سوره بقره


آيه اوّل:

(هُديً لِلْمُتَّقينَ - اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) [1] .

«(قرآن) هدايت است براي پرهيزکاران، آنان که به غيب ايمان مي آورند».

جابر بن عبدالله انصاري ضمن نقل حديث مفصلي گويد:

جندل بن جنادة بن جبير يهودي نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آمد و پس از دريافت پاسخ سؤالي که مطرح نمود، اسلام آورد آنگاه در باره اوصياي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از آن



[ صفحه 248]



حضرت پرسش نمود. پيامبر خدا در جواب او نام يکايک آنان را بر شمرد تا اين که فرمود:

«... پس از او يعني بعد از امام حسن عسکري (عليه السلام) فرزندش محمّد است که مهدي، قائم و حجّت خوانده مي شود. او از ديده ها پنهان مي شود و سپس ظاهر مي گردد، و هنگامي که ظهور کند زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است».

سپس فرمود:

«خوشا به حال آنان که در زمان غيبت او صبر مي کنند و خوشا به حال کساني که در محبّت آنها ثابت قدم مي مانند؛ آنها همان اهل تقوا هستند که خداوند در کتاب خود توصيفشان نموده و فرموده است:

(هُديً لِلْمُتَّقينَ - الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ) [2] [3] .

امام صادق (عليه السلام) نيز در تفسير اين آيه فرموده است:

«متّقين، شيعيان عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) هستند، و غيب، حجت غايب است». [4] .

در حديث ديگري در همين رابطه آمده است که فرمود:

««اَلَّذين يُؤمِنونَ بِالْغَيْب»، در حق کساني است که به قيام حضرت قائم (عليه السلام) ايمان بياورند و آن را حق بدانند». [5] .

آنچه از اين أحاديث استفاده مي شود اين است که:

«مقصود از متقين، همان مؤمنان به حضرت مهدي (عليه السلام) مي باشند و غيب خود آن حضرت است. چرا که غيب چيزي است که از حواس پنجگانه پنهان باشد و همان گونه که خداوند و جهان آخرت غيب محسوب مي شود ـ بدين دليل که با حواس پنجگانه درک نمي شود ـ حضرت مهدي (عليه السلام) نيز غيب است. چرا که



[ صفحه 249]



آن حضرت در زمان غيبت با رؤيتي عمومي که به واسطه آن شناخته شود، ديده نمي شود. يعني يا کسي ايشان را نمي بيند و يا اگر هم او را به بيند نمي شناسد، و فقط عدّه اي محدود به زيارت ايشان مشرّف مي شوند». [6] .

آيه دوّم:

(وَإذ ابتلي إبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأَتَمَّهُنُّ). [7] .

«هنگامي که حضرت ابراهيم را پروردگارش به وسيله کلماتي آزمود، پس آنها را به انجام رسانيد».

مفضّل بن عمر در تفسير اين آيه مبارکه گويد:

درباره اين آيه مبارکه «وَ إِذِ ابتلي إبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِمات...»، از امام صادق (عليه السلام) پرسش نمودم، حضرت فرمود:

«اين همان کلماتي است که حضرت آدم (عليه السلام) از پروردگار خود دريافت نمود. پس توسّط آن کلمات به پيشگاه پروردگار توبه نمود و خداوند توبه اش را پذيرفت.

و جريان توبه چنين بود که حضرت آدم (عليه السلام) عرض کرد:

«يا رَبِّ أَسْألُکَ بحقِّ محمّد و عليٍّ و فاطِمَةَ وَ اْلَحَسَنِ وَ الْحُسَيْن إلاّ تُبْتَ عَلَيَّ»

اي خداي من! از تو مي خواهم که به واسطه محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) توبه مرا بپذيري! پس خداوند توبه او را پذيرفت که او بسيار توبه پذير و مهربان است».

گفتم:اي فرزند رسول خدا! مقصود از «فَأتَمَهُّنَّ» در اين آيه چيست؟

فرمود:

«مقصود اين است که: خداوند آنها را تا قائم مهدي (عليه السلام) به اتمام رسانيد و دوازده امام (عليهم السلام) را که 9 تن آنان از فرزندان حسين (عليه السلام) مي باشند، براي او بيان فرمود». [8] .



[ صفحه 250]



در توضيح اين حديث شريف بايد به اين نکته توجّه داشت که:

«... ابتلاء به معني امتحان و اختيار است و معناي حديث اين است که خداوند متعال، پيامبر خليل خود حضرت ابراهيم (عليه السلام) را آزمايش نمود و او را با اسامي مبارک رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمّه اثني عشر (عليهم السلام) امتحان فرمود. و امّا اين که حقيقت آزمون چه بوده است؟ آيه کريمه در مورد آن سخني نگفته؛ وليکن احاديث شريفه آن را روشن نموده اند، و در آنها چنين آمده است که، آن امتحان، خضوع در برابر افضليّت و برتري آنان، يعني برتري رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و أهل بيت او (عليهم السلام) و اعتقاد به متابعت (حضرت ابراهيم (عليه السلام)) از ايشان بوده است». [9] .

آيه سوم:

(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوْعِ وَ نَقْص مِنَ الأَمْوالِ والأَنْفُسِ وَالَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ). [10] .

«ما شما را به چيزي از قبيل ترس و گرسنگي و کاهشي در اموال و جانها و محصولات مي آزماييم، و مژده بده به آنها که شکيبا و ثابت قدم هستند».

محمّد بن مسلم گويد: امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود:

«پيش از آمدن قائم (عليه السلام) علامتهايي براي امتحان مؤمنين خواهد بود».

عرض کردم: آن علامتها چيست؟ فرمود:

«بيماري هاي گوناگون که سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخها که سبب گرسنگي است و کاهش در اموال و جانها که قحطي و مرگ و مير فراوان است و نقص در محصولات که به نيامدن بالان است. پس در آن موقع به آن ها که در عقيده به ما ثابت مي مانند مژده بده».

آن گاه فرمود:

«اي محمّد! اين تأويل آيه است، و هيچ کس جز آن ها که راسخ در علم اند، تأويل آن را نمي داند، و مائيم راسخان در علم». [11] .



[ صفحه 251]




پاورقي

[1] سوره بقره، آيه 2 و 3.

[2] سوره بقره، آيه 2 و 3.

[3] ينابيع المودّة، ج 3 ص 284، باب 76.

[4] بحار الانوار، ج 51، ص 52، ح 29.

[5] همان، ح 28.

[6] موعود قرآن، ص 10.

[7] سوره بقره، آيه 124.

[8] تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 120، ح 338؛ الزام النّاصب، ج 1 ص 179؛ معاني الأخبار، ص 126 ؛ ينابيع المودّة، ج 1، ص 290، باب 24.

[9] موعود قرآن، ص 12.

[10] سوره بقره، آيه 155.

[11] ينابيع المودّة، ج 3، ص 235، ح 2، باب 71.