شناخت مهدي موعود(ع)


 
نام مبارک حضرتش ـ چنان که در روايات شيعه و سنّي آمده است ـ نام پيامبراکرم(صلي الله عليه وآله وسلم) مي باشد. اين نام ـ محمّد ـ نامي است که خداي تعالي و جدّش رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، سالها قبل از ولادت، براي او انتخاب نمودند و همه مسلمانان او را به اين نام مي شناسند.

آن حضرت داراي چند کنيه مي باشد. و کنيه مسلّم آن حضرت همان کنيه جدّش رسول خدا «ابو القاسم» است. برخي از ديگر کنيه هاش، ابو عبداللّه، ابو جعفر و ابو صالح مي باشد.

اوصاف و القاب برجسته و معروف آن حضرت که حاکي از مقام والا و عظمت و شخصيّت بي نظير آن يگانه بازمانده حجج الهي است، در روايات شيعه و سنّي و نويدهاي کتب مذهبي اهل اديان، چنين آمده است:

«امام، امام دوازدهم، امام منتظر، امير اميران، برگزيده ابراهيم، برهان، بقية اللّه، بقيّه حجّت هاي خدا، بقيّه حضرت آدم، بقيّه حضرت ابراهيم، پسر انسان، تقي، ثائر (انقلابي)، خونخواه و انتقام گيرنده، حجّت، حجّت خدا، حجّت آل محمّد(عليهم السلام)، خاتم اوصيا، خازن (خزانه دار) علوم الهي، خالص، خلف صالح، خليفة اللّه، خير اُمّت محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)، خير الناس، ذخيره نوح، ذو الخلل، ذو الشامتين «خال»، ذو الغيبة، رهايي بخش اُمّت، زکي، سلطان، سيّد، شريد (آواره)، صاحب، صاحب الأمر، صاحب پرچم محمّدي(صلي الله عليه وآله وسلم)، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب السيّف، صاحب الغيبة، طاهر، طريد (تبعيد شده)، طيّب (پاک و پاکيزه)، عادل، عدالت گستر، غريب، قائم، قائم آل محمّد(عليهم السلام)، قائم اهل بيت، قائم به حقّ، قائم به شمشير، قائم منتظر، قائم مهدي، مأمول، مبارک، مجهول، مظهر دين، منتقم، منصور، مهدي، مهدي آل محمّد(عليهم السلام)، مهدي اُمّت، و مهدي منتظر».( [41] )

اينک براي اين که اين آخرين پيشواي بر حقّ، را بهتر بشناسيم، بخشي از انبوه رواياتي را که درباره معرّفي آن حضرت از زبان مبارک رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و پدران بزرگوارش بازگو شده، در اينجا مي آوريم:

1 ـ مهدي موعود اسلام از عرب است

بر اساس روايات «متواتر»، مهدي موعود اسلام از «عرب» است.

تمام رواياتي که درباره نسب آن حضرت رسيده است، دلالت دارد که حضرت از «عرب» مي باشد ولي در عين حال براي اثبات اين مطلب، روايتي نقل مي کنيم.

مردي حضور اميرمؤمنان(عليه السلام) شرفياب گرديد و عرضه داشت:

يا اميرالمؤمنين! ما را از مهدي خودتان آگاه کنيد!

حضرت فرمود:

هنگامي که رفتني ها رفتند و منقرض شدند، و مؤمنين اندک گرديدند و طرفداران حق؟ از ميان رفتند، پس آن وقت است آن وقت.

عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين! مهدي(عليه السلام) از چه طايفه اي است؟

فرمود: مهدي(عليه السلام) از «بني هاشم، قلّه شامخ نژاد عرب است . . .»( [42] )

2 ـ مهدي(عليه السلام) از اولاد «کنانه» است

مقدسي شافعي در کتاب عقد الدرر نقل کرده که «قتاده» گويد:

«قلت لسعيد بن المسيّب: المهديّ حقّ؟

قال: حقّ. قلت: ممّن؟ قال: من کنانة.قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من قريش. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من بني هاشم. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من ولد فاطمة(عليها السلام)».( [43] )

«از سعيد بن مسيّب پرسيدم: آيا مهدي(عليه السلام) بر حقّ است؟گفت: آري. گفتم: مهدي(عليه السلام) از چه طايفه اي است؟ گفت: از کنانه. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از قريش. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از بني هاشم. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از فرزندان فاطمه(عليها السلام)است».

مقصود از «کِنانه»، کنانة بن خزيمة بن مدرکة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان (جدّ پيامبر اسلام(عليه السلام)) است.

مرحوم آية اللّه سيد صدر الدين صدر، در کتاب «المهدي(عليه السلام)» در اين باره مي نويسد:

«در کتاب «سبائک الذهب» مي گويد: «بني کنانه» گروهي از «مضر» هستند. مضر، داراي فرزنداني بود که پدران و اجداد پيامبر بودند تا به «نضر» منتهي مي شود».



3 ـ مهدي(عليه السلام) از «قريش» است

ابن حجر هيتمي مکّي، در کتاب «الصواعق المحرقة» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد و ماوردي) روايت کرده است که پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم)درباره بشارت ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) فرمود:

«ابشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي، يخرج في اختلاف من الناس و زلزال، فيملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما مُلئت ظلماً و جوراً، و يرضي عنه ساکن الأرض و السماء، و يقسّم المال صحاحاً بالسّوية».( [44] )

«بشارت باد شما را به مهدي(عليه السلام)! او مردي از «قريش» و از عترت من است که پس از اختلاف زياد و عدم امنيّت ظهور خواهد نمود. زمين را از عدل و داد پر خواهد کرد همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد. ساکنان زمين و آسمان از او راضي و خشنود مي گردند و اموال را به طور مساوي در بين مردم تقسيم مي کند».

در اين باب گروهي از دانشمندان شيعه و سنّي مانند مرحوم سيّد بن طاووس(رحمه الله)در کتاب «الملاحم والفتن» و يوسف بن يحياي مقدّسي شافعي در کتاب «عقد الدرر» و علي متقي هندي در کتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» از اسحاق بن يحيي بن طلحه تميمي از طاووس روايت کرده اند که گفت:

«ودّع عمر بن الخطّاب البيت، ثمّ قال: واللّه! ما أدري أدعُ خزائن البيت، و ما فيه من السلاح و المال، أم اُقسّمه في سبيل اللّه؟

فقال له علي بن ابي طالب(عليه السلام): امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قريش، يقسّمه في سبيل اللّه تعالي في آخر الزمان».( [45] )

«عمر بن خطاب در هنگام وداع با کعبه، گفت: به خدا قسم! نمي دانم با آنچه در خزانه بيت است چه کنم؟ آيا اين همه سلاح و اموال را به حال خود وا گذارم يا آنها را در راه خدا قسمت کنم؟

اميرمؤمنان(عليه السلام) به او فرمود:

از آنها بگذر که تو صاحب آنها نيستي صاحب آنها جواني از ما (اهل بيت) و از «قريش» است که آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسيم مي کند».

مقصود از قريش، نضر بن کنانه است. علاّمه دهخدا، در کتاب «لغت نامه» مي نويسد: «قريش، نام قبيله اي است. پدر اين قبيله، نضر بن کنانه است. اين قبيله را قريش نامند از آن جهت که گِرد حرم (يعني: در اطراف خانه خدا و سرزمين مکّه) فراهم آمده اند».( [46] )



4 ـ مهدي(عليه السلام) از «بني هاشم» است

«قتاده» گويد:

«قلت لسعيد بن المسيّب: أحقّ المهدي؟ قال: نعم، هو حقّ. قلت: ممّن هو؟ قال: من قريش. قلت: من أيّ قريش؟ قال: من بني هاشم.

«از سعيد بن مسيّب پرسيدم: آيا مهدي بر حقّ است؟ گفت: آري، او حقّ است. گفتم: مهدي از چه طايفه اي است؟ گفت: از قريش است. گفتم: از کدام تيره قريش؟ گفت: از بني هاشم است



5 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان عبدالمطلب است

مقدسي در کتاب «عقد الدرر»، از جماعتي از اهل حديث ـ مانند ابن ماجه در کتاب «سنن»، حافظ طبراني در کتاب «معجم» و ابو نعيم اصفهاني، ـ از انس بن مالک، از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) روايت کرده است که فرمود:

نحن سبعةٌ بنو عبدالمطلب ساداتُ أهل الجنّة: أنا و أخي علي و عمّي حمزة وجعفر والحسن والحسين والمهديّ».( [47] )

«ما هفت تن فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتيم من، برادرم علي، عمويم حمزه، جعفر ، حسن، حسين و مهدي».



6 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان ابو طالب است

در کتاب «عقد الدرر»، «روضه کافي»، «ارشاد» مفيد و «بحار الانوار» از سيف بن عميره روايت کرده اند که گفت:

«نزد ابوجعفر منصور ـ دومين خليفه عبّاسي ـ بودم که خود آغاز به سخن کرد و گفت: اي سيف! به ناچار ندا کننده اي از آسمان به نام مردي از «فرزندان ابوطالب» ندا خواهد کرد.

گفتم: اي امير . . . شما هم اين مطلب را روايت مي کني؟!

گفت: آري، به خدايي که جان من در دست قدرت اوست! من اين موضوع را با دو گوش خود شنيده ام . . . اين ندا متوجه مردي از عمو زادگان ماست گفتم: مردي از فرزندان فاطمه(عليها السلام) گفت آري، اي يوسف».( [48] )



7 ـ مهدي(عليه السلام) از عترت پيامبر است

در کتاب «عقد الدرر»، از ابوسعيد خدري روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لاتقوم الساعة حتّي تُملأ الأرض ظلماً وعدواناً ثمّ يخرج من عترتي ـ أو من أهل بيتي ـ من يملأها قسطاً و عدلاً، کما مُلئت ظلماً وعدواناً».( [49] )

«رستاخيز به پا نمي شود تا اين که زمين پر از ظلم و دشمني گردد، در آن هنگام مردي از عترت ـ يا از اهل بيت ـ من قيام مي کند و آن را پر از عدل و داد مي نمايد همان گونه که پر از ظلم و دشمني شده است».

ابن حجر مکّي نيز، از احمد حنبل و ماوردي نقل کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«ابشروا بالمهدي، رجل من قريش من عترتي».( [50] )

«مژده باد شما را به مهدي! او مردي از قريش و از عترت من است».

در «مسند» احمد بن حنبل نيز از قول ابوسعيد خدري آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«يُملأ الأرض ظلماً وجوراً، ثمّ يخرج رجل من عترتي يملک سبعاً ـ أو تسعاً ـ فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً»( [51] )

«زمين پر از ظلم و جور خواهد شد در آن موقع، مردي از عترت من قيام مي کند، هفت ـ يا نُه ـ سال در روي زمين حکومت مي نمايد و سراسر زمين را پر از عدل و داد مي سازد».

در کتاب «مطالب السؤول» درباره معناي «عترت» چنين مي نويسد:

«گفته شده: معناي کلمه «عترت» عشيره، ـ يعني طايفه، فاميل و خويشان نزديک ـ است. قول ديگر آن است که: عترت به معناي ذرّيه ـ يعني نسل و فرزند ـ است، و اين هر دو معنا درباره آل پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم)صدق مي کند زيرا آنان هم طايفه، فاميل و خويشان نزديک، و هم نسل و فرزند آن حضرت هستند.

امّا عشيره، اهل و عيال نزديک هستند که آنان چنين بودند، و امّا ذريّه، اولاد دختر انسان را گويند، و قول خداي تعالي در رابطه با حضرت ابراهيم(عليه السلام) بر اين معنا دلالت مي کند، چنان که مي فرمايد:

(وَمِن ذُرّيَّتِهِ داووُدَ وَسلَيمانَ وَأيّوُبَ وَيُوسُفَ وَمُوسي وَهارون . . . وَزَکرِيّا وَيَحيي وَعِيسي وَإلياسَ کُلٌ مِنَ الصّالِحِينَ).( [52] )

«از فرزندان ابراهيم است: داوود، سليمان، أيّوب، يوسف، موسي و هارون . . . و زکريّا و يحيي و عيسي و الياس که همگي آنها از مردمان شايسته بودند».

در اين آيات، خداوند پيامبراني را نام برده و آنها را از ذرّيّه و فرزندان حضرت ابراهيم(عليه السلام) شمرده است از جمله اين پيامبران، حضرت عيسي(عليه السلام) است که نسب شريفش از طرف مادرش، حضرت مريم(عليها السلام) ، به حضرت ابراهيم(عليه السلام)مي رسد».( [53] )



8 ـ مهدي(عليه السلام) از اهل بيت پيامبر است

در «سنن» ترمذي از قول عبداللّه بن مسعود آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلک اليوم حتّي يبعث رجلاً منّي ـ أو من أهل بيتي ـ يواطيء اسمه اسمي، يملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً».( [54] )

«اگر از عمر دنيا به جز يک روز باقي نماند، خداوند آن روز را به حدّي طولاني مي سازد تا اين که در آن روز، مردي را که از فرزندان من ـ يا از اهل بيت من ـ و هم نام من است برانگيزاند که زمين را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد».

در کتاب «کنز العمّال» از قول ابوهريره آمده است:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لطوّل اللّه تعالي تلک الليلة حتّي يلي رجلٌ من أهل بيتي».( [55] )

«اگر از عمر دنيا به جز يک شب باقي نمانده باشد، خداي تعالي آن شب را طولاني مي گرداند تا اين که مردي از اهل بيت من زمام اُمور را به دست گيرد».

در «سنن» ابو داوود آمده که پيامبر فرمود:

«لو لم يبق من الدهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي يملأها عدلاً کما مُلئت جوراً».( [56] )

«اگر از عمر دنيا به جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر انگيزد که دنيا را پر از عدل نمايد چنان که پر از ستم شده باشد».

در «سنن» ابن ماجه، از قول ابوهريره آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا إلاّ يومٌ، لطوّله اللّه تعالي حتّي يملک رجل من أهل بيتي . . .».( [57] )

«اگر از عمر دنيا به جز يک روز باقي نمانده باشد، خداي تعالي آن روز را طولاني کند تا اين که مردي از اهل بيت من حکومت را به دست گيرد».

در «سنن» ابن ماجه، و مصادر ديگر از قول علي بن ابي طالب(عليه السلام)آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«المهدي منّا أهل البيت، يصلحه اللّه في ليلة»( [58] )

«مهدي از ما اهل بيت است و خداوند يک شبه امر او را به سامان مي آورد».

در «مستدرک حاکم» از قول ابو سعيد خدري آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«مهدي، از ما اهل بيت است».

سپس حاکم مي نويسد: اين حديث بنا به شرط مسلم، صحيح است، امّا بخاري و مسلم آن را نياورده اند.( [59] )

در کتاب «مطالب السؤول» درباره معناي «اهل بيت» چنين مي نويسد:

«گفته شده: اهل بيت پيغمبر خدا افرادي هستند که نَسَب آنان به جدّ آن حضرت منتهي مي شود. قول ديگر آن است که: اهل بيت آن بزرگوار اشخاصي هستند که از يک «رَحِم» باشند. قول ديگر آن است که اهل بيت آن حضرت، آنهايي هستند که به واسطه نسب يا سبب به رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) متّصل شوند.

کليّه اين معاني درباره اهل بيت آن بزرگوار صدق مي کند زيرا نسب آنان به جدّ پيغمبر خدا که عبدالمطلب باشد منتهي مي گردد، و اهل بيت پيغمبر با خود آن حضرت از يک رَحِم هستند، و به وسيله نسب و سبب هم به پيغمبر خدا متّصل مي شوند، پس ايشان حقيقتاً اهل بيت پيغمبر اکرم مي باشند، و معناي آل و اهل بيت هم يکي است . . . پس معناي حقيقي کلمه آل و اهل براي اهل بيت رسول خدا ثابت است.

مسلم در کتاب صحيح خود از يزيد بن حيّان روايت کرده که گفت:

«من و حصين بن سبره و عمر بن مسلم نزد زيد بن ارقم رفتيم. وقتي پيش او نشستيم، حصين گفت: اي زيد! تو خير زيادي ديدي، تو رسول خدا را ديدي، حديث آن حضرت را شنيدي، با آن بزرگوار در راه خدا جنگ کردي، پشت سر آن حضرت نماز خواندي، حقّا که تو خير زيادي ديدي، بگو ببينيم که از پيغمبر خدا چه شنيدي؟

زيد بن ارقم گفت: اي برادر زاده! پير شده ام و بعيد العهد، بعضي از چيزهايي را که از رسول خدا ياد گرفتم فراموش کرده ام، آنچه را که براي شما مي گويم قبول کنيد و آنچه را که نمي گويم مرا به گفتن آن مجبور ننماييد. سپس گفت:

يک روز پيغمبر اکرم کنار برکه آبي که بين مکّه و مدينه است و آن را «خم» مي گويند، بپا خاست و خطبه خواند حمد و ثناي خداي را به جا آورد و موعظه کرد آنگاه فرمود:

اي مردم! من هم بشري ـ مثل شما ـ هستم که نزديک است قاصد پروردگارم (ملک الموت) بيايد و من او را اجابت نمايم. من در ميان شما دو چيز گرانبها را به جا مي گذارم يکي کتاب خداي که مشتمل بر هدايت و نور است، پس کتاب خدا را بگيريد و به آن چنگ زنيد . . . و ديگري اهل بيت من است من خدا را درباره اهل بيتم به شما يادآور مي شوم، خدا را در نظر آوريد در رفتار با اهل بيتم.

حصين بن سبره به زيد بن ارقم گفت: اي زيد! اهل بيت پيغمبر خدا کيانند؟ مگر زنان آن حضرت از اهل بيتش نبودند؟

زيد گفت: زنان پيامبر خانواده او بودند، ولي اهل بيت پيغمبر اکرم کساني هستند که گرفتن صدقه بر آنها حرام است».( [60] )

همچنين مسلم در کتاب «صحيح» خود در حديث ديگري از زيد بن ارقم آورده است که راويان حديث مزبور گفتند:

«. . . پس ما با همديگر گفتيم: اهل بيت پيغمبر چه کساني مي باشند؟ زنانش؟!

زيد گفت: نه، به خدا قسم! زن مدّتي از زمان را با شوهرش مي باشد، سپس ممکن است طلاقش دهد و به سوي پدر و قومش بازگردد ولي اهل بيت پيامبر هستند که گرفتن صدقه، بر آنان حرام است».( [61] )



9 ـ مهدي(عليه السلام) هم نام پيامبر است

در «سنن» ترمذي و «سنن» ابوداوود و بسياري از منابع ديگر آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لاتذهب الدنيا، حتّي يملک العرب رجل من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي».( [62] )

«دنيا به آخر نمي رسد تا اينکه مردي از اهل بيت من، زمامِ امور عرب را به دست گيرد، او هم نام من است».

در «مسند» احمد بن حنبل، از عاصم، از زر، از عبداللّه بن مسعود روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لاتنقضي الأيام ولايذهب الدهر، حتّي يملک العرب رجل من أهل بيتي اسمه يواطيء اسمي».( [63] )

«روزها سپري نمي شود و دنيا به آخر نمي رسد، تا اينکه مردي از اهل بيت من، عرب را مالک شود نام او، نام من باشد».

در کتاب «ارشاد» شيخ مفيد(رحمه الله) نيز در حديثي آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«لن تنقضي الأيّام والليالي حتّي يبعث اللّه رجلاً من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي، يملأها عدلاً و قسطاً کما مُلئت ظلماً».( [64] )

«روزها و شبها نمي گذرد (دنيا به پايان نمي رسد) تا اين که خداوند، مردي از خاندان مرا برانگيزد که هم نام من است او زمين را پر از عدل و داد کند همچنان که پر از ستم شده باشد».



10 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان پيامبر است

در کتاب «عقد الدرر» و «تذکرة الخواص» از قول عبد اللّه عمر آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي، اسمه کاسمي، و کنيته ککنيتي، يملأ الأرض عدلاً، کما مُلئت جوراً، فذلک المهدي».( [65] )

«در آخر الزمان مردي از فرزندان من خروج مي نمايد نام او همانند نام من و کنيه او همانند کنيه من مي باشد. او زمين را پر از عدل مي نمايد همان گونه که پر از ستم شده باشد، واو همان «مهدي» است».

در روايت ديگري از قول جابر بن عبداللّه آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«المهديّ من وُلدي، اسمه اسمي، و کنيته کنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خُلقاً».( [66] )

«مهدي از فرزندان من است نام او نام من و کنيه اش کنيه من، از نظر سيرت و صورت شبيه ترين مردمان به من است».

در حديث مفصّلي که جلال الدين سيوطي در کتاب «الحاوي للفتاوي» از حذيفه نقل کرده، آمده است:

هنگامي که پيغمبر اکرم(صلي الله عليه وآله وسلم) درباره خروج سفياني و ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)سخن مي گفت، مردي به نام «عمران بن حصين» برخاست و عرض کرد: يارسول اللّه! ما چگونه مهدي(عليه السلام) را بشناسيم؟

«قال(صلي الله عليه وآله وسلم): هو رجل من ولدي کأنّه من رجال، بني إسرائيل، عليه عباءتان قطوانيّتان، کأنّ وجهه الکوکب الدرّيّ، في خدّه الأيمن خال أسود، ابن أربعين سنة . . . فيبايع له بين الرکن والمقام، ثمّ يخرج متوجّهاً إلي الشام، وجبريل علي مقدّمته و ميکائيل علي ساقته، فيفرح به أهل السماء وأهل الأرض، والطير والوحوش والحيتان في البحر».( [67] )

«رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مهدي، مردي از فرزندان من است. او شبيه مردان بني اسرائيل است. (راست قامت تا حدّي بلند قدّ) . . . صورتش چون ستاره درخشان و بر گونه راستش خال سياهي است. چهل ساله مي نمايد . . . مسلمانان بين «رکن و مقام» (کنار خانه خدا) با او بيعت مي کنند. سپس در حالي که جبرئيل پيشاپيش او، و ميکائيل پشت سر او است متوجّه سرزمين شام مي گردد. ساکنان آسمان و زمين، پرندگان، درّندگان و ماهيان دريا، همه از او خشنود مي شوند».

و در روايت ديگري که مرحوم سيّد بن طاووس آن را در کتاب «الملاحم والفتن» از قول حذيفه از جابر بن عبداللّه انصاري نقل نموده، چنين آمده است که جابر گفت:

«روزي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) در بين اصحاب خود نشسته بود که جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و عرضه داشت: . . . اين پنج نهر (سيحون، جيحون، دجله، فرات و رود نيل مصر) براي تو و اهل بيت تو و شيعيانت مي باشد.

خداوند مي فرمايد: به عزّت و جلال خودم سوگند! هرکس يک قطره از اين پنج نهر بياشامد، در روز حساب به بهشت نخواهد رفت مگر اين که تو از او راضي شوي و او را حلال کني.

در آن موقع، چهره رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) باز شد و فرمود: برادرم جبرئيل! من بر اين نعمت خدا را شکر و سپاس مي گويم.

«فقال له جبرئيل(عليه السلام): اُبشّرک يارسول اللّه! بالقائم من ولدک، لايظهر حتّي يملک الکفّار الخمسة الأنهر، فعند ذلک ينصر اللّه أهل بيتک علي أهل الضلال، ولم ترفع لهم راية أبداً إلي يوم القيامة».

«جبرئيل عرضه داشت: يارسول اللّه! تو را به ظهور «قائم» که از فرزندان تو مي باشد بشارت مي دهم! او ظهور نخواهد کرد تا اين که کافران اين رودها را به تصرّف خود درآورند( [68] )، در آن وقت است که خداوند اهل بيت تو را بر گمراهان پيروز گرداند و پس از آن، ديگر هيچ پرچمي از پرچمهاي کفر تا روز قيامت برافراشته نخواهد شد».

آنگاه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به خاطر شکر اين نعمت، براي خدا سجده کرد و . . .( [69] )

11 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان حضرت علي(عليه السلام) است

در کتاب «ينابيع المودّه»، از ابن عبّاس روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«إنّ عليّاً وصييّ، ومن ولده القائم المنتظر المهدي، الّذي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، والّذي بعثني بالحقّ بشيراً و نذيراً، إنّ الثابتين علي القول بإمامته في زمان غيبته لأعزّ من الکبريت الأحمر».( [70] )

«علي(عليه السلام) وصي من است و از فرزندان اوست قائم منتظر، حضرت مهدي(عليه السلام) که زمين را پر از عدل و داد مي کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد قسم به پروردگاري که به حقّ مرا بشارت دهنده و بيم دهنده مبعوث نمود! کساني که در زمان غيبت او بر امامت او ثابت قدم بمانند، از کبريت احمر، کيمياترند . . .»

باز در «ينابيع المودّه» از علي(عليه السلام)روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«ياعليّ! أنت وصييّ، حربک حربي، وسلمک سلمي، وأنت الإمام وأبو الأئمّة الاحدي عشر الذين هم المطهّرون المعصومون، ومنهم المهديّ الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً، فويل لمبغضيهم».( [71] )

«اي علي! تو وصيّ مني جنگ با تو، جنگ با من است سازش با تو سازش با من است. تو امام و پدر يازده امام هستي که از هر پليدي پاک و پاکيزه، و از هر خطا و لغزشي مصون و محفوظ هستند. از جمله آنها مهدي(عليه السلام)است که روي زمين را از عدل و داد پر مي کند. پس واي بر دشمنان آنها!»

و در کتاب «بحار الانوار»، از عبداللّه بن عمرو بن عاص روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«المهديّ هو رجل من ولد هذا ـ وأشار بيده إلي علي بن أبي طالب(عليه السلام) ـ به يمحق اللّه الکذب، ويذهب الزمان الکلبِ، (و) به يخرج ذلَّ الرقِّ من أعناقکم».( [72] )

«مهدي (قائم)(عليه السلام) مردي از فرزندان اين است ـ و با دست مبارک خود به علي(عليه السلام) اشاره فرمود ـ خداوند به وسيله او دروغ را محو مي کند و سختي روزگار را برطرف مي گرداند و طوق بندگي را از گردن هاي شما بيرون مي آورد».

همچنين در کتاب «بحار الانوار»، در حديثي آمده است که علي(عليه السلام) فرمود:

«. . . آگاه باشيد، به خدا سوگند که من و اين دو پسرم، حسن و حسين(عليهما السلام)، کشته مي شويم و خداوند در آخرالزمان و پايان روزگار، مردي از فرزندان مرا بر مي انگيزد که خون ما را مطالبه کرده، انتقام ما را بگيرد. او از ديده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند».( [73] )



12 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه(عليها السلام) است

در «سنن» ابو داوود از قول اُمّ سلمه آمده است که گفت: شنيدم که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)مي فرمود:

«المهديّ من عترتي، من ولد فاطمة(عليها السلام)»( [74] )

«مهدي از عترت من و از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است».

در کتاب «ينابيع المودّه» از قول ابو ايّوب انصاري آمده است:

هنگامي که پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بيمار شد، فاطمه(عليها السلام) به ديدار او آمد و چون رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) را بدان حال ديد، گريه کرد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) خطاب به وي فرمود:

«. . . سوگند به خدايي که جانم در قبضه قدرت اوست که مهدي اين اُمّت از ماست و او از نسل تو مي باشد».( [75] )

در «کنز العمّال» آمده است که حضرت علي(عليه السلام) فرمود:

«المهديّ رجل منّا، من ولد فاطمة».( [76] )

«مهدي، مردي از ما و از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است».

ابن ابي الحديد معتزلي در «شرح نهج البلاغه»، ذيل خطبه 16 مي نويسد:

«اکثر محدّثان عقيده دارند که مهدي موعود(عليه السلام) از نسل فاطمه(عليها السلام)است».( [77] )

و در ذيل خطبه 92 مي نويسد:

« . . . اماميّه عقيده دارند که او ـ يعني حضرت مهدي(عليه السلام) ـ امام دوازدهم آنها است و فرزند کنيزي به نام «نرجس» است. ولي ما معتزله عقيده داريم که او از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است که در آينده تاريخ (آخرالزمان) از کنيزي متولد خواهد شد و اکنون موجود نيست».( [78] )

علاوه بر اين، احاديث منقوله در کتب اهل سنّت، عقيده شيعه را تأييد و تثبيت مي نمايد زيرا در اين احاديث آمده است که حضرت مهدي(عليه السلام) ، دوازدهمين امام و نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام) و چهارمين فرزند امام رضا(عليه السلام) و فرزند بلافصل امام حسن عسکري(عليه السلام)است.

در بسياري از منابع تاريخي اهل سنّت نيز آمده است که حضرت مهدي(عليه السلام)، فرزند امام حسن عسکري(عليه السلام) است و در سال 255 هجري در نيمه شعبان، در شهر «سامرّا» از مادري به نام «نرجس» به دنيا آمده است.( [79] )

بنابراين، جاي هيچ ترديد نيست که مهدي(عليه السلام) متولّد گرديده و هم اکنون موجود و زنده و از نظرها غايب است تا روزي که به اذن خدا ظاهر شود و جهان را از عدل و داد پرنمايد.



13 ـ مهدي(عليه السلام) از فرزندان حسنين(عليهما السلام) است

در کتاب «فرائد السمطين»، در حديثي طولاني از قول علي بن علي هلالي از پدرش روايت کرده است که گفت:

در حال احتضار رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) محضر آن جناب شرفياب شدم فاطمه زهرا(عليها السلام)بالاي سر رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) نشسته، با صداي بلند گريه مي کرد. در اين هنگام رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ديدگان خود را به سوي او دوخت و فرمود:

دخترم! چه چيز تو را به گريه در آورد؟

فرمود: مي ترسم پس از تو تباه و نابود گردم.

آنگاه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) براي تسلاّي دخترشان، فضايل اهل بيت را ذکر کردند، از آن جمله فرمودند:

«دو سبط اين اُمّت از ما هستند و آن دو، پسران تو، حسن و حسين(عليهما السلام) ، هستند که سرور جوانان اهل بهشت مي باشند و قسم به پروردگاري که مرا به حقّ مبعوث نمود! مهدي اين اُمّت از نسل اين دو تن ]حسن و حسين(عليهما السلام) [خواهد بود».( [80] )

در کتاب «ذخائر العقبي» از قول ابو ايّوب انصاري آمده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«يولد منهما ]الحسن والحسين(عليهما السلام)[ مهديّ هذه الاُمّة».( [81] )

«مهدي اين اُمّت از اين دو تن ]حسن و حسين(عليهما السلام)[ به دنيا خواهد آمد».

در کتاب «ينابيع المودّه»، به نقل از کتاب «جواهر العقدين» مي گويد:

«برکات دعاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) در وقت تزويج فاطمه به علي ـ رضي اللّه عنهما ـ در نسل حسن و حسين(عليهما السلام)ظاهر شد بعضي از نسل آن دو بزرگوار آمدند و رفتند و بعضي از آنان بعداً مي آيند و اگر در بين آيندگان کسي غير از حضرت مهدي(عليه السلام) نباشد، براي برکت دعاي پيامبر کفايت مي کند».( [82] )

جهت اين که حضرت مهدي(عليه السلام) از فرزندان حسنين(عليهما السلام) به شمار آمده است اين است که «فاطمه»، مادر امام باقر(عليه السلام) ـ همسر امام زين العابدين(عليه السلام) ـ دختر امام حسن مجتبي(عليه السلام)است، از اين رو امام محمّد باقر(عليه السلام) و امامان بعدي حسني و حسيني هستند و حضرت مهدي(عليه السلام) نيز، نوه دختري امام حسن مجتبي(عليه السلام) و نوه پسري امام حسين(عليه السلام)است.

[41] ـ اين اوصاف و القاب که برخي از آنها را بر شمرديم، در روايات شيعه و سنّي و نويدهاي کتب مقدسه اهل اديان آمده است که هرکدام از آنها در ضمن يک يا چند حديث در منابع مختلف از تفسير و حديث و تاريخ به دست آمده است.

[42] ـ غيبت نعماني، باب 13، ج 1، ص 212 بحارالانوار، ج 51، ص 115.

[43] ـ عقد الدرر، ص 42.

[44] ـ الصواعق المحرقهَ، ج 2، باب 11، فضائل اهل البيت النبوي، ص 166، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37 اسعاف الراغبين، حاشيه نور الابصار، ص 148، و فصول المهمّه، ص 297، باب 12.

[45] ـ الملاحم والفتن، ص 152، باب 157 عقد الدرر، ص 154، باب 7 البرهان، ص86، باب1، ح 38 و منتخب الاثر، ص162، ح65.

[46] ـ در اين باره اقوال فراوان ديگري نيز هست که ما نياز چنداني به ذکر همه آنها را نمي بينيم و خوانندگان گرامي مي توانند براي اطلاع بيشتر به کتاب «لغت نامه دهخدا» و کتاب «المهدي»(عليه السلام)نوشته مرحوم آية اللّه سيد صدر الدين صدر، مراجعه فرمايند.

[47] ـ عقد الدرر، ص194، باب 7 سنن ابن ماجه، ج2، ص269، باب خروج المهدي، کتاب الفتن ينابيع المودّة، ج3، ص91 مستدرک الحاکم، ج3، ص211، بحار الانوار، ج51، ص65، الصواعق المحرقه، ص235 منتخب الاثر، ص145، بشارة الاسلام، ص286 و 290 ذخائر العقبي، ص 15، و غيبت شيخ طوسي، ص113.

[48] ـ عقد الدرر، ص 149، فصل 3، کافي، ج8، ص209، ارشاد مفيد، ص337، بحار الانوار، ج 52، ص 288 و المهدي، ص51.

[49] ـ عقد الدرر، ص 36، باب 1، ح 3.

[50] ـ الصواعق المحرقه، ج 2، ص 479.

[51] ـ مسند احمد، ج 3، ص 28.

[52] ـ سوره انعام، آيه 84 و 85.

[53] ـ المهدي، ص 56.

[54] ـ التاجّ، ج 5، ص 343 رواه ابو داوود ترمذي کتاب الفتن و علامات الساعة الجامع للأصول، ج 5، ص 311 و بحار الانوار، ج 51، ص 102.

[55] ـ کنز العمّال، ج 7، ص 187.

[56] ـ سنن ابو داوود، ج 2، ص 207.

[57] ـ سنن ابن ماجه، باب الجهاد، ج2، ص 928، ح 2779.

[58] ـ سنن ابن ماجه، باب خروج المهدي(عليه السلام)، ج 2، ص 269، ح 4085، منتخب کنز العمال، ص 549.

[59] ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 557.

[60] ـ به کتاب «المهدي» نوشته مرحوم آية اللّه سيد صدرالدين صدر، ص 58 ـ 59، و صحيح مسلم، ج2، ص450، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علي(عليه السلام)، ح 36، وهمچنين ترجمه کتاب «المهدي(عليه السلام)» به قلم دانشمند محترم آقاي محمّد جواد نجفي، ص62، مراجعه فرمائيد.

[61] ـ صحيح مسلم، کتاب الفضائل، باب فضائل علي(عليه السلام)، ج2، ص451، ح37.

[62] ـ سنن ترمذي، ج 9، ص74، سنن ابو داوود، ج4، ص106 ـ 107، عقد الدرر، ص 27، باب 2، حلية الاولياء، ج5، ص75.

[63] ـ مسند احمد، ج1، ص76، تفسير سيوطي، ج6، ص58.

[64] ـ ارشاد مفيد، ص 326، بحار الانوار، ج 52، ص 240 و فصول المهمّه فصل دوازدهم، ص 291، حلية الاولياء، ج 5.

[65] ـ عقد الدرر، ص 32، باب 2 تذکرة الخواص، ص 363.

[66] ـ فرائد السمطين، ج 2، ص 335 بحار الانوار، ج 51، ص 71، ح 13

[67] ـ الحاوي للفتاوي، ج 2، باب آثار الواردة في المهدي(عليه السلام)، ص 82 عقد الدرر، ص 119 و 120.

[68] ـ لازم به تذکّر است که رودهاي ياد شده چون: دجله، فرات و رود نيل، هم اکنون در دست ايادي استعمار و دست نشاندگان آنهاست و در واقع غربي ها بر اين رودها سيطره دارند، و رودهاي سيحون و جيحون رسماً در دست کفّار است. زيرا اين دو رودخانه معروف در «روسيّه» قرار دارند، و هر دو از کوه هاي «تيان شان» سرچشمه مي گيرند و پس از سيراب کردن ترکمنستان و ازبکستان در جمهوري قزاقستان به درياچه «آرال» مي ريزند. سيحون را امروز «سيرداريا» و جيحون را «آموداريا» مي نامند. (نقل از پاورقي روزگار رهايي، ج2، ص958 و 985).

[69] ـ الملاحم والفتن، ص 368، ح 540، و صراط المستقيم، ج2، ص258، و الزام الناصب، ج2، ص125، به طور خلاصه، و الکتاب المبين، ج2، ص129.

[70] ـ ينابيع المودّه، ج 3، باب 87، ص 109 و در چاپ ديگر، ص 448.

[71] ـ همان، ج 1، باب 16، ص 253 و منتخب الاثر، ص 56، ح 1.

[72] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 75، ح 29 غيبت شيخ طوسي، ص 114.

[73] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 112، ح 7، غيبت نعماني، ص 140، ح 1.

[74] ـ سنن ابو داوود، ج 4، ص 87 و بسياري ديگر از منابع معتبر حديث.

[75] ـ ينابيع المودّه، ج 3، باب 73، ص 269، و در چاپ ديگر، ص 463.

[76] ـ کنز العمّال، ج 7، ص 261.

[77] ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 281، ذيل خطبه 16.

[78] ـ همان، ج 7، ص 59، ذيل خطبه 92.

[79] ـ جهت اطلاع بيشتر، به کتاب هاي: المهدي الموعود المنتظر، ج 1، ص 182، باب 16 الامام المهدي(عليه السلام)، ص 279 دانشمندان عامّه و مهدي موعود و بخش پنجم همين کتاب مراجعه فرماييد.

[80] ـ اين حديث شريف را عدّه زيادي از علماي اهل سنّت و اماميّه به صورت مختصر و مفصّل نقل کرده اند. براي دستيابي به منابع فراوان آن مي توانيد به اين کتابها مراجعه فرمائيد: عقد الدرر، ص 275 ذخائر العقبي، ص 135 مجمع الزوائد، ج 9، ص 165 فرائد السمطين، ج 2، ص 84 ينابيع المودّه، ج 3، ص 90 و در چاپ ديگر، ص434، باب73 بحار الانوار، ج 51، ص78 ـ 79 غاية المرام، ص 699 بشارة الاسلام، ص 33.

[81] ـ ذخائر العقبي، ص 146.

[82] ـ ينابيع الموده، ج 3، ص 261، باب 73، ح 2.