چه اصراري است که امامان معصوم در دوازده تن منحصر شوند؟


چه اصراري است که امامان معصوم عليهم السلام در دوازده تن منحصر شوند، تا لازم آيد خداوند، قوانين طبيعت را به خاطر امام دوازدهم به تعطيل درآورد؟

پاسخ: يکي از اصول اصيل شيعه اماميه، اصل امامت مي باشد، امامت استمرار نبوت است، که تحقق اهداف الهي در سعادت انسان و رسانيدن او به کمال مطلوب و مراتب قرب و رضاي الهي، بدون آن ممکن نيست. امام، فرد کامل انسانيت، و رابط ميان عالم مادي و عالم ربوبي است. و بنابر روايات اسلامي، چنانچه امام و حجت خدا



[ صفحه 86]



نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد.

امام سجاد (ع) مي فرمايد: «ما پيشواي مسلمين، و حجت بر اهل عالم، و سادات مؤمنين و رهبر نيکان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند، به واسطه ماست که آسمان بر زمين فرود نمي آيد مگر وقتي که خدا بخواهد، به واسطه ماست که باران رحمت خداوندي و برکات زمين خارج مي شود، اگر ما روي زمين نبوديم، اهلش را فر مي برد. سپس فرمود: از روزي که خدا آدم را آفريد تاکنون هيچگاه زمين از حجت خدا، چه ظاهر و مشهور، چه غياب و مستور، خالي نبوده است، و تا روز قيامت نيز از حجت خالي نخواهد بود، و اگر چنين نبود خدا پرستش و عبادت نمي شد...» [1] .

با توجه به اين مقدمه کوتاه، به بيان مسئله اي که ناشي از اراده و مشيت الهي است مي پردازيم و آن اينکه: چرا تعداد امامان از دوازده نفر بيشتر نيست؟

بايد دانست که مسئله امامت، لحظه اي به زمان واگذار نشد. بدين معني که هرگاه امامي از دنيا رفت، يا به شهادت رسيد، امامي ديگر جاي او را گرفت. زيرا واگذاشتن امامت به زمان، در آينده موجب خواهد شد امامت در هاله اي از ابهام قرار گيرد و برنامه الهي اسلامي را در معرض خطر جدي قرار دهد، و از سوي ديگر موجب تشويش اذهان و سرگرداني مردم و گمراهي و پراکندگي آنان و ظهور اباطيل نابجاي فراوان به نام دين و اسلام و به حساب راه صواب و حق و حقيقت مي گردد.

همچنين فرصت به دست طمع ورزان هواپرست و مدعيان دروغين امامت خواهد افتاد تا به گمراهي مردم و بازي با دين و احکام آن و ظهور بدعتهاي ناروا و تباهي حق بپردازند، تا آنجا که راه وصول به آن به صورت امري محال و ناممکن درآيد.

از طرفي هرگاه حاکمان احساس کنند کسي هست که آنان را به پيشگيري، ملايمت



[ صفحه 87]



و دوري از سختگيري و فشار ملزم سازد، و از سوي ديگر قدرت کافي را براي نابودي منبع خطر آن، به صورت نهايي در اختيار دارند، بدان مبادرت خواهند کرد، و تمامي منابع خطر را از سر راه خود بر خواهند داشت و تند بادهاي حقه و کينه، وزيدن خواهد گرفت، و تمامي دستاوردهاي جهاد پيامبران و اوصياي الهي و همه بندگان با اخلاصي که در راه خداوند کوشيده اند، را چنان ريشه کن نمايند، که گويي اصلا چنين چيزي نبوده است.

براي اين منظور و با توجه به مطالبي که گفته شد، و بر اساس مقتضيات و به لحاظ هماهنگي با ضرورياتي که اين عينيت و ساير اعتبارات تربيتي موجب مي شود، رسول اکرم (ص) در رواياتي، تعداد و اسامي امامان بعد از خود را دقيقا بيان نموده، که اولين آنها امام علي (ع) و آخرين آنها امام مهدي (ع) است.

باري، اقتضاي حکمت الهي است که عمر امام دوازدهم (ع) آنقدر دراز شود که فرصت را براي انجام حرکت اصلاحي جهان شمول اسلام آماده کند. حتي با اين تعيين دقيق و آن نص صريح هم، صحنه اجتماع اسلامي از ادعاهاي دروغين مدعيان امامت در امان نماند. اين مقام براي زيد بن علي بن الحسين (ع)، محمد بن حنفيه، اسماعيل فرزند امام صادق (ع) و ديگران ادعا شده است. اما از اهميت و تأثير چنداني برخوردار نبوده اند. بنابراين منحصر کردن تعداد امامان عليهم السلام به دوازده نفر، کاملا ضروري بوده است؛ تا به نيازي که در عينيت جامعه هست، مطابقت کند. اگر برهه اي را که امامان ما عليهم السلام در سه قرن اول پس از وفات رسول اکرم (ص) در آن به سر بردند، به طور دقيق مطالعه کنيم، درخواهيم يافت که: امت اسلامي در اين مدت توانست تمامي جوانب تشريع و اهداف مختلف آن را در سطح عمومي فراگيرد و بر زمينه هاي گوناگون زندگي اشراف يابد.

آري، اگر غيبت امام غايب (ع) در کار نباشد، فرصت عمل و حفظ دستاوردهايي که ثمره جهاد و تلاش پيامبران و مخلصان فداکار در طول تاريخ است، کم کم از دست



[ صفحه 88]



خواهد رفت، تا جايي که به صفر برسد. [2] .

اما در جواب اينکه چرا براي حفظ امام دوازدهم (ع) قوانين طبيعت را تعطيل کرده است، بايد گفت که اين اولين مرتبه نيست که خداوند متعال براي نگهداري از فردي که حکمتش اقتضا مي کند، قانون طبيعت را تعطيل مي نمايد.

در آن هنگام که ابراهيم (ع) را در آتش افکندند، تنها راه جلوگيري از نابوديش، تعطيل اين قانون بود. پس به آتش گفته شد که «بر ابراهيم خنک و سلامت شو!» و اين چنين شد. دريا براي موسي (ع) شکافته شد. کار بر روميان مشتبه شد و پنداشتند که عيسي (ع) را دستگير کرده اند، در حالي که دستگير نکرده بودند. حضرت محمد (ص) از خانه خود که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعتها در کمين او بودند تا بر وي بتازند، بيرون رفت و کسي او را نديد، زيرا خداوند مي خواست تا پيامبرش را از چشمهاي آنان پوشيده دارد.

لذا هر گاه پاسداري از زندگاني يکي از حجتهاي خداوندي، براي ادامه کارش و پايان بردن نقش سازنده اش ضروري باشد، الطاف خداوند دخالت کرده و براي حفظ او، يکي از قوانين طبيعي را به حالت تعطيل در مي آورد.

و بر عکس، اگر مدت ماموريت او سر آمده باشد، و وظيفه الهي تعيين شده اش را به انجام رسانده باشد، هماهنگ با قوانين طبيعي حيات با مرگ روبرو مي شود، يا به شهادت مي رسد.

جاي بسي شگفتي است که گروهي، همه اين مطالب را در جاي خود که پيرامون تعطيل شدن قانوني از قوانين طبيعت است، پذيرفته اند، اما هنگامي که با عقيده شيعه، در مورد طول عمر امام زمان (عج) روبرو مي شوند، انگشت حيرت به دهان مي گيرند و اين گونه عقايد را غير عاقلانه و غير منطقي مي دانند؟!



[ صفحه 89]




پاورقي

[1] ينابيع الموده، قندوزي، ج 3، ص 147.

[2] جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟ علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه سپهري، ص 35.