ضرورت شناخت امام زمان


در اين باره روايات بسياري در منابع روايي مسلمين اعم از شيعيان و برادران اهل تسنن آمده است.

واحد تحقيقات مرکز فرهنگي موعود، تحقيق و تفحص درباره روايات را در دستور کار خود قرار داده است.

اين مقاله، در زمره اولين آثاري است که بحضور طالبان چشمه خورشيد تقديم مي شود.

از دلايل عقلي و نقلي فراواني استفاده مي شود که بايد همه انسانها در همه اعصار و امصار، امام زمان خود را بشناسند، وگرنه رشته اتصال آنان از آئين مقدس اسلام گسسته، به عهد بربريت و جاهليت خواهند پيوست.

در اين مقاله ما در صدد برشمردن دلايل عقلي و نقلي اين حقيقت نيستيم، بلکه تنها از اسناد و مدارک حديث معروف: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتته جاهلية » سخن خواهيم گفت و تعبيرهاي مختلف اين حديث شريف را به مقداري که در يک مقال بگنجد برخواهيم شمرد.

با توجه به اين که اين حديث با تعبيرهاي مختلفي در منابع اهل تشيع و تسنن آمده، متون وارده را با دقت کامل بررسي کرده، در سه بخش تقديم خوانندگان گرامي مي نماييم:

1-متوني که عينا - بدون هيچ کم و زياد - در منابع شيعه و سني آمده است.

2- متوني که فقط در منابع اهل سنت آمده است.

3- متوني که فقط در منابع شيعه وارد شده است.

بخش اول:

متوني که در منابع شيعه و سني بدون هيچ کم و کاست آمده:

1- «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن مشهورترين متن اين حديث شريف است که جمع کثيري از علماي شيعه و سني آن را با سلسله اسناد خود، در کتابهاي حديثي،لام صلي الله عليه و آله روايت کرده اند.

و اينک راويان اين حديث با اين تعبير از علماي شيعه:

1- سيد مرتضي علم الهدي، متوفاي 436 ه . (1)

2- امين الاسلام، ابوعلي، فضل بن حسن طبرسي، متوفاي 548 ه. (2)

3- علي بن عيسي اربلي، متوفاي 693 ه . (3)

4- علي بن حسين بن عبدالعالي، مشهور به «محقق کرکي » متوفاي 940 ه . (4)

5 - شيخ بهاءالدين محمد عاملي، مشهور به «شيخ بهائي » متوفاي 1030 ه . (5)

6 - ملا محسن فيض کاشاني، متوفاي 1091 ه . (6)

7- محمدبن حسن، مشهور به «شيخ حر عاملي » متوفاي 4-11 ه. (7)

8 - مولي محمد باقر مجلسي، متوفاي 1110 ه . (8)

و اما راويان اين حديث شريف به همين تعبير از اهل سنت:

1- مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفاي 261 ه . (9)

2- قاضي عبدالجبار معتزلي، متوفاي 415 ه . (10)

3- محمدبن فتوح حميدي، متوفاي 488 ه . (11)

4- مسعودبن عمر بن عبدالله، مشهور به «سعدالدين تفتازاني » متوفاي 791 ه . (12)

5 - علي بن سلطان، مشهور به «ملا علي قاري » (13)

6 - مولي حيدر علي فيض آبادي هندي، متوفاي 1205 ه . (14)

7- حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي، متوفاي 1294 ه . (15)

2- «من مات ولم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية »:

در اين متن فقط کلمه «فقد» بر متن نخستين افزوده شده و مفهوم حديث را با تاکيد بيشتري بيان مي کند.

اين متن را از علماي بزرگ شيعه: ابوجعفر محمد بن علي بن شهراشوب، متوفاي 588 ه . روايت کرده (16) و از علماي اهل سنت گروهي آن را نقل کرده اند که از آن جمله است:

1- شيخ ابوسعيد خادمي حنفي، متوفاي 1168 ه . (17)

2- قاضي بهلول بهجت افندي، مشهور به «قاضي زنگنه زوري » متوفاي 1350 ه . (18)

3- «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بدون امام از دنيا برود به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

راويان حديث شريف از علماي شيعه:

هور به «شيخ مفيد» متوفاي 413 ه . (19)

2- محمد بن مسعود بن عياش سلمي، از بزرگان قرن سوم هجري. (20)

3- شيخ محمد مشهدي، از علماي قرن دوازدهم هجري. (21)

و اما راويان آن از علماي بزرگ اهل سنت:

1- ابوداوود سليمان بن داود طيالسي، متوفاي 204 ه . (22)

2- احمد حنبل پيشواي حنابله، متوفاي 241 ه . (23)

3- ابوالقاسم سليمان بن احمد طبراني، متوفاي 360 ه . (24)

4- عبدالحميد، ابن ابي الحديد معتزلي، متوفاي 656 ه . (25)

5- نورالدين علي بن ابي بکر هيثمي، متوفاي 807 ه . (26)

6- علي بن حسام الدين، مشهور به «متقي هندي » متوفاي 975 ه. (27)

7- محمد بن سليمان مغربي، متوفاي 1094 ه . (27)

4- «من مات لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس بميرد و امامش را نشناسد با مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي، متوفاي 1294 ه . از بزرگان اهل سنت در کتاب ارزشمند «ينابيع المودة » روايت کرده (28) و جمع کثيري از علماي بزرگ شيعه آن را در منابع حديثي خود آورده اند که از آن جمله است:

1- ابوجعفر احمدبن محمد بن خالد برقي، متوفاي 274 ه . (29)

2- علي بن حسين بن موسي بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاي 329 ه . (30)

3- محمدبن يعقوب کليني، متوفاي 329 ه. (31)

4- محمد بن ابراهيم نعماني، از بزرگان شيعه در قرن چهاردهم هجري. (32)

5 - محمد بن علي بن بابويه، مشهور به «شيخ صدوق » متوفاي 381 ه . (33)

6 - ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، متوفاي 460 ه . (34)

7- سيد هاشم بحراني، متوفاي 1109 ه . (35)

8 - مولي محمد باقر مجلسي، متوفاي 1110 ه . (36)

5 - «من مات ليس عليه امام فميتته جاهلية »:

«هرکس بميرد و امامي بر او نباشد، مرگش بر عهده جاهليت است.»

اين متن را از بزرگان اهل سنت «طبراني » متوفاي 360 ه. در معجم کبير (37) و فضل بن شاذان نيشابوري، متوفاي 260 ه . از اصحاب امام رضا عليه السلام در کتاب گرانسنگ «الايضاح » روايت کرده اند. (38)

6 - «من مات و ليس عليه امام، فمتتته ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و امامي بر او نباشد، مرگش همانند مرگ دوران جاهليت است.»

اين متن را پيشواي محدثان شيعه، محمد بن يعقوب کليني، متوفاي 329 ه. در کافي شريف روايت نموده، (39) و گروهي از علماي اهل تسنن در کتابهاي حديثي خود آورده اند که از آن جمله است:

1- احمد بن عمر بزار، متوفاي 320 ه . در زوائد. (40)

ثمي، متوفاي 807 ه . در مجمع و کشف الاستار. (41)

7- «من مات و ليس له امام مات ميتة جاهلية »:

«هر کس در حالي بميرد که امامي بر او نباشد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را از بزرگان اهل سنت، علاءالدين علي بن بلبان فارسي حنفي، متوفاي 739 ه . روايت کرده (42) و از محدثان بزرگ شيعه جمع کثيري روايت نموده اند که از آن جمله است:

1- ابوجعفر محمد بن يعقوب کليني، متوفاي 329 ه . (43)

2- علي بن حسين بن موسي بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاي 329ه . (44)

3- محمد بن علي ابن بابويه، مشهور به (شيخ صدوق) متوفاي ه . (45)

4- علامه بزرگوار مولي محمد باقر مجلسي، متوفاي 1110 ه . (46)

بخش دوم:

متوني که فقط در منابع اهل سنت آمده و عين آن تعبير در منابع شيعه نيامده، و يا ما در اين فرصت کوتاه، به آن دست نيافته ايم:

1- «من لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس امام زمانش را نشناسد با مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را مطابق نقل مؤلفين «احقاق الحق »، مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفاي 261 ه. در صحيح خود آورده است. (47)

2- «من مات بغير امام فقد مات ميتة جاهلية »:

«هرکس بدون امام از دنيا برود، براستي به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را حافظ احمدبن عبدالله اصفهاني، مشهور به «ابونعيم » متوفاي 430 ه . در حليه روايت کرده است. (48)

3- «من مات ولا امام له مات ميتة جاهلية »:

«هر کس در حالي بميرد که امامي بر او نيست، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين حديث را گروهي از بزرگان معتزله روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- ابو جعفر محمد بن عبدالله اسکافي معتزلي، متوفاي 240 ه. در کتاب ارزشمند «المعيار والموازنة » (49) و «نقض کتاب العثمانية ». (50)

2- عبدالحميد، ابن ابي الحديد معتزلي، متوفاي 656 ه. (51)

4- «من مات ولا بيعة عليه مات ميتة جاهلية »

«هر کس بميرد و بيعتي بر عهده او نباشد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را گروهي از بزرگان اهل سنت روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- محمد بن سعد، کاتب واقدي، متوفاي 230 ه در کتاب طبقات. (52)

2- علاءالدين علي بن حسام الدين، مشهور به «متقي هندي »متوفاي 975ه. (53)

5 - «من مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.»

«هر کس بميرد و در گردنش بيعتي نباشد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را جمع کثيري از محدثان اهل سنت روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- مسلم بن حجاج نيشابوري، متوفاي 261 ه . در صحيح خود. (54)

6 - «من مات و ليس عليه طاعة مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و اطاعتي (اطاعت امامي) بر او نباشد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را هيثمي در مجمع الزوائد نقل کرده است. (55)

7 - «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية »:

اين متن را با اين تعبير جمعي از علماي اهل سنت روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- عبدالله بن محمد بن ابي شيبه، متوفاي 235 ه. در کتاب «المصنف ». (56)

2- شهاب الدين احمدبن علي، ابن حجر عسقلاني، متوفاي 852 ه. (57)

8 - «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و اطاعتي (اطاعت امامي) به گردنش نباشد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را گروهي از علماي اهل سنت در منابع حديثي خود آورده اند که از آن جمله است:

1- احمد حنبل پيشواي حنابله، متوفاي 241ه. در مسند خود. (58)

2- محمد بن اسماعيل بخاري، متوفاي 256 ه. در تاريخ خود. (59)

3- حافظ ابوالحسن علي بن جعد جوهري، متوفاي 230 ه. در مسند خود. (60)

4- حميد بن رنجويه، متوفاي 251 ه. در کتاب «الاموال ». (61)

5 - متقي هندي، متوفاي 975 ه. در کتاب «کنز». (62)

9- «من مات و ليس في عنقه لامام المسلمين بيعة، فميتته ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و در گردنش براي امام مسلمانان بيعتي نباشد، مرده اش مرده جاهلي است.»

اين متن را محمود بن عمرز مخشري، متوفاي 538 ه. در «ربيع الابرار» روايت کرده است. (63)

10- «من مات و لم يعرف امام زمانه، فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا»:

«هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد، اگر بخواهد يهودي از دنيا مي رود و اگر بخواهد نصراني از دنيا مي رود.»

اين متن را مطابق نقل آيت الله حاج شيخ لطف الله صافي (64) محمد بن عمر تيمي، مشهور به «فخر رازي » متوفاي 606 ه. در رساله «المسائل الخمسون » روايت کرده است. (65)

بخش سوم

متوني که فقط در روايات علماي شيعه آمده، و يا در اين فرصت کوتاه در منابع حديثي اهل تسنن به آنها راه نيافته ايم:

1- «من مات لا يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را مرحوم علامه مجلسي در بحار آورده است. (66)

2- «من مات و هو لا يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس در حالي بميرد که امام زمانش را نمي شناسد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را جمعي از بزرگان عالم تشيع روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- محمد بن محمد بن نعمان، مشهور به «شيخ مفيد» متوفاي 413 ه. (67)

2- ابوالفتح محمد بن علي کراجکي، متوفاي 449ه. (68)

3- غواص بحار معارف آل محمد، علامه مجلسي متوفاي 1110 ه. (69)

4- خاتمة المحدثين، حاج شيخ عب-اس قمي، متوف-اي 1359 ه. (70)

3- «من مات ليس له امام مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و امامي بر او نباشد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را ابوجعفر احمد بن محمد برقي، متوفاي 274 ه. روايت کرده است. (71)

4- «من مات و ليس له امام فميتته ميتة جاهلية »:

«هرکس در حالي بميرد که امامي بر او نباشد مرده اش مرده جاهلي است.»

اين متن را پيشواي محدثان شيعه مرحوم کليني در کافي شريف روايت نموده است. (72)

5 - «من بات ليلة لا يعرف فيهاامامه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس شبي را سحر کند که در آن امامش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را ابوعبدالله محمد بن ابراهيم نعماني، متوفاي بعد از 442 ه. روايت کرده است. (73)

6 - «من مات و لم يعرف امامه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس بميرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را گروهي از بزرگان شيعه روايت کرده اند که از آن جمله است:

1- محمد بن يعقوب کليني، متوفاي 329ه. در کافي شريف. (74)

2- محمد بن مسعود بن عياش سلمي - قرن سوم - در تفسيرش. (75)

3- ابو جعفر محمد بن حسن طوسي، متوفاي 460 ه. در اختيار رجال کشي. (76)

4- علامه بزرگوار مولي محمد تقي مجلسي، متوفاي 1110 ه دربحار (77)

7-«من مات و هو لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية »:

«هرکس در حالي بميرد که امامش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را ابوجعفر احمد بن محمد برقي، متوفاي 274ه. در محاسن آورده است. (78)

8 - «من مات و ليس عليه امام مات ميتة جاهلية »:

«هرکس در حالي بميرد که امامي بر او نباشد به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را مرحوم کليني در کافي شريف روايت کرده است. (79)

9- «من مات و ليس عليه امام فمات ميتة جاهلية »:

«هرکس بميرد و امامي بر او نباشد، پس به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را محمد بن جرير طبري، از بزرگان جهان تشيع در قرن چهارم، معاصر و همنام طبري معروف، در کتاب بسيار ارزشمند «المسترشد» روايت کرده است. (80)

10- «من مات وليس له امام يسمع له و يطيع، مات ميتة جاهلية »:

«هر کس در حالي بميرد که امامي بر او نباشد که به فرمانش گوش دهد و از اوامرش اطاعت کند، به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را شيخ مفيد قدس سره در کتاب «الاختصاص » آورده است. (81)

11- «من مات وليس عليه امام حي ظاهر، مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و امام زنده و آشکاري نداشته باشد، به مرگ جاهلي مرده است.»

اين متن را نيز شيخ مفيد قدس سره روايت کرده است. (82)

12- «من مات و ليس له امام من ولدي مات ميتة جاهلية »:

«اين متن را ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه، مشهور به «شيخ صدوق » در کتاب «عيون » از امام هشتم، از پدران بزرگوارش، از رسول اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده است (83) که ترجمه اش اين است:

«هر کس بميرد و امامي از فرزندانم برايش نباشد با مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

13- «من مات و ليس في عنقه بيعة امام مات ميتة جاهلية »:

«هر کس بميرد و بيعت امامي در گردنش نباشد به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.»

اين متن را سيد مرتضي علم الهدي، متوفاي 436 ه. در کتاب «الفصول المختاره » روايت کرده است. (84)

اينها جمعا 30 متن بود که از نظرخوانندگان گرامي گذشت که 10 متن از آنها اختصاص به اهل سنت داشت و13 متن از آنها به احاديث شيعه اختصاص داشت و7 متن از آنها عينا در منابع مورد اعتماد و اسناد شيعه و سني آمده است.

هدف ما از ارائه اين متون اثبات تواتر معنوي حديث شريف: «من يتة جاهلية » بود، که با اندک تاملي در متون ياد شده هر شخص با انصافي به اين نتيجه مي رسد.

برخي از بزرگان شيعه و برخي از علماي اهل تسنن بر تواتر آن تصريح کرده اند که عين تعبيرشان را در اينجا مي آوريم، سپس نکاتي را يادآور مي شويم:

1- شيخ مفيد، متوفاي 413 ه. در کتاب پرارزش «الافصاح » مي فرمايد:

اين حديث به صورت «متواتر» از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده که فرمود: «من مات و هو لايعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية ». (85)

وي همچنين رساله مستقلي در اين رابطه تاليف کرده و در آغاز آن مي فرمايد:

حديث: «من مات و هو لايعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية » روايت صحيحه است، و اجماع اهل آثار بر آن گواهي مي دهد (86) و صريح آيه قرآن: (يوم ندعو کل اناس بامامهم) (87) معناي آن را تقويت مي کند.

2- شيخ بهائي، متوفاي 1030 ه. در اين رابطه مي فرمايد:

در ميان شيعه و سني مورد اتفاق است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية » (88)

3- علامه مجلسي، متوفاي 1110 ه. در اين زمينه مي فرمايد:

شيعه و سني به صورت «متواتر» روايت کرده اند که: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية » (89)

4- سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي، متوفاي 1294 ه. مي فرمايد:

اين حديث در ميان شيعه و سني متفق عليه است که: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية » (90)

5 - قاضي بهلول بهجت افندي زنگنه زوري، متوفاي 1350ه .

مي نويسد:

حديث: «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية » متفق عليه علماي عامه و خاصه مي باشد. (91)

6 - ابن ابي الحديد معتزلي در شرح اين فراز از کلام امير مؤمنان عليه السلام که مي فرمايد: «لايدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه »:

«وارد بهشت نمي شود جز کسي که امامان را بشناسد و امامان نيز او را بشناسند.» (92) مي گويد:

«اصحاب ما همگي بر درستي اين مطلب معتقد هستند که هرکس امامان را نشناسد وارد بهشت نمي شود.» (93)

7- سيوطي و آلوسي در ذيل آيه شريفه: (يوم ندعو کل اناس بامامهم) (94) از رسول اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده اند که فرمود: «يدعي کل قوم بامام زمانهم »:

«روز قيامت هر گروهي با امام زمانشان فراخوانده مي شوند.» (95)

8 - عين همين تعبير در منابع شيعه نيز از رسول اکرم صلي الله عليه و آله آمده است. (96)

9- مرحوم طبرسي آن را به تعبير: «يدعي کل اناس بامام زمانهم » روايت کرده است. (97)

10- در منابع حديثي آمده است که حضرت امام حسين عليه السلام فت، يکي از اصحاب پرسيد: «پدر و مادرم بفدايت، معناي شناخت خدا چيست؟»سالار شهيدان در پاسخ فرمود:

«معرفة اهل کل زمان امامهم الذي يجب عليهم طاعته »:

«شناخت خدا عبارت است از شناخت اهل هر زماني امامي را که اطاعتش بر آنها واجب است.» (98)

11- امام سجاد عليه السلام در تفسير آيه شريفه (فطرة الله التي فطرالناس عليها) (99) فرمود:

«فطرت عبارت است از لااله الاالله، محمد رسول الله و علي ولي الله.»

سپس فرمود:

«الي هيهناالتوحيد»:

«توحيد تا اينجاست.» (100)

از اين دو حديث به روشني معلوم مي شود که شناخت امام از شناخت خداوند متعال جدا نيست، بلکه يکي از ابعاد آن است، چنانکه دعاي معرفت که از ناحيه مقدسه صادر شده، اشاره لطيفي به آن دارد، آنجا که مي فرمايد:

«اللهم عرفني نفسک، فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف نبيک،اللهم عرفني نبيک، فانک ان لم تعرفني نبيک لم اعرف حجتک: اللهم عرفني حجتک، فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني.»

اين دعا توسط نخستين نائب خاص حضرت بقية الله ارواحنا فداه، از ناحيه مقدسه صادر شده، و امر شده که در دوران غيبت آن کعبه مقصود شيعيان منتظر و چشم به راه بر خواندن آن مداومت کنند. (101)

در پايان يادآور مي شويم که يکي از نويسندگان متعهد معاصر، کتاب ارزشمندي را در پيرامون حديث: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية » تاليف کرده، و آن را «شناخت امام يا راه رهائي از مرگ جاهلي » ناميده است، ما ضمن سپاس و تقدير از مؤلف ارزشمند، مطالعه آن را به همه منتظران ظهور توصيه مي کنيم.

پاورقيها:

1. الذخيرة في الکلام: چاپ 1411 ه قم، ص 495.

2.اعلام الوري باعلام الهدي: چاپ بيروت، ص 415.

3. کشف الغمة: چاپ بيروت، ج 3 ص 318.

4. نفحات اللاهوت: چاپ نجف ص 13 و ترجمه آن: چاپ مشهد ص 23.

5 .اربعين شيخ بهائي: چاپ 1373 ش. قم، ص 206.

6. سفينة البحار: چاپ 1414ه اسوه، ج 6 ص 75.

7. وسائل الشيعة: چاپ 30 جلدي آل البيت قم، ج 16 ص 246.

8 . بحارالانوار: چاپ 110 جلدي تهران، ج 8 ص 368، ج 32، ص 321 و 331، ج 51 ص 160، ج 68 ص 339.

9. صحيح مسلم، به نقل ملاعلي قاري در خاتمه «الجواهرالمضيئة » جلد 2 ص 457 (الغدير: 10/360).

10. المغني: ج 1 ص 116 (شناخت امام ص 34).

11. الجمع بين الصحيحين حميدي، به نقل قاضي نورالله شوشتري در احقاق: ج 2 ص 306.

12. شرح المقاصد: چاپ 1405 ه. قاهره، ج 5 ص 239.

13. الجواهرالمضيئة: ج 2 ص 509 (شناخت امام ص 41).

14. ازالة الغين: چاپ دهلي، (شناخت امام ص 42).

15. ينابيع المودة: چاپ 1416 ه. اسوه، ج 3 ص 372.

16. مناقب آل ابي طالب: چاپ 1412ه. بيروت، ج 1 ص 304.

17. بريقة المحموديه: چاپ قاهره، ج 1 ص 116 (احقاق:19/651).

18. تشريح و محاکمه در تاريخ آل محمد: چاپ 1403ه. تهران، ص 166.

19. اختصاص شيخ مفيد، چاپ جامعه مدرسين قم، ص 268

20.تفسير عياشي : چاپ 1380 ه. تهران، ج 2 ص 303.

21. تفسير کنزالدقائق: چاپ ارشاد تهران، ج 7 ص 460.

22. مسند طيالسي: چاپ حيدرآباد دکن، ص 259 ح 1913.

23. مسند احمد: چاپ 1313ه قاهره، ج 4 ص 96.

24. معجم کبير: چاپ 1404 ه. بيروت، ج 19 ص 388 ح 910 و مسندالشاميين: ج 2 ص 438 (المسترشد: 178).

25. شرح نهج البلاغه: چاپ مصر، ج 19 ص 155.

26. مجمع الزوائد: چاپ 1353 ه. قاهره، ج 5 ص 218.

27. کنزالعمال: چاپ بيروت، ج 1 ص 103ح 464،ج 6 ص 65 ح 1486.

28. مجمع الفوائد: چاپ بيروت، ج 2 ص 259 (شناخت امام: 42).

29. ينابيع المودة: چاپ انتشارات اسوه، تهران، ج 1 ص 351.

30. محاسن برقي: چاپ مجمع جهاني اهلبيت، ج 1 ص 252 ح 475.

31. الامامة والتبصرة: چاپ بيروت، ج 1 ص 377.

32. اصول کافي، چاپ بيروت، ج 1 ص 377.

33. ثواب الاعمال: چاپ 1392ه. نجف اشرف، ص 205.

34. اختيار رجال کشي: چاپ دانشگاه مشهد، ص 425 ح 799.

35. تفسير البرهان: چاپ بيروت، ج 1 ص 386.

36. بحارالانوار: ج 8 ص 362 و ج 23 ص 78 و 85.

37. معجم کبير طبراني: ج 10 ص 289 ح 10687.

38. الايضاح: چاپ دانشگاه تهران، ص 75.

39. اصول کافي، چاپ بيروت، ج 1 ص 376.

40. زوائد بزار: ج 1 ص 144 و ج 2 ص 143 (شناخت امام ص 33).

41. مجمع الزوائد: ج 5 ص 244 و 225 و کشف الاستار عن زوائدالبزار: ج 2 ص 252 ح 1635.

42. الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان: چاپ بيروت، ج 7 ص 49 (شناخت امام: 38).

43. اصول کافي: چاپ بيروت، ج 1 ص 378 ح 2.

44. الامامة والتبصرة: چاپ 1407 ه. بيروت، ص 220.

45. کمال الدين: چاپ 1359ه. تهران، ج 2 ص 412،413 و 668.

46. بحارالانوار: ج 23 ص 78 و 88 .

47. صحيح مسلم، ج 8، ص 107 (احقاق الحق:13/85).

48. حلية الاولياء: چاپ 1357 ه. قاهره، ج 3 ص 224.

49. المعيار والموازنة: چاپ 1402 ه. بيروت، ص 24.

50. نقض کتاب العثمانية ص 29 (الغدير: 10/360).

51 . شرح نهج البلاغة: چاپ قاهره، ج 13 ص 242.

52 . طبقات ابن سعد: چاپ 1405 ه. بيروت، ج 5 ص 144.

53 . کنزالعمال: چاپ 1399ه. بيروت، ج 1 ص 103 ح 463.

54 . صحيح مسلم: چاپ 1374 ه. قاهره، ج 3 ص 1478 ح 1851.

55 . مجمع الزوائد: چاپ 1353 ه. قاهره، ج 5 ص 223.

56 . المصتف ابن ابي شيبة: چاپ 1409ه. بيروت، ج 8 ص 605 ح 92.

57 . المطالب العالية: ج 2 ص 228 ح 2088 (شناخت امام: 40).

58 . مسند احمد: چاپ 1313ه. قاهره، ج 3 ص 446.

59 . التاريخ الکبير: چاپ 1407 ه. بيروت، ج 6 ص 445 ح 2943.

60 . مسند ابي الحسن جوهري: چاپ کويت، ج 2 ص 850 ح 2375.

61 . الاموال: چاپ رياض، ج 1 ص 82 (شناخت امام: 32).

62 . کنزالعمال: چاپ 1399ه. بيروت، ج 6 ص 65 ح 14861.

63 . ربيع الابرار: ج 4 ص 221 (شناخت امام:36).

64 . پيرامون معرفت امام: چاپ 1402 ه. تهران، ص 8.

65 . المسائل الخمسون: چاپ 1328 ه. مصر، ص 384 مساله 47.

66 . بحارالانوار: چاپ تهران، ج 23 ص 89.

67 . الافصاح: چاپ بنياد بعثت ص 28 و الرسالة الاولي في الغيبة: چاپ کنگره جهاني شيخ مفيد، در ضمن مجموعه مصنفات، ج 7 - رساله هفتم - ص 11.

68 . کنزالفوائد: چاپ سنگي ص 152.

69 . بحارالانوار: ج 23 ص 94 و ج 37 ص 27.

70. سفينة البحار: چاپ انتشارات اسوه، ج 6 ص 219.

71. محاسن برقي: چاپ مجمع جهاني اهلبيت قم، ج 1 ص 252 ح 472.

72. اصول کافي: ج 1 ص 371 ح 5 و ص 376 ح 2.

73. غيبت نعماني: چاپ 1397 ه. تهران، ص 127.

74. اصول کافي: ج 2 ص 20 و 21.

75. تفسير عياشي: چاپ 1380 ه. تهران، ج 1 ص 252.

76. رجال کشي: چاپ دانشگاه مشهد، ص 473 ح 899.

77. بحارالانوار: ج 68 ص 337 و387.

78. محاسن برقي: ج 1 ص 251 ح 474 و بحارالانوار: ج 23 ص 76.

79. اصول کافي: ج 1 ص 397 ح 1.

80 . المسترشد في امامة اميرالمؤمنين: چاپ 1415 ه. قم، ص 177.

81 . اختصاص شيخ مفيد: چاپ جامعه مدرسين قم، ص 269.

82 . همان مدرک.

83 . عيون الاخبار: چاپ 1390 ه. نجف اشرف، ج 2 ص 58 ح 214.

84 . الفصول المختاره: چاپ کنگره جهاني شيخ مفيد، ص 245.

85 . الافصاح: چاپ بنياد بعثت، ص 28.

86 . مصنفات الشيخ المفيد: چاپ کنگره، ج 7 رساله هفتم «الرسالة الاولي في الغيبة » ص 12.

87 . سوره نساء، آيه 41.

88 . اربعين شيخ بهائي، چاپ 1373 ش . قم، ص 206.

89 . بحارالانوار: ج 8 ص 368.

90. ينابيع المودة: چاپ اسوه، ج 3 ص 456.

91. تشريح و محاکمه در تاريخ آل محمد: چاپ بنياد بعثت، ص 166.

92. نهج البلاغه.

93. شرح نهج البلاغه: چاپ مصر، ج 9 ص 155.

94. سوره نساء، آيه 41.

95. الدرالمنثور: چاپ مصر، ج 4 ص 194 و روح المعاني: چاپ بيروت: ج 15 ص 112.

96. عيون الاخبار: ج 2 ص 32 ح 61 و تفسير کنزالدقائق: ج 7 ص 455.

97. تفسير مجمع البيان: ج 6 ص 663.

98. علل الشرائع: ص 9، کنزالفوائد ص 151 و بحارالانوار: ج 5 ص 312، ج 23 ص 83 و93.

99. سوره روم، آيه 30.

100. تفسير قمي: ج 2 ص 155 و بحارالانوار: ج 3 ص 277.

101. مصباح المتهجد ص 269، کمال الدين ص 512، جمال الاسبوع ص 522، البلدالامين ص 306 و بحارالانوار: ج 53 ص 187 و ج 95 ص 327.