمين.

ثمّ قال ـ عليه السلام ـ : «الصوت في شهر رمضان، في ليلة جمعة، ليلة ثلاث وعشرين، فلا تشکّوا في ذلک واسمعوا وأطيعوا.

وفي آخر النهار، صوت الملعون إبليس، ينادي: «ألا! إنّ فلاناً قُتل مظلوماً». ليشکّک النّاس ويفتنهم، فکم في ذلک اليوم مِن شاکّ مُتحيّر قد هوي في النّار.

فإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان، فلا تشکُّوا فيه، إنّه صوت جبرئيل وعلامة ذلک أنّه ينادي باسم القائم وإسم أبيه حتّي تسمعه العذراء في خِدرها، فتحرّض أباها وأخاها علي الخروج».

ثمّ قال ـ عليه السلام ـ : «لابدّ مِن هذين الصورتين قبل خروج القائم ـ عليه السلام ـ ».([26])

نداکننده اي از آسمان بنام قائم آل محمّد ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلم ـ ندا مي دهد و همه کساني که در شرق و غرب عالم هستند مي شنوند، خفته اي نمي ماند جز اينکه بيدار مي گردد و ايستاده اي جز اينکه مي نشيند و نشسته اي جز اينکه وحشت زده بپا مي خيزد.

پس درود خدا بر کساني که از آن نداي آسماني پند و اندرز گيرند چرا که نداگر اوّل جبرئيل است و ندا، نداي اوست.

آنگاه فرمود: اين ندا، در ماه مبارک رمضان، شب جمعه و در شب 23 ماه خواهد بود از اينرو در آن ترديد نکنيد، آن را بشنويد و اطاعت کنيد. و در پايان روز نداي ابليس طنين مي افکند که مي گويد: «بهوش باشيد که فلاني مظلوم کشته شده». تا بدينوسيله بذر ترديد بيافشاند و مردم را به فتنه افکند و آن روز، ترديدکنندگان حيرت زده اي که به آتش دوزخ سقوط کنند، بسيارند.

بنابراين، هنگامي که نداي آسماني را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد نکنيد چرا که نداي فرشته ي امين است و علامت آن اين است که بنام قائم ـ عليه السلام ـ و پدر گرانقدرش ندا مي دهد، ندايي که دوشيزگان در سراپرده ي خويش آن را مي شنوند و پدران و برادران خويش را براي حرکت از خانه و پيوستن به امام مهدي ـ عليه السلامـ تشويق مي نمايند.

و امّا ندايي که در ماه محرّم به گوش مي رسد و آن ماهي است که حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ از مکّه خروج مي کنند و روز اوّل قيام آن حضرت است که جبرئيل بر صخره اي از بيت المقدس فرود مي آيد (در آن هنگام که سفياني مشغول بدترين جنايات خود در ملأ عام است) و ندا مي دهد:

يا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول انّ هذا مهدي آل محمّد خارج من أرض مکّة فأجيبوه([27]).

اي بندگان خدا! آنچه مي گويم بشنويد اين مهدي آل محمّد است که از مکّه ظهور کرده او را پاسخ گوييد و فرمانش را اطاعت کنيد.

وقوع جنگ هاي بزرگ

انبوهي از احاديث با صراحت از نابودي مردم در اثر گرسنگي و قحطي و بيماري و قتل و کشتار خبر مي دهند. آيا اين به معناي جنگ جهاني است که ميليونها انسان را در هم مي کوبد و يا چيز ديگري است. آنچه از روايات استفاده مي شود اينکه جنگهاي ويرانگري واقع خواهد شد.

از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ آورده اند که فرمود:

لا يخرج المهدي حتّي يقتل ثلث ويموت ثلث ويبقي ثلث([28]).

و نيز از آن حضرت آورده اند که فرمود:

بين يدي المهدي موت أحمر وموت أبيض . . . فأمّا الموت الأحمر: فالسيف وأمّا الموت الأبيض: فالطاعون([29]).

قبل از ظهور مهدي مرگ سرخ و سفيد خواهد بود . . . مرگ سرخ جنگ و خونريزي است و مرگ سفيد طاعون است.

بنابراين بسياري در اثر جنگ و خونريزي از بين مي روند.

حوادث طبيعي

پيرامون رخدادهاي طبيعي که پيش از ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ روي مي دهد، روايات بسياري در دست است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:

تهاجم ملخها:

بين يدي المهدي موت أحمر وموت أبيض وجراد في حينه وجراد في غير حينه أحمر کالدم . . .([30]).

پيش از ظهور مهدي مرگ سرخ و سفيد و حمله ملخها در هنگام و نابهنگام که چون خون قرمزند خواهد بود.

طاعون:

فأمّا الموت الأحمر فالسيف وأمّا الموت الأبيض فالطاعون([31]).

مرگ سرخ کشته شدن به شمشير و مرگ سفيد طاعون است.

زلزله:

در حديثي آمده است که سال ظهور سال پيدايش زلزله ها و سرماي شديد است.

عن أميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ قال: رجفة تکون بالشام يهلک فيها أکثر من مائة ألف، يجعلها اللّه رحمة للمؤمنين وعذاباً علي الکافرين([32]).

از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ نقل شده است: زمين لرزه اي در شام رخ خواهد داد که بيش از صد هزار نفر کشته مي شوند و آن را خداوند رحمت براي مؤمنان و عذاب براي کافران قرار داده است.

مسجد شدن قبرستانها:

يکي ديگر از نشانه هايي که براي ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به صورت کلي مطرح شده است، تبديل گورستانها به مسجد است در اين باره به حديثي از رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ توجه نماييد:

در حديث معراج آمده است:

يا محمّد از جمله عطاهايي که بر تو مرحمت فرموديم آن که آشکار خواهم کرد از نسل تو يازده امام که همه ايشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرين ايشان مرديست که عيسي بن مريم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مي کند زمين را از عدل و داد بعد از آنکه از ظلم و جور لبريز شود.

آنگاه رسول خدا ـ صلّي اللّه عليه وآله وسلّم ـ به درگاه الهي عرضه داشت:

در چه زماني خواهد بود.

جواب فرمود:

يا محمّد هنگامي که علم از بين رود و ظاهر شود جهل و کشتار بسيار گردد و کم شوند علماء و فقهاء حقيقي و بسيار شوند شاعران و امّت تو گورستانها را مسجد سازند([33]).

سيلاب رود فرات:

يکي از نزديک ترين نشانه هاي ظهور مهدي آل محمد ـ عليهم السلام ـ جاري شدن سيلاب فرات در شهر کوفه است.

عن أبي عبداللّه ـ عليه السلام ـ : سنة الفتح ينشق الفرات حتّي يدخل ازقة الکوفة([34]).

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغيان کرده به گونه اي که وارد کوچه هاي تنگ کوفه مي شود.

قال ابن عباس: يا أميرالمؤمنين ما اقترب الحوادث الدالّة علي ظهوره؟ فدمعت عيناه وقال: إذا فتق بثق في الفرات فبلغ ازقة الکوفة فليتهيأ شيعتنا للقاء القائم([35]).

ابن عباس مي گويد: به امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ عرض کردم: نزديک ترين حادثه که حکايت از ظهور خواهد داشت چيست؟ پس آنگاه چشمانش اشک آلود شد و فرمود: هرگاه شکافي بر کنار رود فرات ايجاد شود و به کوچه هاي کوفه رسد، آنگاه شيعيان ما آماده ملاقات قائم باشند.

نزول بارانهاي پياپي:

هر انسان با ايماني در اين واقعيّت، ذرّه اي ترديد به خود راه نمي دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمين فرو مي بارد و اين فرمان فرماي هستي است که قوانين طبيعي را چنين تدوين نموده است:

(وهو الذي أرسل الرّياح بشراً بين يدي رحمته وأنزلنا من السماء ماءً طهورا)([36]).

او کسي است که بادها را بشارت دهندگان از رحمت خويش مي فرستد و ما از آسمان آب پاک نازل مي کنيم.

لکن اين قوانين در واکنش به کردارهاي ناهنجار چهره اي ديگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبيه برميآيند. از آن جمله تغيير در نطام بارش و وزش هاست. که در آخرالزمان دستخوش تحولاتي ميشوند. که در روايات بدان اشاره شده است؛ ما نيز برخي از آنها اشاره ميکنيم:

يکي از نشانه هاي ساعة (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است که باران گرم ميبارد([37])

بيايد بر مردم زماني که آسمان ببارد و زمين نرويد([38])

برپا نشودساعة (ظهور) تا ببارد بر مردم باراني که خانه هاي گلي باقي نماند و گل خانه هاي موئين شسته شود ـ چادرهاي صحرائيان ـ ([39])

البته تذکر اين نکته ضروري است که منظور از ساعة زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که در روايات بدان تصريح شده است.

پيدايش مدعيان پيامبري و امامت

اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ي مسلمين هميشه به عنوان يک عقيده ي راسخ از زمان پيامبر و امامان نور ـ عليهم السلام ـ مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده که کسي از مسلمانان هيچ گاه جرأت انکار آن را نداشته است به خاطر استواري اين واقعيت عقيدتي و ديني در جامعه ي اسلامي بود که در تاريخ اسلام، از يک سو با شخصيتهايي روبرو مي شويم که طرفداران افراطي آنان براي پيشرفت دنيوي و سياست خويش، آنان را به عنوان مهدي نجات بخش يا پيغمبر خدا مطرح ساخته اند و از دگر سوي با عناصري آشنا مي شويم که بر اثر انگيزه هاي جاه طلبانه و خيال قدرت و شهرت، به دروغ ادّعاي مهدويّت و نبوّت نموده اند شمار اين افراد با توجه به آمارها به بيش از 50 نفر رسيده است که بيشتر آنها ادّعاي مهدويّت داشته اند و گفته اند مائيم همان مهدي موعود که قرآن نويد آمدنش را مي دهد و چون اکثر آنان ادّعاي مهدويّت و امامت داشته اند ما در اين زمينه سخن مي گوئيم کساني که در تاريخ بدين عنوان شهرت يافته اند به اعتباري بر سه گروه قابل تقسيم اند.

1 ـ کساني که ديگران بر اساس انگيزه هاي خاص آنان را مهدي نجات بخش خواندند مانند محمّد حنفيّه فرزند امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ و زيد فرزند امام سجّاد ـ عليه السلام ـ و محمّد بن عبداللّه محض فرزند امام سجاد ـ عليه السلام ـ .

2 ـ کساني که با انگيزه هاي جاه طلبي و قدرت خواهي چنين ادّعايي نموده اند و اين گروه بسيارند از جمله ي آنها، مهدي عبّاسي فرزند منصور دوانيقي است.

3 ـ کساني که طبق نقشه ي استعمار و به اشاره ي بيدادگران، به چنين ترفندي دست يازيدند و بي شرمانه خود را مهدي نجات بخش معرفي کردند از جمله ي آنها بنيانگذار بهائيّت، علي محمّد باب را مي توان نام برد.

1]. بداء به معناي آن است که خداوند تدبيري بر خلاف تدبير ظاهري ديگري را به جريان آورد که البته اين بحث از مباحث پيچيده کلامي است که مي بايست به کتب معتبر و استادان فرزانه اين رشته مراجعه کرد.

[2]. بحارالانوار،ج 52 ، ص 250.

[3]. غيبت نعماني، ص 161.

[4]. کمال الدين، ج 2، ص 651 .

[5]. غيبت نعماني ، ص 302.

[6]. غيبت نعماني ،ص 253.

[7]. غيبت نعماني، ص 164.

[8]. الزام الناصب ، ج 2 ص 197.

[9]. الزام الناصب، ج 2، ص 180.

[10]. بعيد به ذهن نمي رسيد که اين تعبير کنايه از بزرگان حکومتي بوده که در سايه دين بر مردم در آن دوران حکومت مي کنند چنانچه بني عباس نيز چنين بودند.

[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 186.

[12]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 25 و 26.

[13]. الزام الناصب، ج 2، ص 180 (با اندکي تصرّف).

[14]. بحارالانوار، ج 52، ص 388.

[15]. ملاحم ابن طاوس، ص 77 عقد الدرر، ص 128، باب 5.

[16]. ارشاد شيخ مفيد، ص 339 بحارالانوار، ج 52، ص 210.

[17]. الزام الناصب، ص 67.

[18]. بحارالانوار: 52 / 237.

[19]. دلائل الامامة: 235.

[20]. غيبت نعماني: 271.

[21]. کمال الدين: 655 بحارالانوار: 52 / 207 منتخب الانوار: 178 العدد القويه: 66.

[22]. کافي ،ج1 ص338

[23]. بحارالانوار: 52 / 307.

[24]. بحارالانوار، ج 52، ص 203 کمال الدين، ج 2، ص 649.

[25]. غيبت طوسي، ص 439 بحار الانوار ، ج 52، ص 289.

[26]. غيبت نعماني ،ص 254

[27]. غيبت نعماني، ص 254، باب 14، روايت 13 عقد الدرر، ص 105 بحارالانوار، ج 52، ص 230.

[28]. عقد الدرر، ص 65 ؛ غيبت طوسي ، ص 267.

[29]. غيبت طوسي ، ص 438.

[30]. عقد الدرر، ص 65.

[31]. غيبت طوسي، ص 438.

[32]. غيبت نعماني، ص305.

[33]. کفاية الموحدين ، ج 3 ، ص 847.

[34]. اثبات الهداة، ج 3، ص 733.

[35]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 170 صراط مستقيم، ج 2 ص 258.

[36]. سوره ي فرقان، 48.

[37]. کنز العمال، 14 ­، ص 224 و 241

[38]. کنز العمال ، 14 ، ص 243

[39]. بحار الانوار ، 52، 212، غيبت طوسي ، 269 و کشف الغمة، 2، 460