پيروزي نهايي حق بر باطل



«و قل جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» (1)

و بگو حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدني است.



يکي از آرزوهاي ديرين بشر، برچيده شدن بساط ظلم و بيدادگري ازجامعه وحکمفرمايي صلح و آرامش واجراي عدالت درسراسرجهان است.

اين انديشه هماهنگ با سرشت انسان است. به همين جهت، هرگاه براي گروهي از ملتها زمينه قيام فراهم شده، به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته اند، و بسياري از اين مبارزه ها نتيجه اش پيروزي اهل حق بوده است. اما اولا اين پيروزيها در گوشه اي از جهان اتفاق افتاده است نه در سراسر جهان و ثانيا ممکن است همين گروه حاکم نيز بتدريج از اهداف خود دور شوند و دوباره طاغوتي ديگر بر مردم مسلط شود.

بنابراين در طول تاريخ مردم در تحت سيطره زورمداراني بوده اند که بناي حکومت آنها بر پايه ظلم و فساد و ناامني پايه ريزي شده است و به بيان قرآن از قول ملکه سبا:

«ان الملوک اذا دخلوا قرية افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک يفعلون » (2)

پادشاهان هنگامي که وارد منطقه آبادي شوند،آن را به فساد مي کشند وعزيزان آن راذليل مي کنند کار آنها هميشه همين گونه است.

در بسياري از آيات، قرآن کريم با قاطعيت تمام نويد تحقق پيروزي نهايي و فرا رسيدن روزي را مي دهد که حق در سرتاسر جهان حکمفرما مي شود و بساط حکومت باطل برچيده مي شود و صالحان وارث زمين مي شوند. در روايات زيادي نيز که از فريقين نقل شده، اين پيروزي نهايي مربوط به قيام مهدي، عجل الله تعالي فرجه الشريف، است.

در بحث هاي گذشته بعضي از اين آيات و روايات بررسي شد. اينک به بررسي آيه اي که در صدر کلام ذکر شد، مي پردازيم.

اين آيه شريفه نويد قطعي آمدن حق واضمحلال و هلاکت باطل رامي دهد. (3) خداوندبراي روشن کردن چگونگي تحقق اين وعده، باطل را به کفهايي تشبيه مي کند که بر روي آب غوطه ورند و از بين مي روند و حق را به آبي تشبيه مي کند که سودمند است و در زمين باقي مي ماند و يا فلزاتي که به وسيله آتش ذوب مي شوند تا از آنها زينت آلات و يا وسايل زندگي بسازند آنها نيز کفهايي همانند کفهاي آب دارند. (4)

تشبيهي که خداوند ذکر کرده است، براي فهم اينکه چرا حق ماندني و باطل از بين رفتني است ما را کفايت مي کند. حق همچون آب و فلزاتي است که واقعيت دارد و باقي مي ماند و باطل همچون کفهاي روي آب است که محکوم به هلاکت است. حق همچون آب و فلزات است که مفيد، سودمند و باثبات است و باطل همچون کفهايي است که گرچه پر سر و صداست اما توخالي، بي ريشه، بي فايده و بالاخره نابودشدني است. چون حق ريشه دار و باطل بي ريشه است. همان طوري که آب و فلزات موجب نابودي کفها مي شوند، در جريان حق و باطل نيز حق است که به باطل چيره مي شود و باطل را از بين مي برد. همچنان که خداوند مي فرمايد:

«... بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق » (5)

... بلکه ما حق را بر سر باطل مي کوبيم تا آن را هلاک سازد پس در اين هنگام باطل نابود مي شود.

در آيه مورد بحث نيز خداوند خبر از آمدن حق و نابودي باطل مي دهد، با توجه به مطالبي که بيان شد روشن مي شود که چون حق توام با واقعيت، صدق، درستي، داراي عمق و ريشه، هماهنگ با قوانين خلقت، باثبات، سودمند و از جانب خدا و تاييدات اوست، باقي مي ماند و چون باطل امري موهوم،ساختگي،بي ريشه، ميان تهي، بي فايده، ناهماهنگ با آفرينش، بي ثبات و از جانب شيطان است، از بين رفتني است.

نکته قابل توجه در اين آيه و امثال آن اين است که در اينجا سخن از سيطره حق بر باطل نيست بلکه سخن از ظهور مطلق حق و نابودي کامل باطل است. باطل ممکن است مدت کوتاهي جلوه گري کند، اما بالاخره عمر او کوتاه است و خاموش مي شود.

حق همانند درخت ريشه دار و پرباري است که طوفانها و تندبادهاي سهمگين هم نمي تواند او را از جا برکند و باطل همانند درخت بي ريشه اي است که از زمين کنده شده و هيچ رشد و نمو و ثمره اي ندارد و از ثبات و قرار محروم است.

عوامل حاکميت اهل باطل

تا به حال سخن از پيروزي حق بر باطل بود. اما در بعضي مواقع، درمقابله حق و باطل، اهل باطل هستند که پيروز مي شوند و حاکميت را به دست مي گيرند. حتي گاهي مشاهده مي شود که جامعه نيز پذيراي همين گروه باطل است. سخن در اين است که عامل اين غلبه و عامل پذيرش جامعه چيست؟ عوامل زيادي ممکن است نقش داشته باشد، ما در اينجا به بررسي دو عامل مهم مي پردازيم.

عامل اول: ظهورباطل در چهره حق.

اگر اهل باطل چهره واقعي خود را بپوشانند و لباس حق را به تن خود کنند و با زبان اهل حق سخن بگويند و بعضي از اهل حق نيز با آنها معاشرت داشته باشند و رفتار و کردار ظاهري خود را همانند رفتار و کردار اهل حق کنند، جامعه پذيراي آنها خواهد بود. اما اگر روزي مکر آنها آشکار شود و نقاب از چهره آنها برداشته شود، جايي براي آنها باقي نمي ماند.

علي، عليه السلام، در اين باره مي فرمايد:

«فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف علي المرتادين و لوان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين.» (6)

اگر باطل از آميزش با حق خالص شود، بر حق جويان مخفي نخواهد ماند و اگر حق از آميزش با باطل رهايي يابد، زبان دشمنان قطع مي شود.

عامل دوم:وحدت وانسجام اهل باطل

با مشاهده تاريخ مي توان پي برد که هرگاه اهل باطل در کار خود سعي و تلاش کنند و بين نيروهاي آنها وحدت و انسجام وجود داشته باشد و مطيع رهبر خود باشند، و بر عکس بر اهل حق، خمودي چيره شده باشد و در ميان آنها تشتت آراء و ناهماهنگي وجود داشته باشد و از رهبر خود اطاعت نکنند در اين صورت پيروزي با اهل باطل است. علي ،عليه السلام، درباره آينده مردم عراق خطاب به آنها مي فرمايد:

«اما والذي نفسي بيده ليظهرن هؤلاء القوم عليکم ليس لانهم اولي بالحق منکم و لکن لاسراعهم الي باطل صاحبهم و ابطائکم عن حقي.» (7)

آگاه باشيد، قسم به جان کسي که جان من در دست اوست، اين گروه (اهل شام) بر شما پيروز مي شوند، امانه به اين علت که آنهاازشما به حق سزاوارترند، بلکه از اين جهت که اينهابراي به دست آوردن باطل رهبر و فرمانده خود، سرعت مي گيرند و شما نسبت به آنچه که حق من است به کندي حرکت مي کنيد.

بنابراين، عامل پيروزي را نبايد تنها در اعتقاد به حق و نيت خير ديد، بلکه براي غلبه بر دشمن، اتحاد و هماهنگي و اطاعت از رهبر نيز لازم است وهرگروهي اين صفت را بيشتر دارا باشند پيروزي با آنهاست.

مصاديق اين آيه

تاکنون دانسته شد که پيام اين آيه نويد پيروزي حق بر باطل و هلاکت و نابودي کامل باطل است. در اين قسمت به ذکر مواردي مي پردازيم که مي تواند از مصاديق حق بر باطل باشد.

1. حق يعني دين الهي وشريعت خاتم انبياء محمد ،صلي الله عليه وآله، و باطل هردين ومسلکي است که ازمسير خدا خارج شود. همچنان که در روايتي است از ابن مسعود که در سال فتح، پيامبر ،صلي الله عليه وآله، وارد مکه شد در حالي که در اطراف خانه خدا 360 بت وجود داشت و پيامبر با چوبي که در دستش بود به آن بتها مي زد و اين آيه را تلاوت مي کرد و بتها را با صورت به زمين مي افکند.

2. حق توحيد است و پرستش خدا و باطل شرک است و پرستش بتها.

3. حق قرآن است و باطل شيطان.

4. حق قسط و عدل است و باطل ظلم و ستم و کينه.

5. حق فضائل اخلاقي و کسب کمالات است، باطل رذايل اخلاقي و دوري از کمالات انساني.

ادعاي ما اين است که اين آيه معناي وسيعي دارد، به گونه اي که مي تواند همه اين مصاديق را تحمل کند. بنابراين پيام اين آيه اين است که دين اسلام، پرستش خداوند يکتا، قرآن، عدالت و فضايل اخلاقي، بر کفر، پرستش خدايان دروغين، شيطان، ظلم و رذايل اخلاقي پيروز است، و سرانجام حاکميت مطلق از آن حق است.

يکي ديگر از مصاديق اين آيه، ظهور حضرت مهدي ،عليه السلام، است. همچنان که روايت شده که وقتي حضرت قائم ، عليه السلام، تولد يافت، بر روي بازوي راست ايشان، اين آيه نوشته شده بود. (8)

در روايت ديگري است از امام باقر ، عليه السلام، که درباره اين آيه فرمودند:

«اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل » (9)

وقتي قائم قيام کرد، حکومت باطل از بين مي رود.

در اين زمان قسط و عدل در سرتاسر جهان حاکم مي شود و جايي براي ظالمان باقي نمي ماند. اين در حالي است که قبل از تحقق چنين روزي، ظلم و ستم سراسر دنيا را فراگرفته است. در روايتي از اهل سنت چنين آمده است:

«لتملات الارض ظلما و عدوانا ثم ليخرجن رجل من اهل بيتي حتي يملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا» (10)

زمين پر از ظلم و کينه مي شود، سپس مردي ازاهل بيت من قيام مي کند تا زمين را پر از قسط و عدل کند همان گونه که از ظلم و کينه پر شده بود.

پرشدن زمين از قسط و عدل نشانه اين است که هيچ جايي براي ظلم باقي نمي ماند. در روايتي ديگر در تاکيد تحقق چنين روزي، از رسول خدا ،صلي الله عليه وآله، نقل شده است که مي فرمايد:

«لو لم يبق من الدنيا الا يوم لبعث الله عز و جل منا يملئوها عدلا کما ملئت جورا» (11)

اگراز دنيا فقط يک روز باقي مانده باشد، خداي عزوجل مردي از ما را مبعوث مي کند که دنيا را از عدل پر مي کند همان گونه که از ظلم پر شده بود.

چنين روزي دين الهي بر ساير اديان غالب مي شود و هدف رسالت انبياي الهي محقق مي شود چرا که قرآن کريم در مقام هدف بعثت انبياء مي فرمايد:

«هوالذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله. و لو کره المشرکون » (12)

او کسي است که رسول خود را همراه با هدايت و آيين حق فرستاده تا او را بر همه اديان پيروز کند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند.»

استاد شهيد، مرتضي مطهري پيروزي نهايي اهل حق را چنين توصيف مي کند:

«ظهور مهدي موعود حلقه اي است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود.» (13)

بيان ايشان درقسمتي ديگرچنين است:

«از مجموع آيات و روايات استنباط مي شود که قيام مهدي موعود، عجل الله تعالي فرجه الشريف، آخرين حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدي موعود تحقق بخش ايده آل همه انبياء و اولياء ومردان مبارزه راه حق است.» (14)

براي رسيدن به اين هدف، بايد آمادگي لازم نيز در همه ما فراهم آيد و اين زماني تحقق مي يابد که در همه شؤون زندگي، اعم از کارهاي فردي و اجتماعي، اعمال ما بر راستي و درستي استوار باشد و شايد به همين جهت است که خداوند در همين آيه مورد بحث قبل از بشارت به آمدن حق و نابودي باطل، به ما اينگونه آموزش مي دهد که چنين دعا کنيم:

«وقل رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق واجعل لي من لدنک سلطانا نصيرا» (15)

و بگو پروردگارا! مرا(در هر کاري) صادقانه وارد کن و صادقانه خارج نما، و از سوي خود سلطان و ياوري براي من قرار ده.



پي نوشتها

1. سوره اسراء (17)، آيه 81.

2. سوره نمل (27)، آيه 34.

3. چون هرگاه بخواهند خبر قطعي از وقوع عملي بدهند با فعل ماضي مي آورند.

4. با استفاده از سوره رعد (13)، آيه 17.

5. سوره انبياء (21)، آيه 18.

6. نهج البلاغه: خطبه 50(فيض الاسلام، عبده)

7. نهج البلاغه(فيض الاسلام) خطبه 96(عبده) خطبه 97.

8. تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 213.

9. همان، ص 212.

10. کنزالعمال، ج 14، ص 266، ح 3867.

11. المسند، ابن حنبل، ج 2، ص 774.

12. سوره توبه (9)، آيه 33 سوره صف (61)، آيه 9.

13. قيام و انقلاب مهدي، ص 20.

14. همان، ص 26.

15. سوره اسراء (97)، آيه 80.