شرط لازم براي مغفرت حق


يکي از جلوه هاي رحمت بيکرانه خداي متعال، مغفرت او است. از اسماء او غفور، غفار، تواب، غافر الذنب و خير الغافرين است که خداوند صد و ده بار در قرآن به اين اوصاف، توصيف گرديده است. ولي برخورداري از مغفرت خداوند متعال، شرائطي دارد که مهمترين آنها شرط ايمان است. يقومنا اجيبوا داعي الله و آمنوا به يغفر لکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم. اي قوم ما، دعوت پيامبر را اجابت کرده، به او ايمان آوريد تا خداوند، گناهان شما را ببخشايد و شما را از عذاب دردناک پناه دهد. [1] بدين جهت کساني که از ايمان بهره ندارند، از اين رحمت واسعه الهي بي بهره اند، حتي در صورت شفاعت اولياء خدا، آنان، مورد فضل و مغفرت حق قرار نمي گيرند. استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مره فلن يغفر الله لهم ذلک بانهم کفروا بالله و رسوله.



[ صفحه 46]



اي پيامبر، اگر براي آنان طلب مغفرت نمايي يا اينکه اين کار را نکني، حتي اگر هفتاد بار هم براي آنها استغفار کني، خدا هرگز آنان را نمي آمرزد، زيرا آنان به خدا و پيامبرش کافرند. [2] در فصل دوم نيز بيان کرديم که از شرائط لازم ايمان، اعتقاد به ولايت دوازده امام و محبت آنان و بيزاري از دشمنان آنان است. لذا کسي که از نعمت ولايت اهل بيت و معرفت امام زمان عليه السلام برخوردار نيست، از رحمت حق در عالم آخرت و شفاعت اولياء خدا بي بهره خواهد بود. امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه: و اني لغفار لمن تاب و آمن و عمل صلحا ثم اهتدي. بدرستي که من بسيار آمرزنده ام کسي را که توبه کند، ايمان داشته باشد و عمل نيکو انجام دهد آن گاه به هدايت رهنمود گردد. [3] فرمودند: آيا نديدي که خداوند چگونه (مغفرت خويش را به ولايت ما) مشروط کرده است؟ زيرا توبه و ايمان و عمل صالح سودي ندارند، مگر اينکه فرد هدايت شود. بخدا قسم اگر فرد، در راه بندگي تلاش فراوان نيز کند، اعمال او پذيرفته نمي شود مگر اينکه هدايت شده باشد. راوي گويد: عرض کردم: قربانت شوم، بسوي چه کسي هدايت شده باشد؟ فرمودند: بسوي ما. [4] .



[ صفحه 47]



بدين روي براي رحمت حق و مغفرت او و شفاعت اوليائش در مواقف سهمگين عالم آخرت، راهي جز ولايت آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و در زمان ما، محبت و معرفت امام زمان عليه السلام و انتظار ظهور آن حضرت وجود ندارد. رسول خد صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: حبي و حب اهل بيتي نافع في سبعه مواطن اهوالهن عظيمه: عند الوفاه و في القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند الميزان و عند الصراط. حب من و اهل بيت من در هفت جايگاه که بشدت هراسناک مي باشند، سودمند است: در لحظه مرگ و در داخل قبر و در حشر و نشر و بهنگام (دادن) نامه اعمال و در زمان محاسبه اعمال و در موقف سنجش اعمال و در (گذر) از پل صراط. [5] اين مطلب، فقط در آثار ما شيعيان نيامده، کتب اهل سنت نيز بدان اقرار دارند. در روايتي که آنان از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل کرده اند، آمده است: معرفه آل محمد برائه من النار و حب آل محمد جواز علي الصراط و الولايه لال محمد امان من العذاب. معرفت آل محمد شرط دوري از آتش جهنم است و دوستي آل محمد لازمه عبور از صراط است و ولايت آل محمد باعث محفوظ بودن از عداب الهي است. [6] محبت اهل بيت عليهم السلام آن چنان رحمت الهي را بر انسان سرازير مي کند که حتي اگر غير مسلماني يافت شود که محب اهل بيت باشد، گر چه به علت عدم ايمان به ديگر مباني دين، راهي به بهشت برين الهي ندارد، ولي با



[ صفحه 48]



محبت اهل بيت، از عداب الهي در جهنم مصون خواهد ماند. ابن عباس گويد: مردي يهودي بشدت به حضرت علي عليه السلام علاقه داشت، ولي قبل از اينکه مسلمان شود مرد. بعد از مرگ او، خداي بزرگ فرمود: اما او را از بهشت من بهره اي نيست، ولي اي آتش او را بي قرار مکن. [7] ولي دنيا، دار حجاب است و بسياري از اين حقائق بر حواس ما پوشيده است. حقيقت اينست که ما در لحظه چشم بستن از دنيا و چشم گشودن به حقائق عالم آخرت است که بزرگي نعمت ولايت و اهميت آن را در مي يابيم. امام صادق عليه السلام پس از آنکه لازمه ايمان را معرفت امام زمان عليه السلام معرفي کردند، به بيان آثار اخروي اين معرفت پرداخته، فرمودند: و احوج ما يکون احدکم الي معرفته اذا بلغت نفسه هيهنا - و اهوي بيده الي صدره. در لحظه مرگ آن هنگام که جان شما به سينه برسد، بيش از هر زمان ديگر به معرفت امام نيازمنديد. [8] پس چه بهتر که تا نفس باقي است، در مسير ولايت اهل بيت بکوشيم و با امام زمان عليه السلام آشنا شويم. و شيريني محبت آن بزرگوار و پدران گرامش را در قلب خويش احساس نماييم تا شايد مورد لطف و رحمت و مغفرت حق قرار گيريم.



[ صفحه 49]




پاورقي

[1] سوره احقاف: 31.

[2] سوره توبه: 80.

[3] سوره طه: 82.

[4] تفسير قمي:420 - وسائل الشيعه 96:1 ح 19.

[5] خصال 12:2 - بحار 158:27 ح 3.

[6] الغدير 324:2 به نقل از الصواعق المحرقه - ابن حجر: 139.

[7] بحار 258:39.

[8] کافي 21:2 ح 9.