از خدا مي خواهم تو بيايي، يا صاحب الزمان


خداوند روزگاري را براي گشودن گِره انسانيت - که تاکنون دوران هفت هزار ساله را پشت سر گذاشته - مقدر فرموده است. انبيا و اولياي الهي نيز بشارت آن را داده اند و در انتظارش بوده اند. بايد معتقد بود که مشکل انسانها گرهي نيست که قابل گشايش نباشد، ولي آن قدر پيچيده شده که جز به دست يد اللهي گشوده نخواهد شد، و اين پيچيدگي به دست گروهي بوجود آمده که در مقابل ذات الهي قد عَلَم کردند و مردم را به مقابله با ولايت الهي و فرامين ربوبي کشاندند.

از زمان حضرت آدم عليه السلام، قابيل گِرهي در مقابل خط مستقيم ايجاد کرد و از آن روز هر کس - با اهداف سوء يا جاهلانه - گِرههايي بر آن افزود تا امروز که ميراثي شامل تمام گِرههاي آدميت بر جاي مانده است.

نمايندگان پروردگار در هر زماني - با امکانات محدودي که داشتند - بسياري از اين گرهها را گشودند و اگر چنين نبود بشريت به دست نابودي سپرده مي شد و راه هدايت و خير دنيا و آخرت بسته مي شد.

ولي بهره بردن کامل از نعمتهاي دنيا و بکار گرفتن صحيح آن براي آخرت احتياج به شرايطي دارد که جز با پشتيباني خداوند و بدست گرفتن حکومت جهان توسط حجت الهي تحقق نمي پذيرد. اين وعده اي است که حقتعالي به بندگانش داده و از آنان خواسته براي آن روز دعا کنند.

با نگاهي به محتواي دعاهايي که تحت عنوان «دعاي فرج» يعني «گشايش» به ما آموخته اند، درمي يابيم که ما را براي چنين دعايي از جهات مختلف روحي آماده کرده اند. ابتدا شکايت و احساس درد را در ما زنده نموده اند تا ارزش فرج الهي را بدانيم. سپس آنگونه که در دعاي تعجيل فرج بايد سخن گفت به ما آموخته اند.

به قدري حساب شده اين گشايش عظيم آفرينش در فرهنگ شيعه ترسيم شده که دعا کننده به راحتي دورنمايي از آن روزگار شيرين را بر دل خويش نقش مي زند. روزگاري را مي بيند که يکصد و بيست و چهار هزار پيامبر و جانشينانشان و دوازده امام معصوم عليهم السلام در آن روز تلاشها و زحمات طاقت فرساي خود را به ثمر نشسته مي بينند. روزي را مجسم مي کند که دين الهي در جامعه جهاني عينيت پيدا کرده و در سايه آن عدالت مطلق بر همه دنيا حکمفرما است. روزي که شيعيان و اولياي اهل بيت عليهم السلام سرفراز مي شوند، و دشمنان خدا و رسول و آل رسول انتقام قرنها را باز پس مي دهند و آرامشي باورنکردني بر زمين حکمفرما مي گردد.