توجيه 05


چنانکه کل عالم و تمام آفرينش کلمه الله الکبري و کتابه التکويني و آيته الجامعه و اسمه الاعظم است و دلالت بر ذات جامع جميع صفات کمال او دارد، افراد و انواع و اجزاء و اعضاء اين عالم نيز هز يک جدا جدا، آيه و نشانه حق تعالي و کلمه و اسم و فعل و حرف کتاب تکويني او هستند:



ففي کل شيي ء له آيه

تدل علي انه واحد



و لله في کل تحريکه

و في کل تسکينه شاهد



هر گياهي که از زمين رويد

وحده لا شرک له گويد





[ صفحه 44]





به نزد آنکه جانش در تجلي است

همه عالم کتاب حق تعالي است



عرض اعراب و جوهر حروف است

مظاهر همچو آيات و وقوف است



همه ظهور قدرت و علم او و تسليم فرمان او هستند: و له اسلم من في السماوات و الارض طوعا و کرها و اليه يرجعون [1] و دليل بر کمال و باکي و تنزه او از تمام نقايص مي باشند. يسبح لله ما في السموات و ما في الارض الملک القدوس العزيز الحکيم. [2] بر هر موجودي به حسب کمال مراتب وجودي خود، و بر هر انساني به حسب کمال مراتب انسانيت و تخلق به اخلاق الهيه اسم او و کلمه او صادق مي باشد هر چه کمال فرد و نوع بيشتر باشد، صدق اسم و کلمه بر او کاملتر خواهد شد. لذا در تفسير آيه شريفه: و لله الاسماء الحسني فادعوه بها [3] وارد شده است از حضرت امام جعفر صادق، عليه السلام: نحن و الله الاسماء الحسني الذي لا يقبل من احد طاعه الا بمعرفتنا قال فادعوه بها [4] .

يعني مائيم به خدا سوگند، اسماء حسني که از احدي طاعتي پذيرفته نمي شود مگر به معرفت ما، که فرمود خدا: پس بخوانيد او را به آنها.



[ صفحه 45]



چون امام در بين تمام آيات و کلمات الهي آيت کبري و تامه و کلمه عليا و اسم اعظم تکويني است، چنانکه از اميرالمومنين عليه السلام روايت شده است: ما لله آيه اکبر مني امام اسم تکويني الولي و الحاکم و الهادي و العادل و العالم و القادر است، و به عبارت ديگر امام کسي است که هر يک از اسماء و صفات الهي را که در ممکن، در حد امکانيتش، امکان حصول داشته باشد، دارا باشد. بديهي است همه ممکنات کلمات و اسماء الهيه هستند و در کثرت چنانند که در قرآن کريم مي فرمايد: قل لو کان البحر مدادا لکمات ربي لنفذ البحر قبل ان تنفذ کلمات ربي و لو جئنا بمثله مددا [5] همه آيات خدا هستند، اما مانند اسماء لفظي که دلالت آنها بر مسمي در صراحت و ظهور و ذات و صفت، و صفت ذات و فعل متفاوتند، اسماء تکويني نيز متفاوتند، مثلا هر عالمي علمش دلالت بر علم خدا دارد، اما دلالت علم يک شاگرد دبستاني در حد يک معلم و دلالت علم يک معلم در حد يک استاد و يک فيلسوف و مجتهد و مرجع تقليد نيست. دلالت علم کسي که عنده علم من الکتاب [6] است در حد علم من عنده علم الکتاب [7] .

کسي که نزد اوست علم کتاب الهي.

که امام - عليه السلام - است، نمي باشد.



[ صفحه 46]



پس بديهي است چنين اسمي جامع مراتب و کمالات اسماء ما دون خود مي باشد و چنانکه در اسماء لفظي بعضي از اسماء، جامع مفاد اسماء ديگر هستند - مثلا اسم القادر جامع مفاد اسم الخالق و الرازق و المحيي و المميت و الشافي و اسم هاي شريفه ديگر است، يا اسم العالم جامع مفاد السميع و البصير و الخبير است، و کلمه و اسم جلاله الله حاکي از تمام اسماء و جامع مفاد همه است - در اسماء تکويني و کلمات الله نيز بعضي از اسماء جامع مراتب و کمالات اسماء ديگر مي باشند و دلالتشان بر مسمي ظاهرتر و جامع تر است و به عبارت ديگر، چنانکه بعضي صفات از شئون و جلوات صفات ديگرند و ذات به واحدايته، و احديته، مصداق آن صفات است. بعضي از اسماء نيز به اعتبار مسمياتشان - که صفات فعليه يا ذاتيه مي باشند - از شئون، و از جلوات اسماء مسميات ديگرند که گاه آن مسميات صفات فعل يا صفات ذات و يا ذات مقدسه الوهيت مي باشند. بنابر اين وجودات و ذوات مقدسه چهارده معصوم - عليهم السلام - اسماء تکويني الهيه هستند و همانطور که اسمائي مثل الخالق و المعز و المذل به اسم القادر و همه اسماء به اسم الله و لا اله الا هو منتهي مي گردند و به آن وابسته اند و تحت آن اسم قرار دارند، اسماء تکويني نيز همه تحت اسم تکويني



[ صفحه 47]



محمد يعني وجود محمد صلي الله عليه و آله، و در درجه بعد تحت اسماء ساير چهارده معصوم، يعني وجودات آنها قرار دارند و همه آن اسماء تکويني ظهور صفتي و کمالي از کمالات آن ذات مستجمع جميع صفات کماليه هستند که اسم اعظم و اکبر تکويني بر آن دلالت دارد، و وابسته به آن اسم هستند. اسامي لفظي لفظشان وابسته به اسم اعظم و کلمه جلاله است، به اعتبار آنکه مسميات آنها شئون و صفات مسمي به اسم اعظم است و آن اسم اعظم حاکي از آن صفات و حاوي تمام آنها است و نزديک به اين بيان است، اين شعر مشهور:



نام احمد نام جمله انبياء است

چون که صد آمد نود هم پيش ما است



همانطور که عدد صد حاوي تمام اعداد از يک تا صد است، اسم احمد نيز نام تمام انبياء است و آن حضرت جامع کمالات تمام مخلوقات ما دون خود است و آنها نيز به آن وابستگي دارند، همان وابستگي که اسم المتکلم و العزيز و المقتدر با اسم القادر و همه اسماء به اسم اعظم و جلاله الله دارند. و به عبارت ديگر ذات الوهيت است که قادر است و عالم و... صفات او عين ذات اوست، و او مصداق همه صفات کماليه است. و اگر چه همه اسماء الحسني بر او عز اسمه صادق است و بالالتزام بر ذات جامع جميع صفات کماليه هم دلالت دارند، چون القدير و العزيز و العالم و الخالق مطلق و بالذات جز ذات جامع جميع صفات کمال نيست، اما به دلالت مطابقي، چنانکه در اسم جلاله مي فرمايند، دلالت بر او ندارند و به عبارت



[ صفحه 48]



ديگر مضمونشان هو القدير و هو الجليل و الله علي کل شي ء قدير و الله عالم بکل شيي ء است. و چنانکه درک صفت بدون موصوف امکان پذير نيست، اسم صفت نيز بدون اسم موصوف قابل درک نيست، يا لا اقل تبادر موصوف از آن به ذهن با وجود اسم موصوف و اسم اکبر و اعظم او بيشتر خواهد بود. و بنابر اين دلالت اين اسماء بر معني و شناخت آنها در حدي به اسماء ديگر، و شناخت مفاد آنها، ارتباط دارد و به احتمالي هر چند بعيد شمرده شود، محتمل است مفاد حديث معروف من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميته جاهليه همين باشد، چون امام کلمه الله العليا و آيه الله العظمي و اسم اکبر الهي است، کسي که اين اسم را نشناسد، خدا را نشناخته است، چنانکه اگر کسي اسماء الحسناي الهي را نشناسد، او را نشناخته است.



[ صفحه 49]




پاورقي

[1] سوره اعراف، آيه 180.

[2] سوره جمعه، آيه 1.

[3] سوره اعراف، آيه 180.

[4] کافي، کتاب التوحيد، باب النوادر، ح 4.

[5] ترجمه آيه شريفه پيش از اين گفته شد.

[6] سوره نمل، آيه 131.

[7] سوره رعد، آيه 43 - در تفسير اين آيه در تفسير صافي روايت شده است که از حضرت صادق - عليه السلام - سوال شد، کسي که نزد او علمي از کتاب (علم من الکتاب) است داناتر است يا آن کسي که نزد او علم کتاب (علم الکتاب) است، حضرت فرمودند: نبود آن کسي که نزد او علمي از کتاب است در برابر آنکه نزد او علم کتاب است مگر به مقداري که بال مگس از آب دريا مي گيرد. و اميرالمومنين عليه السلام فرمود: علمي که آدم به زمين آورد و آنچه جميع پيامبران تا حضرت خاتم الانبياء - صلي الله عليه و آله - به ان فضيلت داده شدند، در عترت خاتم النبيين - صلي الله عليه و آله - است.