سبو عطش





اشاره: موضوع سخن، دعا براي تعجيل فرج امام عصر، عليه السلام، بود. در اين زمينه سه روايت همراه با برخي آفات آنها را بيان کرديم.

در اين قسمت روايت نسبتا مشهوري از امام عصر، ارواحنافداه، رسيده است که در اين شماره آن را مورد بحث قرار مي دهيم.

روايت مزبور در يکي از توقيعات (1) آن حضرت بيان شده است:

و اکثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلک فرجکم. (2)

براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد، چرا که گشايش و فرج شما نيز در همان است.

نکاتي از اين حديث گرانقدر

اين روايت شريف شامل نکاتي است که برخي از آنها را يادآور مي شويم:



1. اهميت دعاي فرج

در اين حديث، چنانکه قبلا نيز گفته ايم، اهميت و ارزش دعاي تعجيل فرج به نحوي بارز مورد تاکيد قرار گرفته است. اين حديث نشان مي دهد که دعاي تعجيل فرج نزد خداوند و ولي اعظم او، عليه السلام، بس مهم است و سخت بدان عنايت دارند و به همين دليل نيز شيعيان خود را به آن «امر» فرموده اند. بنابراين دوستداران و شيعيان آن حضرت نيز بايد به آن عنايت و التفات کنند و بنگرند اين موضوع چه بسيار نزد مولايشان داراي اهميت و ارزش است، پس آنان نيز همان قدر بدان اهميت دهند.



نکته ديگر در اين زمينه خود موضوع «امر» امام است. اين امر، علاوه بر آنچه گفتيم (يعني نسبت به اهميت «مامور به ») که، نسبت به اهميت «آمر» نيز بايد مورد توجه و عنايت شيعيان و علاقه مندان امام عصر، عجل الله تعالي فرجه، قرار گيرد. همان گونه که در قسمت دوم اين نوشتار هم متذکر شديم، اين امر از طرف انساني معمولي بيان نشده (که در آن صورت، تلقي «امر» نيز از آن به عمل نمي آيد)، بلکه از طرف حجت بالغه حق، خليفه مطلق پروردگار و امام زمان و زمين صادر شده است. آيا اهميت و بزرگي اين «آمر»، دليل بر اهميت و عظمت «امر» او نيست؟! قطعا هست.



از اين گذشته، گرچه ممکن است «امر» امام معصوم در حديث مزبور، از ديدگاه فقهي حمل بر استحباب شود نه وجوب (3) اما از ديدگاه اخلاقي، محبتي و معرفتي، واجبتر از آن چيست؟

مگر مي شود کسي به امام زمان خود معرفت و محبت داشته باشد و از کنار امر و دستور او براحتي بگذرد؟! اساسا آيا «بنده » و «محب »، اهتمام و شاني جز اطاعت از «مولا» و «محبوب » خود دارد؟ هرچه اين ارادت، شناخت و محبت بيشتر و عميقتر گردد، بي ترديد انسان را در اطاعت از مولاي خود، جديتر و کوشاتر مي کند.

معرفت و شناخت عميق، اين تلقي را در ضمير آدمي به وجود مي آورد که امر امام معصوم و حجت خدا، امر خود حضرت حق است. کسي که خداي متعال و حجت بالغه او را بشناسد، در مي يابد که «امام »، «لسان اله » و زبان خداست. پس امر او، امر خداست بلکه بايد گفت اين امر خداوند است که از زبان ولي او بيان شده است.

به هر روي، اين حديث نشانگر اهميت و ارزش فوق العاده دعاي تعجيل فرج نزد خداوند و ولي اعظم اوست.



2. امر به کثرت دعا

امام عصر، عليه السلام، تنها امر به دعا نفرموده اند بلکه فرموده اند براي تعجيل فرج «بسيار» دعا کنيد، چنانکه لفظ «اکثروا» بر آن دلالت دارد. از اين مطلب، دو موضوع روشن مي شود:

يکي اينکه براي فرج آن حضرت «زياد» بايد دعا کرد و دوم همان ارزش و اهميتي که در نکته اول درباره آن توضيح داديم زيرا اگر اين دعا، موضوعي عادي بود و اهميت نداشت امر نمي فرمودند نسبت به آن «بسيار» دعا کنيم.

مساله مهم ديگر، اين است که بنگريم «زياد دعا کردن » چه مفهومي دارد. اين نيز روشن به نظر مي رسد. منظور از «زياد دعا کردن »، تعداد خاصي از دعا نيست (4) بلکه مقصود اين است که اين دعا، دغدغه اصلي شيعيان قرارگيرد يعني - همان گونه که در توضيح حديث دوم گفتيم - به راستي تشنه و خواهان امام زمانشان باشند او را از اعماق وجود از خداوند «طلب کنند» و با سوز دل «بخواهند». غيبت و نبود امام زمان، آنان را «نگران کند». واقعا احساس کنند «گمشده » دارند و جاي خالي او را «ببينند».



امام عصر، عليه السلام، در حديث گرانقدر خويش، در مقام تذکار همين حقيقت است که شيعيان را بدين حالت سوق دهند، آري شب و روز دعا کردن، در مواقع استجابت دعا، ظهور مولاي خود را از خدا خواستن، دغدغه فرج را فراموش نکردن، به اقتضاي هر موقعيتي ياد آن عزيز افتادن و فرج او را از حضرت حق طلب کردن. اين است معناي «اکثار» و «زياد دعا کردن ».



البته اين مطلب منافاتي با کثرت دعاهاي فردي براي تعجيل در فرج امام عصر، عليه السلام، ندارد. يعني نبايد کسي تصور کند که تا تمام شيعيان و همه جامعه بصورت جمعي به اين مرحله نرسند، دعاي فردي فايده و اثري نخواهد داشت. خير هر دعايي اثر خود را دارد و دوستداران آن حضرت بايد به دعا کردن و تکرار و کثرت آن - گرچه به صورت فردي - رومي آورند.



3. حتميت تاثير دعا

چنانکه گفتيم هر دعا براي تعجيل فرج، چه فردي و چه اجتماعي، تاثير خود را دارد و اين امر حتمي و قطعي است، بخصوص اگر از سوز دل و توجه به حضرت حق باشد. اين حتميت همان گونه که قبلا گذشت، براساس روابط تکويني و سنن حاکم بر جهان آفرينش است. آنچه در حديث بر اين معنا دلالت دارد، کلمه «ان » است که براي مفهوم «تحقيق » و تاکيد به کار مي رود.



اميدواري و اطمينان خاطر نسبت به استجابت و تاثير دعا، از ديگر اموري است که بر مفهوم مذکور مترتب مي شود. آشکار است که اگر دوستداران امام عصر، عجل الله تعالي فرجه، به اجابت و قطعي بودن دعاي خود اميدوار و مطمئن باشند، با انگيزه و رغبت بيشتري به آن رو خواهند آورد.



بنابراين، پيام حديث به لحاظ کلمه «ان »، اين است که: اي شيعيان و رهپويان کوي ولايت، براي فرج مولايتان دعا کنيد و اطمينان داشته باشيد که دعايتان هيچ گاه بي تاثير نخواهد بود و به اجابت خواهد رسيد.

اين تاثير مهم هرگونه وسوسه و تشکيک شيطان را مانند:

«اين دعاها به کجا مي رسد؟»، «با اين وضعيت روحي افراد و جامعه، چگونه ممکن است دعاهاي ما مستجاب شود؟» و... را نيز از بين مي برد.



4. معناي دقيقتر حديث

با توجه به اينکه کلمه «ذلک » اسم اشاره است، و نيز با توجه به کلمه «فرجکم »، ممکن است معناي حديث به يکي از دو صورت زير باشد:



اول: براي تعجيل فرج زياد دعا کنيد، زيرا فرج و گشايش شما نيز به فرج من خواهد بود. (5)



دوم: براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد، زيرا گشايش و فرج شما نيز به همين دعا کردن (براي فرج) است. (6)



در هر صورت، دو نکته مهم در اين حديث مورد تاکيد قرار گرفته است:



يکي: بسيار دعا کردن براي فرج که ما معناي حديث را هر يک از صورتهاي مذکور بگيريم، بر «زياد دعا کردن » تاکيد شده است.

و ديگر حصول فرج و گشايش براي دعا کننده اعم از اينکه علت آن حصول فرج امام عصر، عليه السلام، باشد، يا اصل دعا کردن، يا زياد دعا کردن. در هر صورت به نوعي براي دعا کننده، فرج و گشايش حاصل خواهد شد.

اگر بپرسيد: چگونه براي دعا کننده، فرج و گشايش حاصل مي شود؟ پاسخ اين است که به يکي از صورتهاي زير:



الف) ممکن است دعا کننده براي فرج امام عصر، عليه السلام، به خواسته خود برسد و اين به برکت همان دعا خواهد بود. يعني خداوند متعال عين حاجت و خواسته دعا کننده را نيز به برکت دعاي تعجيل فرج، عطا خواهد فرمود.



ب) ممکن است به عين خواسته و آرزوي خود نرسد، اما در عوض خداوند متعال به گونه اي ديگر جبران فرمايد، مثل اينکه بلايي را از او دفع نمايد گرفتاريي را از او بر طرف سازد و خلاصه فيض ديگر به او برساند.



ج) ممکن است که خداوند متعال به دعا کننده صبر و استقامتي در سختيها و گرفتاريها عطا فرياد که مشکلات برايش آسان گردد.



اينها در صورتي است که فرج کلي امام عصر، عليه السلام، واقع نشده باشد، والا کدام مشکل است که با ظهور مولاي ممکنات برطرف نشود؟! (7)



5. انس به مساله ظهور

يکي از آثار «زياد دعا کردن براي فرج »، پيدا شدن انس به آن، و در نتيجه ايجاد آمادگي تدريجي براي آن خواهد بود. در واقع، امام عصر، عليه السلام، با حديث و امر گرانقدر خود خواسته اند که شيعيان با آرمان اصلي خويش انس داشته باشند. نه تنها آن را فراموش نکنند، بلکه همواره به ياد آن باشند و آن را از خداوند طلب کنند.



روشن است که وقتي فرد يا جامعه اي، آرزو و آرمان مهمي را هميشه ياد کند، به دنبالش باشد و همواره آن را از حضرت حق بخواهد، با آن انس پيدا خواهد کرد. همين انس و علاقه بتدريج براي آنان حالت آمادگي ايجاد خواهد نمود و در زندگي عملي و نزديک شدن به آن آرمان، ياريشان خواهد کرد. اين خود، اثر و ثمر بسيار مهم و ارزشمندي براي دعاي تعجيل فرج به شمار مي آيد و اگر اين دعا هيچ اثري جز همين نداشت، در بزرگي و اهميت و تاثير آن، کافي بود.

چنانچه سخنان بالا را دقيقتر بيان کنيم، کثرت دعا براي فرج امام عصر، عليه السلام، حداقل اين آثار را دارد:

الف) زدودن غفلت و بي توجهي نسبت به ظهور امام، عليه السلام

ب) دور ماندن از آثار و عواقب اين بي توجهي و غلفت

ج) انس با مساله ظهور و فرج امام عصر، عليه السلام

د) انس و عادت نسبت به ذکر و ياد خود آن حضرت و برخورداري از آثار و برکات آن

ه) آمادگي روحي براي درک ظهور

و) زياد شده علاقه و محبت انسان به مولا و امام زمانش

ز) آمادگي براي گام برداشتن عملي در راه بندگي حضرت حق و تقرب به سوي او و ولي اعظم او.



6. ظهور و فرج آرمان اصلي شيعه

گرچه ممکن است برخي مواقع، تکرار موضوعي، ملال آورد و از نظر ادبي نيز مطلوب به شمار نيايد اما اهميت فوق العاده و ارزش حياتي آن موضوع نه تنها اين امر را مي پوشاند، بلکه تکرار را ضروري نيز مي نمايد.

يکي از نکات بسيار مهم و برجسته در حديث امام عصر، عليه السلام، اين است که: آرمان اصلي و بنيادين شيعه، همانا ظهور و فرج امام زمان است و ما در تفات گذشته، بدين امر اشاره و بلکه تصريحاتي داشتيم، اما اهميت و ارزش والاي آن باز ايجاب مي کند که آن را جداگانه مورد تاکيد قرار دهيم.

نيک بنگريد لحن و پيام حديث اين است که:

اي شيعيان! در زندگي شما، و همه مسلمانان و حتي بشريت، هيچ چيز همچون ظهور و فرج امام عصر، عليه السلام، اصالت، ارزش و اهميت ندارد. اصل اساسي، آرمان نهايي و هدف غايي براي شما، همانا، ظهور بزرگ منجي انسانيت است. پس به دنبال آن باشيد. تشنه آن شويد و آن را از خداوند بخواهيد. هيچ مساله و موضوع ديگري در قبال اين آرمان مقدس، اصالت و اهميتي ندارد، و هرچه باشد نيز با ظهور و فرج آن حضرت به تحقق خواهد پيوست.



اگر فرض کنيم فرمانده يک پادگان بنابر ضرورت، مدتي نامعلوم از سپاه و لشکر خود دور شده باشد به نظر شما چنانچه بخواهد مهمترين و بزرگترين پيام و توصيه خود را براي نيروهايش بفرستد، چه موضوعي را مطرح خواهد کرد؟ (اين را نيز در نظر بگيريد که قرار است طرح بسيار بزرگ، گسترده و مقدسي به دست اين فرمانده و نيروهايش پياده شود که سرنوشت انسانها همه به آن بستگي دارد. فرماندهي کل نيز اوضاع را تحت مراقبت دارد و هرگاه اين نيروها آماده شوند، دستور آمدن فرمانده پادگان را صادر خواهد کرد).

جواب کاملا روشن است. آنچه فرمانده پادگان در پيام خود بايد مطرح کند، دو مساله است:

يکي آمادگي نيروها براي نبرد و فداکاري و ديگر، توصيه به نيروها که نزد فرمانده کل رفته و ضمن اعلام آمادگي خويش، از او بخواهند فرمانده آنان را نزدشان بفرستد و آن طرح عظيم و مقدس را اجرا کند.

به ديگر سخن، آنچه را که فرمانده پادگان مطرح خواهد کرد، در واقع مهمترين و اساسي ترين وظيفه و آرمان نيروها خواهد بود.

آنچه که امام عصر، ارواحنافداه، نيز در حديث پر برکت خويش مطرح فرموده اند، دقيقا همين مساله است. يعني آن حضرت، بزرگترين و مهمترين آرمان مکتب و انسانيت و بخصوص شيعه را تذکر داده اند. بنابراين شيعيان و دوستداران آن حضرت نيز بايد نسبت به مساله دعاي تعجيل فرج همين شناخت و تلقي را داشته باشند و امر مولاي خود را اجابت نمايند. به درگاه الهي روي آورند و فرج مولا و فرمانده خويش را از او به طور کاملا جدي درخواست کنند.

بديهي است که مساله آمادگي براي ظهور و فداکاري در رکاب آن حضرت نيز در اين آمدن و درخواست کردن، نهفته و مندرج است. يعني دعا کنندگان بايد در مسير کسب آمادگي قرار داشته باشند و چون اين مساله، بديهي و روشن بوده، ديگر در اينجا تذکر داده نشده است گرچه در پيامها و روايتهاي ديگر بس بدان عنايت شده و يادآوري گرديده است.

اگر هم در اين ميان، عده اي به دعاي تعجيل فرج متوجه بوده و براي آمدن مولاي خود دعا مي کنند، اما در مسير عمل و آمادگي نيز سستيها و کاستيهايي دارند، باز اينان نسبت به ديگران به آن آرمان بزرگ نزديکتر و جلوترند و به سبب همين دعا کردن و بخصوص کثرت آن، آمادگي روحي و در نتيجه زمينه براي کسب آمادگي عملي بيشتري را دارا خواهند بود.



7. معقوليت ژرف

آنچه امام عصر، ارواحنافداه، در حديث شريف بدان امر فرموده اند (يعني کثرت دعا براي تعجيل فرج و ظهور) از نهايت درجه خردمندي و معقوليت برخوردار است يعني اين مساله يک امر کاملا معقول، خردمندانه و مبتني بر قوانين و سنتهاي حکيمانه الهي و بشري است.

اين امر از دو جهت کاملا روشن است:

يکي از اين جهت که امام، خود، معدن حکمت و علم است و آنچه بدان امر فرمايد نيز حکيمانه و معقول خواهد بود.

و دوم از جهت خود موضوع و سيره عقلا. اما خود موضوع معقول است، زيرا (دعاي تعجيل فرج) طلب گشايش، راحتي، رحمت، کمال، کرامت، خير، سلامتي و همه ارزشها و خوبيهاست آن هم براي همه انسانها. آيا اين از معقوليت برخوردار نيست؟ معقوليتي ژرف و والا؟

اما سيره عقلا اين نيز آشکار است زيرا هر عاقل فرزانه اي همواره در پي بهترين راه براي رسيدن به راحتي، گشايش، خير و خوبي است.

و اگر عقل را به مفهوم حديث معروف: «آنچه خدا بدان عبادت شود و بهشت به دست آيد» (8) بگيريم معقوليت «دعاي تعجيل فرج » بسيار روشنتر خواهد بود زيرا تحقق فرج و ظهور امام عصر، عليه السلام، دقيقا به معناي تحقق عبادت خداوند و بهشت موعود دنيا در سراسر گيتي است. (9)

نه تنها شيعيان و مسلمانان، بلکه تمامي عقلا و خردمندان جامعه بشري نيز، اگر امام عصر، عليه السلام، زمان ظهور، ابعاد حکومت آن حضرت و ارزشها، برکات و خوبيهاي آن را بشناسند، بي ترديد و به حکم عقل نسبت به آن مشتاق و تشنه شده و به سوي آن خواهند شتافت.



نکته مذکور (يعني معقوليت دعاي تعجيل فرج) بسيار مهم و قابل توجه است. از آنجا که همواره عقلا براساس عقل، فطرت و طبيعت خود، معقولانه و فطري حرکت و زندگي مي کنند بنابراين دعاي تعجيل فرج نيز در واقع، يک کار فطري، طبيعي و معقول است. به همين روي نيز، عدم انجام آن بايد شگفت انگيز و مورد سؤال باشد اگر انسان در کويري خشک و سوزان، سخت تشنه شد و به خطر افتاد و از چشمه سار زلال و آب حيات بخش سراغ نگرفت، بايد تعجب کرد.

اگر بيمار، در جستجوي طبيب برنيامد، شگفت انگيز خواهد بود.

اگر جهان در آتش بيداد و ظلم سوخت و انسانها به دنبال منجي راستين نرفتند و او را طلب نکردند، غير معقول و غير طبيعي خواهد بود.

به حکم عقل، «بايد» تشنه امام زمان شد.

«بايد» او را طلب کرده و در جستجويش برآمد.

«بايد» او را از خدا خواست و براي فرج و ظهورش دعا کرد.

اين يک حکم عقلي، فطري و طبيعي است، و اگر انجام نشد، نامعقول و شگفت آميز خواهد بود.

اين «بايد» عقلي آن گاه که به زبان شرعي بيان شود، به صورت همان «امر» امام عصر، عليه السلام، در حديث مزبور جلوه گر مي شود.



پي نوشتها:

1. «توقيع » عبارت است از نامه هايي که امام عصر، عليه السلام، ابتداء يا در پاسخ

نامه ها و سؤالات ديگران نوشته اند.

2. الشيخ الصدوق، کمال الدين، باب 45، حديث چهارم.

3. اگرچه اين استحباب هم معمولي نيست، بلکه از نوع مؤکد و قوي آنست، چنانکه از متن

حديث پيداست.

4. مثل چهل بار يا هفتاد بار، تا مثلا کسي تصور کند به امر امام عمل کرده است.

گرچه، اين تعداد در يک مجلس، ممکن است از باب مصداق «ذکر کثير»، مصداق «زياد دعا

کردن » نيز به شمار آيد.

5. در اين حالت، کلمه «ذلک » اشاره به «فرج » است و جمله دوم حديث، تعليل براي

«امر به دعاي فرج » يا «امر به اکثار دعاي فرج » است.

6. در اين حالت، «ذلک » اشاره به «دعاي فرج » يا «اکثار دعاي فرج » خواهد بود.

معناي حديث در صورت چهارم چنين است:

براي تعجيل در فرج بسيار دعا کنيد زيرا گشايش و فرج شما به همين زياد دعا کردن

مي باشد. ر.ک: الاصفهاني، السيد محمدتقي، مکيال المکارم (عربي)، ج 1، ص 308.

7. ر.ک: همان، ج 1، ص 309.

8. «العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان ».

9. گرچه منظور از «بهشت » در حديث فوق بهشت آخرت است اما بهشت دنيا در زمان ظهور

نيز بهشتي معنوي و در واقع نمودي از همان بهشت اخروي است.