نگرشي به زيارت آل ياسين -4



السلام عليک يا حجة الله و دليل ارادته

سلام بر تو، اي حجت خدا و اي دليل و رهنمون اراده پروردگاراين سلام نيز بيانگر دو کمال ديگر از کمالات حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالي فرجه، است يکي کمال حجت اللهي و ديگري مقام دليل اراده حق متعال بودن.

آن وجود مقدس حجت الله است. خدا به وسيله او بر بندگانش احتجاج مي کند و بندگان هم به واسطه او اقامه حجت مي نمايند. در عين اينکه همه حجج الهيه حجت الله اند، اين لقب شريف آن قدر با آن حضرت مرتبط است که تا حجة الله گفته مي شود آن حجت بالغه الهيه در نظرها جلوه مي کند.

براي آشنايي بيشتر نسبت به مقام و لقب حجت الله به آنچه در کتاب «سوگند به نور شب تاب » (1) آورده ايم مراجعه شود. در اينجا - مضاف بر آنچه آورده ايم - به ذکر اين حديث اکتفا مي کنيم.

حکيمه خاتون، دختر حضرت جواد، عليه السلام، گويد:

آنگاه که حضرت نرجس وضع حمل نمود، فرزندش به سجده افتاد: بر بازوانش به نور رقم خورده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ». او را نزد پدر بزرگوارش حضرت عسکري، عليه السلام، آوردم. پدر دست شريفش را بر چهره مبارک فرزند کشيد و فرمود:

تکلم يا حجة الله و بقية الانبياء و خاتم الاوصياء و صاحب الکرة البيضاء و المصباح من البحر العميق الشديد الضياء. تکلم يا خليفة الاتقياء و نور الاوصياء. (2)

سخن بگو اي حجت خدا و بازمانده پيامبران و آخرين اوصيا و صاحب بازگشت سپيد و درخشان و چراغ درياي ژرف بس فروزان. سخن بگو اي خليفه و جانشين پارسايان و روشناي اوصيا...

آري، اين حجت الله، حجت اللهي است که حجت خدا حضرت عسکري، عليه السلام، از لحظه ولادت، او را حجت الله مي خواند.

و در آخرين لحظه زندگي - در حالي که پسر پدر را سقايت مي کند و وضو مي دهد - باز همين نويد را به نور ديده دارد:

فقال له ابو محمد، عليه السلام: «ابشر يا بني فانت صاحب الزمان و انت المهدي و انت حجة الله علي ارضه و انت ولدي و وصيي...» (3)

حضرت عسکري، عليه السلام (پس از آن که فرزند گرامي اش او را وضو داد) فرمود: «پسرم تو را بشارت مي دهم که تو صاحب الزماني. تو مهدي هستي تو حجت خدايي بر زمين او. تو فرزند، وصي و جانشين من هستي...»

کمال ديگر که در اين سلام آمده «دليل ارادته » است.

آن وجود مقدس و فيض اقدس دليل اراده خداست. دليل اراده خدا يعني چه؟ اينجا جايي نيست که ديگر من و امثال من بتوانيم حرفي رقم زنيم و يا سخني بياوريم. در بيان اين کمال و توضيح اين جلال، کميت کملين هم مي لنگد و راه به جايي نمي برند. ارادة الله چيست؟ دليل اراده او کيست؟ اين چه مقام و منزلتي است؟ آيا مي شود کسي به مقامي برسد که بر اريکه جلالت دليل ارادة اللهي تکيه بزند؟

آري، مي شود و شده است. دليل ادل بر امکان شي ء وقوع آن است همان آقا که به امر او اين زيارت شريفه را مي خوانيم صاحب اين کمال و منزلت است دليل ارادة الله است.

در اينجا، براي ارباب بصيرت و صاحبان درايت، به يک نکته اشاره مي کنيم و آن اينکه: از مجموع مدارک رسيده در مورد اراده حق متعال و ارتباط اراده بندگان و اوليا با اراده ذات قدوس ذوالجلال سه مرحله استفاده مي شود:

مرحله نخست آن است که بنده اراده اش را تابع اراده خدا قرار دهد هر چه خدا مي خواهد او همان را بخواهد. اين حقيقت از گفتگوي جابربن عبدالله انصاري با حضرت باقر، عليه السلام، استفاده مي شود.

در آخر عمر - که به ضعف پيري و ناتواني مبتلا شده بود، حضرت باقر، عليه السلام، حالش را پرسيد. عرضه داشت: در حالي هستم که پيري و مرض و مرگ نزد من از جواني و سلامتي و حيات محبوبتر است. امام، عليه السلام، فرمود:

اما من اگر خدا جواني يا پيري، مرض يا عافيت، مرگ يا حيات را برايم قرار دهد و بخواهد، من هم همان را مي خواهم و مي پسندم. (4)

مرحله دوم اتحاد اراده عبد است با اراده رب. اين مقام، گويي بنده خود را مسلوب الاراده ساخته است. اگر از او بپرسند: چه اراده داري؟ چه مي خواهي؟ مي گويد: من اراده ندارم چيزي نمي خواهم. اين از اسرار عجيبه و نکات دقيقه اي است که توجه به آن بيشتر لازم است.

انساني که کمال او به اراده و اختيار اوست، کمال اراده و انسانيت او به اين است که خود را مسلوب الاراده نمايد و در برابر اراده خدا هيچ اراده اي از خود نداشته باشد. در مرحله سابق اراده بود ولي تابع بود. در اين مرحله اصلا اراده اي نيست. اتحاد است از حيثي و وحدت از جهتي. گوياي اين مقام سخن حضرت سجاد، عليه السلام، است که گويد:

وقتي سخت بيمار شدم. پدر بزرگوارم به من فرمود: چه مي خواهي؟ گفتم: مي خواهم که در آنچه پروردگارم براي من تدبير مي کند (و رقم مي زند) پيشنهادي نداشته باشم. فرمود: آفرين که با خليل خدا ابراهيم مشابهت داري؟ وقتي جبرئيل به او گفت: چه مي خواهي، همين پاسخ را داد. (5)

اگر کسي موفق شود در اين وادي قدم بردارد به لذائذي مي رسد که قابل توصيف نيست و در بحبوحه بلايا و کوران حوادث آنچنان آرامش و آسايشي دارد که به تصور ما هم نمي آيد. ما عسل نخورده اي هستيم که تنها مي دانيم شيرين است.

در اين مقام، اراده بنده در اراده حق - تعالي - فاني است. فقط يک اراده نمود دارد و آن اراده خداست. ديگر چيزي نيست.

مرحله سوم بالاتر از اين دو مرحله است و آن اين است که عبد به مقامي برسد که اراده او دليل اراده رب باشد و از طريق اراده او بتوان به اراده پروردگار پي برد. اين جمله زيارت ناظر به اين مرحله است.

در مرحله اول اراده بنده تابع اراده خدا بود و از اراده خدا به اراده بنده خدا پي مي برديم. در مرحله دوم دو اراده اي از بين رفته بود. يک نمود اراده بود. ولي مرحله سوم عکس مرحله اول است اگر مي خواهيم بفهميم خدا چه اراده اي دارد، بايد ببينيم اين عبد صالح خدا چه اراده دارد. براي دانستن اين که مراد خدا چيست، بايد ديد تعلق حجت خدا چيست؟ خواست و مشيت باري تعالي به چه چيز تعلق گرفته است؟ به آن چه مشيت و خواست مهدي آل محمد بستگي پيدا کرده است.

اينجا ديگر قلم مي شکند و از تک و تاز در اين ميدان باز مي ماند ديگر اين مقام فوق درک و تصور ماست. سلام بر دليل اراده خدا! درود بر آن که رهنمون خواست حق است و از طريق اراده و مشيت او مي توان به مشيت و اراده ربوبي واقف شد!

خدايا! تو چه مي خواهي؟ تو چه اراده کرده اي؟ مشيت قاهره و اراده نافذه ات به چه چيز تعلق گرفته است؟ از کجا به اين امور پي ببريم و از پس اين سراپرده اسرار و خلوت سراي راز باخبر شويم؟ جواب همه اين سؤالات را از اين جمله زيارت مي توان گرفت: «السلام عليک يا حجة الله و دليل ارادته.»

براي راه يافتن و مطلع شدن از هر امري از دليل و رهنمون آن امر جويا مي شويم. بايد برويم از دليل ارادة الله بپرسيم از رهنمون مشيت حق سؤال کنيم که: خدا چه خواسته و چه اراده نموده است؟

با تذکر اين نکته قلم را در شرح اين جمله از رقم برداريم:

از احاديث رسيده در زمينه پيوند اراده حق متعال با قلوب شريفه حضرات معصومين، عليهم السلام، سه عنوان استفاده مي شود: يکي عنوان «هبوط » که در زيارت سيدالشهدا، عليه السلام - که حضرت صادق، عليه السلام، به جمعي از بزرگان شيعه تعليم داده اند - رسيده است:

ارادة الرب في مقادير اموره تهبط اليکم و تصدر من بيوتکم. (6)

اراده پروردگار در امور مقدرش به سوي شما خاندان فرود مي آيد و از خانه هاي شما صادر مي شود.

ديگري عنوان «ورود» است.

عن ابي الحسن الثالث، عليه السلام: ان الله جعل قلوب الائمة موردا لارادة فاذا شاء الله شاؤوه و هو قول الله: «و ما تشاؤون الا ان يشاءالله ». (7)

حضرت هادي، عليه السلام، فرمود: براستي که خداي دلهاي ائمه، عليهم السلام، را محل ورود اراده خود قرار داده است هر گاه خدا چيزي بخواهد آنان مي خواهند که در قرآن گويد: «و نخواهيد شما مگر آن که خدا بخواهد.»

سوم عنوان «وکور» است.

قال الصادق، عليه السلام: ان الامام وکر لارادة الله عز و جل. (8)

حضرت صادق، عليه السلام، فرمود: «بدرستي که امام، عليه السلام، آشيان اراده خداي عز و جل است.

پي نوشتها:

1. صص 24 -26.

2. مشارق انوار اليقين، ص 101.

3. غيبت، شيخ طوسي، ص 165 الانوارالبهية، ص 166.

4. مسکن الفؤاد، ص 87.

5. رباعيات باباطاهر عريان.

6. بحارالانوار، ص 81، ص 208 منتهي الامال، ص 584.

7. فروع کافي، کتاب الحج، باب زيارت قبر ابي عبدالله الحسين، عليه السلام، ح 2

مفاتيح الجنان، اولين زيارت مطلقه امام حسين، عليه السلام.

8. بحارالانوار، ج 25، ص 272.