غيبت امام


در زمينه غيبت امام عصر عليه السلام مطالب فراواني در روايات حضرت رضا عليه السلام به چشم مي خورد، از جمله آن حضرت مي فرمايند :

«وَهُوَ صاحبُ الغَيبَةِ قَبْلَ خروجِهِ». [1] .

او (امام عصر عليه السلام) قبل از ظهور، غيبتي خواهد داشت.

دوران غيبت داراي دو مرحله است :

غيبت صغري : که از زمان شهادت امام عسکري عليه السلام آغاز شد و تا زمان وفات علي بن محمّد سمري آخرين نايب خاص آن حضرت در سال 329 هجري ادامه يافت و حدود هفتاد سال طول کشيد.

امّا غيبت کبري : پس از غيبت صغري شروع شده و برطبق فرمايش علي بن موسي الرضا عليه السلام تا زماني که خداي - تبارک و تعالي - مصلحت بداند ادامه خواهد داشت :

«يُغَيِّبُهُ اللَّهُ في سِتْرِهِ ما شاء». [2] .

امّا غيبت امام مهدي عليه السلام چه حکمت و فلسفه اي دارد؟ چرا آن حضرت مانند ديگر امامان در ميان مردم آشکارا زندگي نکرد؟

در پاسخ به اين پرسش مي گوييم : اگر از نظر رخدادها و حوادث طبيعي و عادي به اين حادثه نظر نماييم و به دنبال توجيه و چرايي اين امر حرکت کنيم، به اين نتيجه مي رسيم که با فشارهاي روزافزون «عباسيان» بر بني فاطمه و امامان معصوم عليهم السلام، غيبت و اختفاي امام مهدي عليه السلام امري سنجيده و حساب شده، و بازتابي از آن سياست رو به فزوني دشمني با امامان عليهم السلام است.

به عبارت روشن تر، امامان عليهم السلام در برابر اين سياست عباسيان از تاکتيک اختفا و غيبت ياري گرفته بودند، تا وجود مقدس امام مهدي عليه السلام از گزند حوادث زمان مصون و محفوظ بماند و در فرصت مناسب به ميان مردم آيد و مردم از وجود مقدس آن حضرت بهره مند گردند.

فشارهاي سياسي که از زمان امام جواد عليه السلام بر امامان معصوم وارد مي شد، مرتباً افزايش مي يافت، اين فشارهاي رو به افزايش موجب شد که فعاليتهاي امام يازدهم عليه السلام به حداقل برسد تا جايي که زمينه مساعد براي رهبريهاي امام مهدي عليه السلام فراهم نگرديد. در اين هنگام خواست ومشيت خداوند به غيبت امام زمان عليه السلام تعلق گرفت.

دکتر «جاسم حسين» در اين باره مي نويسد : «مقامات حکومت عباسي خواستار ايجاد محدوديت در فعاليتهاي ائمه عليهم السلام بودند، از اين رو آنان را به دربار خود مي بردند و تحت نظر مي گرفتند تا آنکه ديگر نتوانند فعاليتهاي خود را در ميان پيروان خويش انجام دهند.

محدوديتهايي که از زمان حضرت رضا عليه السلام بر ائمه عليهم السلام تحميل شد، تا زمان امام يازدهم، حضرت عسکري عليه السلام ادامه يافت در نتيجه ائمه عليهم السلام نيز سياستي اتخاذ کردند تا آخرين وصي خود را از شرايط مشابه مصون دارند.

امامان به اين نتيجه رسيدند که پسر امام يازدهم عليه السلام از چشمان «عباسيان» پنهان شود تا بتواند فعاليتهاي خود را ناشناخته به انجام رساند، تا اينجا احاديثي که وجود امام را پيش بيني مي کند که از نظرها پنهان باشد و سياستهاي خود را در خفا، در ميان پيروان خويش به مورد اجرا خواهد گذاشت را ترويج و نقل مي کردند. اين امام دوازدهمين امام است. چنين اقداماتي از پيش صورت مي گرفت، تا «اماميه» را به قبول سفيران به عنوان واسطه هاي ائمه عليهم السلام آماده سازد». [3] .

همين تفسير و فلسفه غيبت که از زبان «جاسم حسين» بيان شد، در روايات اسلامي نيز به گونه اي ديگر بيان شده است و امامان معصوم بر آن تأکيد کرده اند که به برخي از آنها در ذيل اشاره مي گردد :

اول : نداشتن بيعت ستمگران

در برخي از روايات آمده است : علت و حکمت غيبت امام مهدي عليه السلام اين است که آن حضرت با وجود غيبت از يوغ بيعت با طاغوت هاي زمان آزاد مي شود و تعهد و بيعت با هيچ حاکمي را برعهده ندارد. از جمله در روايتي از علّت غيبت امام عصر عليه السلام سؤال شد، حضرت رضا عليه السلام فرمودند :

«... لِئلّا يَکونَ في عُنُقِهِ لأحَدٍ بَيعةٌ إذا قامَ بالسَّيْف». [4] .

زيرا وقتي حضرت مهدي عليه السلام با شمشير قيام فرمايد، بيعت هيچ کس بر گردن او نباشد.

دوم : امتحان و غربال انسان هاي صالح

در روايات بسياري، حکمت غيبت حضرت ولي عصر عليه السلام، غربال شدن انسان هاي صالح و آزمايش مردم مطرح گرديده است.

در روايتي، صفوان بن يحيي از حضرت رضا عليه السلام نقل مي کند که :

«واللَّه لا يَکونُ ما تَمُدُّونَ إلَيهِ أعْيُنُکُمْ حَتّي تُمَحَّصوا وتُمَيَّزوا وحَتّي لايَبقي مِنْکُم إلّا الأنْدَرُ فالأنْدَرُ». [5] .

به خدا قسم آنچه شما منتظر و چشم به راه آن هستيد واقع نخواهد شد تا پاکسازي و جداسازي شويد و نماند از شما مگر هرچه کمتر و کمتر.

حضرت رضا در ادامه روايت به اين آيه استشهاد مي فرمايند :

« أحَسِبَ النَّاسُ أن يُتْرَکُوا أن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ » [6] .

سوم : سرّي از اسرار الاهي

غيبت امام عصر عليه السلام از اسرار الاهي بوده که حکمت آن بر بندگان مخفي و پوشيده است. و تنها بعد از آن که ظهور حضرت فرا رسد، روشن خواهد شد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد :

«حکمت غيبت مهدي عليه السلام همان حکمتي است که در غيبت پيامبران و حجج الاهي پيشين وجود داشته است. اين غيبت امري از امور الاهي و سرّي از اسرار خدائي و رازي از رازهاي ربّاني است. ما وقتي مي دانيم که خداي عزوجل حکيم است تصديق مي کنيم که همه کارهاي او از روي حکمت است، اگرچه آن حکمت و مصلحت را خود تشخيص ندهيم و به راز آن پي نبريم. [7] .

چهارم : حفظ جان امام مهدي عليه السلام

خداوند به وسيله غيبت امام دوازدهم عليه السلام جانش را از شرّ دشمنان حفظ نموده است، اگر مسأله غيبت امام مهدي عليه السلام مطرح نبود، «معتمد» عباسي که به خون آن حضرت تشنه بود، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، امام مهدي عليه السلام را نيز شهيد مي کرد و زمين از حجت خداوند خالي مي شد.

پنجم : ستم پيشه بودن انسان ها

علي عليه السلام در مسجد کوفه مي فرمود : «زمين از حجت الاهي خالي نمي ماند، ولي خداوند به دليل ستم پيشه بودن و زياده روي انسان ها، آنان را از وجود «حجت» خود محروم مي سازد. [8] .

ششم : آمادگي جهاني

قطعاً براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام به عنوان «خاتم الاوصياء» و منجي جهان بشريت و کسي که در کره زمين دين اسلام را بر تمامي دين ها پيروز بگرداند، زمينه و آمادگي جهاني لازم است. از اين رو، جهان بايد زمينه اين پذيرش را داشته باشد تا اين هدف محقق شود. بنابراين، مي توان فقدان آمادگي جهان را يکي از فلسفه ها و حکمت هاي غيبت امام مهدي عليه السلام برشمرد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج52، ص322، ح29.

[2] همان، ح30.

[3] تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام، ص215.

[4] بحارالانوار، ج51، ص152.

[5] غيبت نعماني، باب 12، ح15.

[6] عنکبوت2:29. «آيا مردم گمان مي کنند همين که گفتند ايمان آورده ايم به حال خود رها مي شوند و امتحان نمي گردند؟».

[7] بحارالانوار، ج52، ص91.

[8] الغيبه نعماني، ص141.