نظريه اختياري بودن ظهور



اشاره :

در مورد نقش انسانها در تحقق ظهور ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است؛ گروهي پديدة ظهور امام مهدي(ع) و تشکيل دولت حق را اساساً خارج از ارادة انسانها دانسته و معتقدند مردم هيچ نقشي در زمينهسازي ظهور و يا تعجيل آن ندارند و آنها حداکثر کاري که ميتوانند انجام دهند اين است که براي سلامتي حضرت مهدي(ع) و تعجيل فرج ايشان دعا کنند. گروهي ديگر اين پديده را در ارتباط مستقيم با خواست، اراده و عمل انسانها تفسير کرده و بر اين باورند که مردم نقش اساسي در تعجيل يا تأخير ظهور دارند و از اينرو بايد تلاش کرد که با زمينهسازي براي ظهور و رفع موانع آن در وقوع اين پديده تسريع کرد.

در مقالهاي که در پي خواهد آمد نويسنده تلاش کرده که مؤلفهها و مباني نظريه دوم را تبيين و به گونهاي آن را به اثبات برساند. قطعاً جامعه ما نيازمند روشنتر شدن نظريههاي يادشده است و بر اهل تحقيق است که بيش از پيش در اين زمينه تلاش کنند. موعود نيز باب گفتوگو در اين موضوع را مفتوح نگهداشته و از همه صاحبنظران دعوت ميکند که ديدگاههاي خود در اين زمينه را براي مجله ارسال دارند.

آيا ما منتظر ظهوريم يا ظهور منتظر ماست؟ آيا ظهور وقت مشخصي دارد که بايد در انتظار آن زمان دست روي دست بگذاريم يا در انتظار ظهور بايد قيام کرد؟ آيا ارادة شيعيان در تعجيل و تحقق ظهور نقش دارد؟ آيا ظهور با اسباب عادي تحقق مييابد يا پديدهاياست آسماني که زمينيان در آن نقشي ندارند؟ به راستي چه شده است که امام(ع) در بين ما نيست؟ چرا خداوند لطف خود را از ما دريغ کرده است؟ اگر کساني باعث غيبت امام(ع) شده اند ما چه تقصيري داريم؟ آيا ميشود از زمينهسازي ظهور صحبت کرد ولي از نسبت بين ظهور و اراده انسانها سخني به ميان نياورد؟ اگر اراده و همت شيعيان در تحقق و تعجيل ظهور نقشي ندارد آيا سخن از حکومت زمينهساز ظهور بي معنا نخواهد بود؟

در اين مقاله با طرح «نظرية اختياري بودن ظهور» سعي شده پاسخي براي پرسشهاي بالا ارائه شود. نظرية اختياري بودن ظهور، گرچه به بيانات مختلفي از زبان عالمان بيان شده است، ولي تا کنون به درستي تبيين و اثبات نشده است.

مراد از نظرية اختياري بودن ظهور در اين مقاله، نظريهاياست که سه مولفه دارد:

ـ ظهور، انقلابي است مانند ديگر انقلابها؛

ـ علّت ظهور متغيّر است؛

ـ ظهور مشکل قابلي دارد نه فاعلي.

ابتدا به تبيين اين سه مولفه ميپردازيم و بعد دو دليل بر آن اقامه ميکنيم. و در پايان با توجه به نظريه اختياري بودن ظهور، ضرورت حکومت و حکومتهاي زمينه ساز را براي تعجيل و تحقق ظهور بيان ميکنيم.

1. مؤلفههاي نظريه

1ـ1. ظهور انقلابي است مانند ديگر انقلابها: چرا امام زمان(ع) غايب هستند؟ چرا ظهور حضرت تا کنون به تأخير افتاده است؟ چرا ائمه اطهار(ع) چنين انقلابي نکردند؟ چرا ائمه اطهار در تقيه زندگي ميکردند و بالاخره جام شهادت نوشيدند؟ چرا امام عصر(ع) منتظر 313 1 نفر از ياران باوفاي خود هستند؟ چرا ياران حضرت بايد از ارادههايي پولادين برخوردار باشند؟ 2 چرا انقلاب حضرت در ميدان خون و عرق صورت ميگيرد؟ 3 چرا پيروزي حضرت(ع) در زير برق شمشير به دست ميآيد؟ 4

اين سوالها همگي حکايت از اين دارند که انقلاب جهاني حضرت مهدي(ع) از طريق اسباب عادي و طبيعي صورت خواهد گرفت. شاخصة اصلي و عمود اين نظريه نيز بر همين نکته استوار است. انقلاب جهاني حضرت مهدي (ع) انقلابي است که بر ارادههاي قوي و پولادين شيعه بنا خواهد شد. انقلابي است که به وسيله بازوهاي همت و شجاعت شيعيان صورت ميگيرد. انقلابي است که پيروزي آن زير برق شمشير شيعيان خواهد درخشيد. درخت اين انقلاب با خون شهيدان زيادي آبياري خواهد شد ولي سرانجام شيعيان ميوه سرخ آن را خواهند چيد.

هر انقلابي که بخواهد از طريق اسباب عادي و طبيعي اجرا شود، احتياج به مقدمات و زمينههاي فرهنگي، سياسي، نظامي و ... دارد. نميتوان گفت در سطح جهان انقلابي به پا خواهد شد بي آنکه افکار عمومي جهانيان آماده آن باشند. امکان ندارد انقلاب جهاني صورت بگيرد ولي نيروهاي انساني آن قبلا تربيت نشده باشند. عاقلانه نيست که چنين انقلاب عظيمي بدون پشتوانههاي سياسي و نظامي صورت بگيرد. حتما اين انقلاب بايد در سايه اتحاد و يکپارچگي بزرگي انجام شود. بنابراين زمينهها و مقدمات اين انقلاب، نردبان اين انقلاب است. بايد با اراده و همت شيعيان از اين نردبان بالا رويم تا بر بام ظهور قرار گيريم. اين شيعيان هستند که بايد با فعاليتهاي فرهنگي، سياسي، نظامي و علمي محيط را مهياي آن انقلاب عظيم کنند. به همين دليل است که شيعيان دوران غيبت، بهترين شيعيان هستند و اعمالشان بيشترين اجر را دارد. 5 و به همين دليل است که انتظار بهترين عبادتهاست با چرا که: ان افضل الاعمال احمزها. 6 ترجمه: بهترين اعمال، سخت ترين آنهاست. بي ترديد، خداوند متعال قدرت ايجاد چنين مقدمات و زمينه هايي را دارد ولي او خواسته است که انسانها را در ميدان وسيع و خطير اختيار و انتخاب وارد کند. لذا فرمود: «و اِن اللّه لايغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم. 7

خداوند سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نميدهد مگر آنکه آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

بنابراين زمينه هاي اين ظهور نيز همچون ديگر سنن الهي، از ميدان اختيار و انتخاب عبور خواهد کرد.

رسول اکرم (ص) فرمودند:

ظهور مانند ساعت قيامت است که بر آسمان و زمين گران است و ناگهاني ميآيد 8 .

ظهور حضرت مهدي(ع) از اين نظر که حادثهاي بسيار عظيم و ناگهاني است همچون روز قيامت است. انقلاب ايشان، زلزلهاي است که کاخ متکبران جهان را ويران و آنها را غافلگير ميکند. ولي ظهور تفاوتهايي نيز با ساعت قيامت دارد. در پديدة ظهور امام زمان(ع) اين اراده و همّت شيعيان است که کوههاي ظلم و ستم را از جا ميکند و کاخهاي ستم را به لرزه ميافکند، ولي در پديده روز رستاخيز ارادة انسانها هيچ نقشي ندارد.

به رکن رکين نظريه اختياري بودن ظهور، اشاراتي کردهاند. شهيد صدر ميفرمايد:

انقلاب او (امام زمان (عج)) از نظر اجرا همانند همة انقلابها به زمينه هاي عيني و خارجي بستگي دارد... براي وجود چنين تحول بزرگي تنها وجود رهبر صالح کافي نيست وگرنه در همان زمان پيامبر (ص) اين شرط وجود داشت. 9

و نيز ميفرمايند:

با اين که خداي بزرگ، توانايي دارد همة مشکلات و همة سختيها را براي پيام رسانيهاي آسماني، هموار و به وسيله اعجاز، فضاي مناسب ايجاد کند، اين روش را انتخاب نکرده است؛ زيرا امتحان و ابتلا ورنجي که ماية تکامل انسان ميشود، در صورتي تحقق مييابد که تحولات طبيعي و مطابق با شرايط خارجي باشد. 10

شيخ طوسي در کتاب الغيبه - که از منابع معتبر شيعه است - ميفرمايد:

هم ما و هم خداوند قدرت باز کردن دست امام زمان (عج) در تصرف امور و تقويت سلطنت وي را داريم. پس اگر فرضا خداوند به وي بسط يد نداد ميدانيم که تقويت و بسط يد او بر ما واجب است... اگر بسط يد از کارهاي خداوند ميبود، ناچار ميبايست خلق را مقهور و مجبور بر تمکين سازد و پبين امام(ع) و کيد دشمنانش حائل شود که او را آزار نکنند. و يا او را به وسيله فرشتگان تقويت و مدد فرمايد و چه بسا که اين کارها منجر به سقوط غرض تکليف و حصول اضطرار شود پس بر ما واجب است که در هر حال دست امام را در امور باز گذاريم. 11

خلاصه اين که، بر اساس نظريه اختياري بودن ظهور، اختيار، اراده و همت شيعيان بايد زمينههاو مقدمات ظهور را محقق کند تا حضرت مهدي(ع) بتواند همراه با شيعيان خويش، انقلاب جهاني به پا کند. اين نظريه ميگويد: تا وقتي شيعيان اقدام به ايجاد زمينه و مقدمات ظهور نکنند، ظهور نيز در انتظار اقدام آنها خواهد نشست. گرچه به ما وعده حتمي داده شده است که روزي شيعيان، به اين توفيق خواهند رسيد و زمينههاي اين حکومت جهاني را مهيا خواهند کرد و عطر حکومت عدل مهدي(ع) جهان را فرا خواهد گرفت. بنابراين اگر چشمان ما به آسمان دوخته شده تا فرشتگان و جنيان چنين انقلابي انجام دهند، جز سراب حکومت عدل جهاني را نخواهيم ديد.

2ـ1. وقت ظهور متغيّر است: يکي از اصول و پايه هاي نظريه اختياري بودن ظهور، متغيّر بودن وقت ظهور است. گفتيم که ظهور مانند روز قيامت است ولي تفاوتهايي نيز با آن دارد که به برخي اشاره کرديم. يکي ديگر از تفاوتها اين است که ساعت قيامت کاملاً مشخص است و هيچ رويداد و پديدهاي آن را تغيير نميدهد. ساعت قيامت از روز ازل معين شده است و با آمدن آن ساعت، قيامت برپا خواهد شد. اما وقت ظهور ثابت نيست. وقت ظهور متأثر از پديده هاي محيط اطراف است. اينکه به ما سفارش شده است، براي تعجيل ظهور، دعا کنيم، خود حکايت از متغير بودن وقت ظهور دارد. اگر وقت ظهور ثابت بود و تغييري در آن امکان نداشت، دعا براي تعجيل آن بي معنا بود همچنان که دعا براي تعجيل ساعت قيامت بي معنا است.

اين اصل، نتيجة اصل قبلي است. در اصل قبلي گفتيم که انقلاب حضرت مهدي(ع) از مجراي اسباب طبيعي عبور خواهد کرد و نياز به مقدمات و زمينههايي دارد که بايد از طريق اسباب عادي مهيا شود. از همينجا ميتوان گفت: هر پديدهاي که در راستاي تحقق زمينه هاي ظهور باشد، وقت ظهور را نزديک ميکند و هر پديدهاي که بر خلاف جهت زمينه هاي ظهور باشد، ظهور را به تأخير اندازد. اگر زمينه هاي ظهور نردباني است براي رسيدن به بام ظهور، پس با بالا رفتن از هر پله آن، ساعتي به ظهور نزديک ميشويم.

اگر در بحث از زمينههاي ظهور از مهيا شدن افکار عمومي براي پذيرفتن حکومت عدل جهاني، سخن ميگوييم، پس هر عمل فرهنگي و تبليغي ميتواند در تعجيل يا تأخير وقت ظهور مؤثر باشد، لذا نقش رسانه هاي عمومي در تعيين يا تعجيل وقت ظهور، بسيار برجسته خواهد بود.

اگر براي انقلاب حضرت مهدي(ع) نياز به زمينه و محيطي داريم که در آن به فعاليتهاي علمي، سياسي، نظامي و ... بپردازيم، در اين صورت تشکيل حکومت ديني و مخصوص شيعي، گام بلندي به سوي ظهور خواهد بود.

اگر ظهور، احتياج به افرادي دارد که داراي ايماني قوي و ارادهاي آهنين باشند، پس تربيت چنين نيروهايي در تعجيل ظهور موثر است. دراين صورت، اعمال و رفتار و ما نيز در تعيين وقت ظهور ايفاي نقش ميکند و از طرف ديگر، انسان ميتواند با نيت نزديک کردن ظهور، اعمال خود را وزين کند.

احاديث متعددي دلالت بر عدم تعيين وقت ظهور دارد. که از آن جمله ميتوان به اين روايت امام صادق(ع) اشاره کرد:

انا أهل بيت لانوقّت. 12

ما براي اين امر (ظهور) زمان خاصي را معين نميکنيم.

بعضي از اهل تحقيق علّت عدم تعيين وقت از جانب ائمه اطهار(ع) را، جلوگيري از هر گونه سوء استفاده ميدانند، يعني ظهور، وقت خاص و معيني داشته است ولي ائمه اطهار(ع) آن را بيان نفرمودهاند. 13 ولي اين احتمال هم وجود دارد که علت عدم تعيين وقت براي ظهور اين باشد که اساساً ميتوان گفت، ظهور وقت خاص و معيني ندارد تا اين که بيان شود. به عبارت ديگر، وقت ظهور بستگي به عوامل و زمينههاي ظهور دارد. تعجيل و تأخير در تحقق مقدمات ظهور باعث تعجيل و تأخير در وقت ظهور است. اين اختيار و همّت شيعيان است که بايد براي ظهور وقت تعيين کند و با مهيا کردن خود و مردم با پذيرفتن رهبري بيبديل، انقلابي بي نظير کند.

البته براي جمع بين روايات باب علم امام(ع) - که از آنها استفاده ميشود امامان (ع) نسبت به وقت ظهور آگاهي دارند - و اين نظريه که ادلة عقلي و نقلي بر آن اقامه خواهد شد - شايد بتوان گفت که ظهور زمان معيني دارد ولي آن زمان با تغيير برخي از عوامل، تغيير ميکند و آن عوامل نيز با اختيار و قدرت شيعيان رقم ميخورد. اگر ائمة اطهار(ع) خبر از آن زمان ميدادند چه بسا گمان ميشد که عامل ظهور همان زمان خاص است. در اين صورت شيعيان به جاي انتظاري پويا در خانههاي خود مينشستند و حتي از دعا براي تعجيل فرج هم دريغ ميکردند.

بعضي بر اين گمانند که علايم ظهور، سبب ظهور يا عامل تعجيل آن است؛ لذا اين علامتها را چشم براهند؛ گويي اين علامتها هستند که ميخواهند انقلاب جهاني کنند. اما حقيقت اين است که علايم فقط نشانة ظهور هستند نه اين که عامل ظهور يا سبب تعجيل در وقت ظهور باشند. شيعيان در محيط رعب و وحشت بودند و در زير ظلم و ستم حکومتهاي طاغوت زندگي ميکردند؛ براي رهايي از چنين محيطي، از هر قيام و انقلابي عليه حکومتهاي موجود، استقبال مينمودند و چنين ميپنداشتند که قيامشان، همان انقلاب موعود است، ولي پس از مدتي، با تلفات بسيار، نااميد و سرشکسته ميشدند. ائمه اطهار(ع) که چنين محيطي را ميديدند و علم به آن داشتند - شيعيان را در شناخت و تشخيص موضوع - که همان شناخت مهيا بودن اسباب و زمينه هاست - کمک ميکردند. ايشان براي جلوگيري از اشتباه شيعيان درتشخيص موضوع يا علم غيب، از علائمي که در هنگام مهيا بودن اسباب ظهور در عالم رخ خواهد داد، خبر ميدادند. لذا شيعياني که شناخت کمي از محيط و اسباب ظهور داشتند، با توجه به اين علائم، بطلان آن انقلابها را تشخيص ميدادند و خون خود را حفظ ميکردند. بنابراين علامتهاي ظهور، همانطور که از اسمش پيداست، فقط نشانه و علامتي براي اشاره به ظهور هستند - که در اصطلاح علمي به آن «عنوان مشير» ميگويند - نه اين که علّت و سبب براي ظهور يا براي تعجيل وقت آن باشد. علائم ظهور مانند علامتهاي راهنمايي و رانندگي در جادهها هستند. اين علائم نه باعث کج شدن جاده ميشوندو نه ما را به مقصدمان نزديک ميکنند، بلکه فقط به ما ميگويند که به مقصد مورد نظر نزديک شدهايم. لذا اين ما هستيم که بايد با پيمودن جاده ها، از اين علائم عبور کنيم نه اين که بنشينيم تا اين علائم ما را عبور دهند.

بنابراين وقت ظهور تابع تحقق اسباب و مقدمات ظهور است و هنگامي که ارادة شيعيان آن زمينهها را مهيا کند، وقت ظهور نزديک خواهد شد و آن علائم طبيعي نيز در طبيعت اتفاق ميافتد و خبر از نزديک شدن وقت ظهور خواهند داد.

البته بعضي از علائم مانند نااميد شدن مردم از دولتها و به ستوه آمدن از ظلم و ستم آنها، ميتواند علاوه بر نشانة ظهور، نقش سبب و زمينه ظهور را نيز بازي ميکند؛ چرا که چنين محيطي زمينة مناسبي براي ايجاد انقلاب جهاني است که بايد با فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي ملتها را بيدار کنيم و مژده حکومت عدل الهي را بدهيم، مثلا در جهان امروزي، مردم از دولتها مأيوس شدهاند ولي يا نسبت به فعاليتهاي سياسي بي تفاوت هستند يا به کوچک کردن دولتها ميانديشند، در اين شرايط ما ميتوانيم با تبليغ تئوري حکومت عدل جهاني، مردم را مهياي ظهور کنيم و در اين صورت ظهور تعجيل خواهد يافت. خلاصه اين اختيار و همّت شيعيان است که ميتواند وقت ظهور را نزديک کند يا تعيين بخشد. اين اختيار و ارادة شيعيان است که با فعاليتهاي فرهنگي، علمي، سياسي، نظامي و ... ميتواند ساعتها، بلکه ماهها و سالها وقت ظهور را جلو بياندازد.

اختياري بودن ظهور ميگويد: تزکيه نفس و هر عمل صالحي باعث تعجيل در ظهور است. البته واضح است که فعاليتهاي فرهنگي بيش از فعاليتهاي ديگر، در نزديک کردن وقت ظهور مؤثر است؛ چرا که حکومت الهي، بر دلهاي مردم حکومت ميکند 14 و ستونهايش بر اراده و همت نيروهاي انساني اقامه ميگردد.

3ـ1. ظهور مشکل قابلي دارد نه فاعلي: حکايت ظهور گويي حکايت ديدار سي مرغ با سيمرغ است - که عطار نيشابوري در منطق الطير به آن اشاره ميکند - چرا که سيمرغ همواره حضور داشت و اين اراده و همت سي مرغ بود که غايب بود و ميبايست حضور پيدا ميکرد:

بشنويد اي دوستان اين داستان خود حقيقت، نقد حال ماست آن

مجمعي 15 کردند مرغان جهان هر چه بودند آشکار و از نهان

جمله گفتند اين زمان و روزگار نيست خالي هيچ شهر از شهريار

از چه رو اقليم ما را شاه نيست؟ بيش ازين بي شاه بودن راه نيست؟

امّا همة مرغان در پاسخ اين پرسش حيران مانده بودند تا اين که:

هدهد آشفته دل پر انتظار در ميان جمع آمد بي قرار

حلهاي بود از طريقت در برش افسري بود از حقيقت بر سرش

و به مرغان چنين گفت:

هست ما را پادشاهي بي خلاف در پس کوهي که هست آن کوه قاف

نام او سيمرغ سلطان طيور او به ما نزديک و ما زو دور دور

و بعد در توصيف آن پادشاه کوشيد

دائماً او پادشاه مطلق است در کمال عز خود مستغرق است

وصف او جز کار جان پاک نيست عقل را سرمايه ادراک نيست

لاجرم هم عقل و هم جان خيره ماند در صفاتش با دو چشم تيره ماند

ولي در ادامه گفت:

بس که خشکي بس که دريا در ره است تا نپنداري که راهي کوته است

شير مردي بايد اين ره را شگرف زانکه ره دور است و دريا ژرف ژرف

مرد ميبايد تمام اين راه را جان فشاند بايد اين درگاه را

تمام مرغان به جوش و خروش آمدند و همگي عزم راه کردند «ليک چون راهي دراز و دور بود» بسياري از مرغان در راه از پاي افتادند و فقط سي مرغ به قلة قاف رسيدند امّا:

چون نگه کردند اين سي مرغ زود بي شک اين سي مرغ آن سيمرغ بود

خويش را ديدند سيمرغ تمام بود خود سيمرغ، سي مرغ تمام

محو او گشتند آخر بي دوام سايه در خورشيد گم شد والسلام

ظهور حضرت مهدي(ع) تحقق نمييابد مگر 313 16 نفر با اراده اي پولادين و ايماني قوي ظهور کنند تا امام(ع) با آنها حکومت عدل جهاني را برپا و جهان را رهبري کند. فرق حکومت علوي، با حکومت مهدوي، در ظهور اين 313 نفر است و گرنه حکومت علوي و حکومت مهدوي در قانون و رهبر هر دو يکسان هستند.

ما راهي به حضور دوست نداريم جز عبور از بيابانهاي پر خس و خاشاک تزکيه تا بتوانيم ارادههايي پولادين و ايمانهايي قوي داشته باشيم. پادشاه ما بر قلة کوه، منتظر رسيدن ماست. اين نفس آلوده ماست که مانع حضور دوست است. اين اراده واختيار و همت شيعيان است که بايد محيط را براي حضور خورشيد، معطر کند. اين ماييم که بايد ظهور کنيم، اين ماييم که بايد، انسانيت و استعداد و علم خود را شکوفا کنيم وگرنه خداوند متعال «فيّاض علي الطلاق» است و هيچ گاه نعمت خود را از بندگان صالحش دريغ نميکند و امام نيز بيصبرانه منتظر ظهور دولت کريمه در سايه شيعيان و دوستان خويش است. پس ظهور مشکل فاعلي ندارد بلکه مشکل قابلي دارد. و اين مشکل بايد از جانب قابل که شيعيان هستند حل شود. با رفع اين مشکلات، ظهور بلافاصله، از جانب فاعلي که خداوند متعال و امام زمان (عج) هستند، محقق ميشود. يعني همانطور که رفع مشکل ظهور و زمينه سازي براي ظهور بر شيعيان واجب است، ظهور نيز با بودن مقدمات از جانب خداوند متعال و امام زمان(ع) لطفي واجب است. بنابراين بعد از تحقق مقدمات، بي درنگ امر امامت در تمام شئوناتش اقامه خواهد شد. البته علت حضور امام(ع) لطف خداوند متعال است ولي مانعي باعث شده است که اين حضور به غيبت امام(ع) بينجامد، پس با رفع مانع، بنابر لطف سرمدي خداوند متعال، حضور تام امام(ع) را به نظاره خواهيم نشست و اين مانع بايد با اختيار و همت شيعيان برداشته شود.

اقامة امامت، مراتب مختلفي دارد: همچنانکه نور و حرارت داراي مراتب و درجات مختلف است. ما نور و حرارت ضعيف و قوي داريم. بر خلاف اشيايي که داراي مراتبي نيستند. مثلا «کتاب» امر يکساني است. ما نميتوانيم بگوييم کتاب «الف» از کتاب «ب» کتاب تر است. ولي ميگوييم حرارت 40 درجه گرمتر از حرارت 20 درجه است. و نور قوي روشنتر از نور ضعيف است. پر واضح است که نميتوان گفت نور ضعيف در مقابل نور قوي وجود ندارد بلکه بايد گفت نور ضعيف روشني کمتري از نور قوي دارد. اقامه امامت نيز اين گونه است. هر چه مراتب و شئون مختلف امامت همچون ولايت تکويني، تشريعي و سياسي بيشتر در جامعة محقق شود، امام حضور روشن تر نيز اين گونه است. و شديدتري خواهند داشت و ما بيشتر از نور امامت برخوردار خواهيم شد.

امام علي بن موسي الرضا(ع) در ضمن حديثي که بلندمرتبه بودن مقام امام را دليلي بر نصب امام از جانب خداوند و نه از طرف مردم ميدانند، درباره شئون امامت چنين ميفرمايند:

... به درستي که امامت، زمام دين، و نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مومنين است. همانا امامت، بنيان پاک اسلام و شاخة برکت آنست، بوسيله امامت نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل مي شود، غنيمت و صدقات وفور پيدا ميکند، حدود و احکام اجرا مي شود، مرزها و نواحي کشور حفظ ميشوند. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام و حدود خدا را اقامه ميکندو از دين او دفاع ميکند و با حکمت و پند نيک و دليل رسا به راه خدا دعوت ميکند امام همچون خورشيدي درخشنده براي جهان است ... 17

امام رضا(ع) با تشبيه امام، به خورشيد ميفرمايند: الامام کالشمس للعالم»، يعني امام چون خورشيدي تابان به سراسر عالم، نور ميافکند، ولي مردم گاهي به خاطر پرده هايي که در بر چشمانشان افکندهاند از نور کمي برخوردار ميشوند و چه بسا کساني که چشمانشان کور است، آن خورشيد تابان را به کلي غايب ميانگارند. پس اين قصور خورشيد نيست که نور کمي به ما ميرسد بلکه تقصير ماست. امام صادق(ع) غيبت تام و کامل «امامت» را در زمان غيبت رد کرده و تصريح نموده که در آن زمان امامت در مرتبه ضعيف تر خود اقامه خواهد شد. ايشان در توضيح نحوه بهرهمند شدن شيعيان از امام(ع) در زمان غيبت ميفرمايند: ... کذا ينتفعون بالشمس إذا سترها سحاب.

همانطور که از خورشيد پشت ابر استفاده ميشود از امام خود نيز بهره خواهند برد.

با داراي مراتب شدن اقامة امامت يا بهرة مردم از امام، مفهوم غيبت و ظهور نيز داراي مراتب ميشود. به عبارتي غيبت و شدّت و ضعف دارند. امام گاهي بنا به علّتي که بر ايشان تحميل ميشود، در اقامه بعضي از شئونات امامت غايب هستند ولي در همان زمان براي اجراي بعضي ديگر از مراتب امامت محذوري نداشته و حضوري فعال دارند. مثلا اميرالمؤمنين(ع) بعد از رسول اکرم (ص) در اقامه امامت در امور سياسي غايب بودند چرا که رسول اکرم (ص) به ايشان فرمودند:

«يا علي همانا قريش به زودي عليه تو هم داستان ميشوند و بر ظلم و خوار شمردن تو متحد ميگردند، پس اگر ياراني يافتي با آنها جنگ کن و اگر ياراني نيافتي، خودداري نما و خون خود را حفظ کن...» 18

اميرالمؤمنين(ع) اگر چه بنا به علّتي که بر ايشان تحميل شد، در امور سياسي غايب بودند ولي در عين حال، در تبيين احکام اسلام؛ و مدوّن کردن قرآن کريم؛ و دفع شبهات ديني و ... حضوري فعال داشتند؛ اما هنگامي که نصرت و ياري مردم رسيد، غيبت اميرالمؤمنين(ع) در امور سياسي تبديل به ظهور شد.

بنابراين، تصوّر اين که امام زمان(ع) بدون هيچ محذوري، بعضي از شئونات امامت را تعطيل کرده باشند، تصوري باطل است. غيبت امام در هر عرصهاي از شئونات امامت، ناشي از ضعف اراده ماست و اگر در هر عرصهاي، دست امام را باز بگذاريم، امام در آن ميدان ظهور ميکنند، از اين رو ميتوان گفت بر اساس نظرية اختياري بودن ظهور مانع ظهور ضعف مادي و معنوي شيعيان است؛ چرا که ظهور يعني ظهور قدرت شيعيان؛ يعني ظهور 313 فرماندهي که جهان را فرماندهي کنند؛ يعني ظهور شمشيرهاي صيقل داده شده، با پرداختن به محاسن اخلاق و تقويت اراده 19 ؛ يعني ظهور علم و صنعت شيعيان و دست يافتن شيعه به پيشرفتهترين سلاحهاي جنگي؛ يعني ظهور آمادگيهاي جسماني و رزمي براي نبرد با ظلم و ستم. در اين صورت است که ميتوان گفت «انتظار» از مقوله فعل است نه انفعال، انتظار افضل جهادها 20 و با فضيلت ترين عبادتهاست و انتظار فرج، خود فرج است. 21

2. اهميت نظريه

نظريه اختياري بودن ظهور، ميگويد اين شيعيان نيستند که منتظرند بلکه منتظر واقعي امام(ع) است که در انتظار شيعيان و شکوفايي تمامي استعدادهاي آنها به سر ميبرد. اين نظريه ميگويد اين امام(ع) نيست که بايد ظهور پيدا کند بلکه اين قدرت و همت شيعيان است که بايد ظهورکند. اين نظريه، غايب اصلي را امام(ع) نميداند بلکه اين ياران و زمينه سازان ظهورند که غايب هستند. اين نکات، بازي با الفاظ نيست بلکه تغييرات زيادي در انتظارات و فعاليتها و افکار ايجاد خواهد کرد. غفلت از اين نظريه، ما را با امر خطيري مواجه مينمايد. اگر ما ظهور را امر جبري و غيرعادي گمان کنيم، فقط چشم به آسمان ميدوزيم و در اين صورت ظهور نيز به دستان بسته ما اميد خواهد بست. ولي توجه به اين نظر ما را به انتظاري پويا رهنمون ميشود.

در اهميت اختياري بودن ظهور همين بس که بحث از زمينه سازي براي ظهور، متوقف بر آن است. واضح است که اگر ظهور را همچون پديدة روز رستاخيز بدانيم که اراده و اختيار آن در تحقق و تعجيل آن دخلي ندارد، در اين صورت بحث از زمينه سازي براي ظهور بيمعنا خواهد بود. همانطور که بحث از زمينهسازي براي روز رستاخيز لغو است. بديهي است وقتي از زمينهسازي براي ظهور ميتوان سخن گفت که ظهور پديدهاي باشد که از مجراي اسباب ظاهري و با بازوان همت و اراده انسانها تحقق پيدا کند. اما اگر گمان شود که ظهور جبراً و با ارادة مستقيم خداوند متعال اجرا ميشود، در اين صورت نميتوان گفت که شيعيان بايد خود و زمينهها را آمادة آن انقلاب عظيم کنند.

نه تنها اصل بحث زمينهسازي براي ظهور متوقف بر اختياري بودن ظهور است بلکه با روشن شدن اين نظريه، مصاديق زمينههاي ظهور و مقدمات ظهور برجسته خواهد شد و به دنبال آن، وظايف شيعيان در دوره غيبت تبيين ميشود. اگر تصور ما از ظهور، تصوير انقلابي در سطح تمام جوانب بشري اعم از فرهنگي، علمي، اخلاقي و سياسي، آن هم در سرتاسر جهان باشد که اين انقلاب عظيم و گسترده بايد با نيروهاي انساني مهيا، ايجاد و اداره شود؛ در اين صورت، وظايف علمي، سياسي، نظامي و ... خود را ميتوانيم تک تک بشماريم و با يک برنامه منسجم به سوي ظهور برويم.

نکته آخر در اهميت اختياري بودن ظهور اين است که اين نظريه، کليدي براي معماها و ابهامات در احاديث ميشود. يعني با روشن شدن اين نظريه و با تبيين درستي از مفاهيمي چون انتظار، فرج، ظهور و غيبت، به معناي تازه و دقيقي از احاديث پي ميبريم، و خيلي از ابهامات در احاديث روشن ميشود.

ادامه دارد



پي نوشتها :

1 . امام صادق (ع) مي فرمايد: «اگر تعداد کساني که توصيف شده اند به 313

نفر برسد آنچه مي خواهيد (حکومت عدل الهي) تحقق مي يافت.» الغيبه نعماني،

ص 203، چاپ مکتبه الصدوق، تهران.

2 . امير المؤمنين(ع) فرمودند: «مردي از قم مردم را به حق دعوت ميکند،

قومي همچون پولاد به دورش حلقه ميزنند که طوفانها آنها را نميتواند بلرزاند

و از جنگ خستته نميشوند و نميترسند بر خدا توکل ميکنند و عاقبت از آن

پرهيزگاران است». بحارالانوار، ج60، ص 216.

3 . امام صادق(ع) فرمودند: «... نهضت صاحب الامر تمام نميشود، مگر اينکه در

ميدان جنگ عرق بريزيم و خونها ريخته شود» همان، ج54، ص 358.

4 . «... امام(ع) ظهور نميکند مگر با شمشير». بحارالانوار، ج 51، ص 48.

5 . رسول اکرم (ص) فرمودند: «قومي بعد از شما خواهند آمد که اجر يکي از آنها

با اجر پنجاه نفر از شما برابري ميکند، اصحاب گفتند:اي رسول خدا! ما در جنگ

بدر و احد و حنين با تو بودهايم و قرآن در ميان ما نازل شده است؟ رسول

اکرم (ص) فرمودند: شما بر آنچه آنها تحمل ميکنند، قادر نيستيد و صبر آنها را

نداريد». بحارالانوار، ج 52، ص 130.

6 . همان، ج 79، ص 928.

7 . سوره رعد(13)، آيه 11.

8 . کفايه الاثر، ص 168. باب ما عن الحسن بن علي عن الرسول.

9 . رهبري بر فراز قرن، شهيد محمد باقر صدر، (ترجمه بحث حول المهدي)مترجم

مصطفي شفيعي، ص 108.

10. همان.

11. کتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص 11، چاپ مؤسسة المعارف الاءسلاميه.

12. بحارالانوار، ج 52، ص 118.

13. ر.ک: دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 218، چاپ 14.

14. امام کاظم(ع) خطاب به هارون فرمودند: «أنا إمام القلوب و أنت إمام

الجسوم» من بر دلها و قلوب مردم حکومت ميکنم و تو بر تنها و بدنها،

الصواعق المحرقه، ابن حجر هيتمي، قاهره، مکتبه القاهره، ص 204.

15. ر.ک: منطق الطير، عطار نيشابوري.

16. ر.ک: کتاب الغيبه، نعماني، ص 203.

17. کمال الدين، شيخ صدوق، ج 2، ص 677، چاپ دارالکتب الاءسلاميه، قم.

18. کتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص 193.

19. «... پس گروهي پاک و ثابت و مهذب گردند مانند شمشيري که آهنگر آنرا

صيقل داده است». بحارالانوار، ج 51، ص 116.

20. «بهترين جهاد امت من انتظار فرج است». تحف العقول من آل رسول، ص 37،

حسن بن شعبة الحراني، چاپ مدرسه جامعه مدرسين.

21. «به راستي انتظار فرج، خود فرج است...». بحارالانوار، ج 52، ص128.