به فرض امکان طول عمر آيا اين مسئله در طول تاريخ به وقوع پيوس


پاسخ: در پاسخ قبل، ثابت شد که زنده ماندن انسان در مدتهاي طولاني و زياد، امري ممکن است. حال سوال بسيار بجايي که در رابطه با اصل وقوع مطرح مي شود، اين است که: آيا در طول تاريخ کساني با عمرهاي طولاني ديده شده اند؟ در پاسخ به اين پرسش به چند دليل اکتفا مي کنيم:

1- دليل تاريخي: انسان همواره در محيط زندگي خود به يک سلسله از امور عادت مي نمايد، به طوري که اگر واقعه اي بر خلاف آنچه که عادت کرده ببيند يا بشنود، بسيار بعيد بلکه غير ممکن مي شمارد. اما اگر همين امر بعيد و به پندار او غير ممکن چندين مرتبه به وقوع بپيوندد، قريب و ممکن مي شود. در رابطه با طول عمر امام زمان (عج) نيز بعضي انسانها به مشکل برخورد کرده اند، در صورتي که در تاريخ نمونه هايي از افرادي که عمر طولاني داشته اند، مشهود است.

سيد بن طاووس، رحمه الله عليه در اين رابطه پاسخ منکرين حضرت مهدي (عج) را چنين مي فرمايد: اگر کسي امروز ادعا کند که من از روي آب راه مي روم، کسي باور نمي کند، ولي وقتي که او در مقام عمل برآمد و از روي آب راه رفت، بسياري از مردم به تماشا مي آيند و با شگفتي و تعجب نگاه مي کنند. همچنين روز دوم، نفر ديگري ادعا کند که من هم از روي آب راه مي روم، باز مردم در تعجب و شگفتي قرار مي گيرند، ولي با ديدن امروز، تعجبشان نسبت به روز قبل کمتر مي شود.

روز سوم، نفر سوم، ادعا مي کند و روي آب راه مي رود. اين بار از تعداد تماشاچي کمتر شده و مقدار تعجب نيز کاهش مي يابد.



[ صفحه 108]



روز چهارم همچنين، کمتر و کمتر تا آنکه به کلي عادي مي شود.

طول عمر حضرت مهدي (عج) نيز چنين است. براي آنکه شما روايت کرده ايد که ادريس از زمان خود تا حال در آسمان زنده است، و باز روايت کرديد که خضر در زمين از زمان خود تاکنون زنده است؛ و باز روايت کرديد که حضرت عيسي در آسمان زنده است و در زمان مهدي (ع) مي آيد و اقتدا به حضرتش مي کند و نماز مي خواند پس چگونه است که شما طول عمر اين سه نفر را قبول داريد، ولي طول عمر امام زمان (عج) را انکار مي کنيد. [1] .

با توجه به اينکه نقل تاريخي، يکي از مهمترين منابع علم و آگاهي در تمامي عصرها است، مي بينيم در کتابهاي تاريخ، انسانهاي بسياري را به نام «معمرين» معرفي نموده اند. معمرين، جمع «معمر» است يعني: انسان دراز عمر، کسي که عمر طولاني کرده است.

مسعودي، عده اي از دراز عمران را در کتاب مروج الذهب نامبرده وعمرهاي طويل آنان را نگاشته است از جمله:

آدم: 930 سال، شيث: 912 سال، انوش: 960 سال، قينان: 920 سال، مهلائل: 700 سال، لوط: 732 سال، ادريس: 300سال، متوشالح: 960 سال، لمک: 790 سال، نوح: 950 سال، ابراهيم: 195 سال، کيومرث: 1000 سال، جمشيد:600 و يا 900 سال، عمر بن عامر: 800 سال، عاد: 1200 سال. [2] .

اگر چه ممکن است که برخي از اين اعداد و ارقام، غير معتبر بوده، و خالي از مبالغه نباشد، لکن اين مسئله در کتب بسياري از تاريخ نگاران آمده است. ضمن اينکه مسئله طول عمر نوح نبي (ع) يک مسئله مسلم قرآني است و اگر ما عمر 2500 ساله نوح را که برخي مورخين نقل کرده اند نپذيريم، عمر 950 ساله آن پيامبر که در قرآن کريم آمده غير قابل انکار است؛ در آنجا که مي فرمايد:



[ صفحه 109]



«و لقد ارسلنا نوحا الي قومه فلبث فيهم الف سنه الا خمسين عاما فاخذهم الطوفان و هم ظالمون»: [3] .

«ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و نهصد و پنجاه سال در بين آنان درنگ نمود. پس طوفان قومش را فرو گرفت در حالي که از ستمکاران بودند.»

به قول عالم و متفکر شهيد، آيت الله سيد محمد باقر صدر: شايد اين تنها يک تصادف باشد که در طول تاريخ انساني تنها دو تن مامور به پاک ساختن تمدن انساني از مايه هاي فساد و تباهي، و دوباره سازي آن گردند. و زندگي آن دو، چنان طولاني شود که چندين برابر يک آدم معمولي، عمر کنند! «نوح» نخستين آن دو، درگذشته نقش خود را به پايان برد و به گفته صريح قرآن 950 سال در ميان توده خويش درنگ کرد، و سرنوشتش آن بود که به دنبال طوفان، تمدن جهان را از نو به پا سازد. و ديگري «مهدي» است که نقش خويش را در آينده ايفا مي کند، و تا کنون بيش از هزار سال در ميان توده خويش زيسته و مقدر چنين است که در روز موعود، جهان را دوباره مي سازد. پس، چگونه زندگاني طولاني نوح را باور داريم، اما طول عمر مهدي (عج) را نمي پذيريم؟! [4] .

از آنچه که گذشت معلوم مي گردد که مسئله طول عمر، نه تنها ممکن است، بلکه در طول تاريخ هم به وقوع پيوسته است.

2- دليل نقلي: مراد از دليل نقلي، نصوص و رواياتي است که در اين موضوع از جانب پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) و امامان معصوم - عليهم السلام - وارد شده، که مي توان آنها را به چند گروه تقسيم کرد:

گروه اول: رواياتي است که در خصوص خالي نبودن زمين از حجت خدا وارد شده است. چنان که امير المؤمنين (ع) به کميل بن زياد فرمود: «آري، هرگز روي زمين از کسي که به فرمان الهي قيام کند خالي نمي ماند، خواه ظاهر باشد و آشکار و يا ترسان و



[ صفحه 110]



پنهان، تا دلايل خداوند و نشانه هاي روشن او از ميان نرود.» [5] .

و نيز امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم (جهان) تنها دو نفر باشند، يکي از آنها امام است.» [6] .

گروه دوم: رواياتي است که امامت را منحصر در دوازده تن از قريش و اهل بيت پيغمبر (ص) مي داند، چنانکه جابر بن سمره گويد: از رسول خدا (ص) شيندم که فرمود: «اسلام پيوسته عزيز خواهد بود تا دوازده خليفه بر مسلمانان حکومت کنند». سپس سخني فرمود که من نفهميدم، پس به پدرم گفتم: پيامبر (ص) چه فرمود؟ گفت: فرمود، «تمام آنها از قريش اند.» [7] .

و نيز فرمود: من و دوازده تن از فرزندانم و تو اي علي (يعني يازده تن فرزندم با تو که دوازده نفر مي شويد) بند و قفل زمين هستيم، يعني ميخها و کوههاي زمين... به سبب ما خدا زمين را ميخ کوبيده، تا اهلش را فرو نبرد، چون دوازدهمين فرزندم از دنيا برود.

زمين اهلش را فرو برد و مهلت داده نشوند[به سوي آنها ننگرند] [8] .

گروه سوم: رواياتي است که امام مهدي (عج) را به نام و صفات، مشخص نموده است. همچنان که رسول خدا (ص) فرمود: «مهدي از فرزندان من است، نامش نام من، کنيه اش کنيه من، از نظر خصال و ويژگيهاي اخلاقي شبيه ترين فرد به من است، براي او غيبتي طولاني و اضطرابي حيرت زاست، مردم درباره او دچار گمراهي مي شوند، پس (از غيبت طولاني) مانند ستاره درخشان ظاهر مي شود و زمين را از عدل و داد پر مي کند، چنانکه از ستمگري و تجاوز پر شده باشد.» [9] .



[ صفحه 111]



گروه چهارم: رواياتي است که گويند: قيامت بر پا نمي شود تا وقتي که امام غايب (ع) قيام کند. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: «قيامت به پا نمي شود، تا اينکه شخصي از خاندان من قيام کند، که نامش نام من است.» [10] .

گروه پنجم: رواياتي است که مربوط به وجود و شناخت امام در هر زمان مي باشد. چنانکه حارث بن مغيره مي گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: پيغمبر (ص) فرموده است: هر کس بميرد و پيشوايش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است؟ فرمود: آري. عرض کردم: جاهليت کامل يا جاهليتي که امامش را نشناسد؟ فرمود: جاهليت کفر و نفاق و گمراهي.» [11] .

با جمع بين روايات مذکور، به اين نتيجه مسلم مي رسيم که امام غايب و منتظر (عج) همان حجت بن حسن العسکري عليهما السلام است.

3- دليل شرعي: از ويژگيهاي بسيار روشن دين اسلام، جهاني بودن آن است، و در اولين مرحله بر امام و خليفه معصوم مسلمانان واجب است که از جهاد يا غير آن، اين دعوت را به تمام نواحي جهان برساند، چرا که اسلام، يک نظام اجتماعي انقلابي است و آمده است تا تمام نظامهاي فاسد اجتماعي حاکم را از بين ببرد.

بديهي است که در شرايط انقلاب، خراب کردن و از نو ساختن، احتياج به گذشت زماني طولاني دارد تا در اين مدت، انقلابيون با تمام امکانات به سوي ريشه کن ساختن باقيمانده نظامهاي اجتماعي سرنگون شده بشتابند.

از طرفي ما مي دانيم که روزگار، به پيغمبر (ص) مهلت کافي نداد تا بناهاي فساد گذشته را کاملا خراب کند و نظام نويني که مطابق با اهداف عاليه اش بود، به طور کامل، به اجرا درآورد. و بعد از آن حضرت امير المؤمنين (ع) نيز به دليل مشکلات زياد و جريانهاي سياسي که از قبل يا در زمان خلافتش وجود داشت موفق به عمليات انقلابي



[ صفحه 112]



نشد. و فرزندان معصوم او هم به علت عوامل سياسي و زمينه هاي اجتماعي نتوانستند به اين مهم دست يازند.

اکنون نوبت به امام غايب و منتظر (عج) رسيده و ناچار اين مهم بايد به دست او انجام شود، که او آخرين معصوم در روي زمين و تحقق بخش هدفي است که خداوند در قرآن فرموده: «خدا کسي که پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا وي را بر همه اديان غلبه دهد.» [12] .

4- دليل علمي و تجربي: خلاصه اين دليل اين است که جمعي از دانشمندان علوم جديد، از قبيل دکتر الکسيس کارل، دکتر جاک لوب، و دکتر ورن لويس و همسرش، و نيز افرادي ديگر، در انجمن علمي «راکفلر» نيويورک، دست به يک سلسله آزمايشهايي روي اجزاي انواع مختلف از گياهان و جانداران و انسانها زدند. ميان اين آزمايشها، آزمايشهايي بود که بر روي قسمت هايي از اعصاب انسان و عضلات و قلب و پوست و کليه هاي او انجام گرفت، و در نتيجه ثابت شد که اين اجزاء، تا وقتي که از تغذيه کافي و کامل و بهداشت مناسب برخوردار باشند، و عارضه اي از خارج به آنها نرسد، زنده و باقي مي مانند، و سلول هايشان پيوسته در حال رشد و نمو هستند. [13] .

و ما مي دانيم که امام به جهت علم وسيعي که دارد بهترين کسي است که مي تواند به خوبي رعايت بهداشت و سلامت را بنمايد.

سخن آخر اينکه، هر کس به اخبار وارده، در خصوص امام غايب (عج) از پيغمبر اکرم (ص) و ساير امامان - عليهم السلام - مراجعه نمايد خواهد ديد که نوع زندگي آن حضرت را به طريق خرق عادت معرفي کرده اند. و البته خرق عادت غير از محال است، و از راه علم هرگز نمي توان خرق عادت را نفي کرد. زيرا هرگز نمي توان اثبات کرد که



[ صفحه 113]



اسباب و عواملي که در جهان کار مي کنند، تنها همانهايي هستند که ما آنها را ديده ايم و مي شناسيم و ديگر اسبابي که ما از آنها خبر نداريم، يا آثار و اعمال آنها را نديده ايم، و يا نفهميده ايم، وجود ندارد، از اين رو، ممکن است که در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عواملي به وجود آيد که عمري بسيار طولاني - هزار يا چندين هزار ساله - براي ايشان تامين نمايد، و از اينجاست که جهان پزشکي تا کنون از پيدا کردن راهي براي عمرهاي بسيار طولاني نوميد و مأيوس نشده است. [14] .

نتيجه: با آنچه در مسئله امکان طول عمر گذشت و آنچه که در اين مقال گفته شد، جاي ترديدي باقي نمي ماند که طول عمر امام زمان (عج) نه تنها ممکن است، بلکه از زمان غيبت کبري تاکنون استمرار داشته و تا اذن ظهور حضرتش توسط خداوند متعال، ادامه خواهد داشت.



آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدايا به سلامت دارش




پاورقي

[1] اقتباس از اربعين شيخ بهايي، ترجمه خاتون آبادي، ص 553.

[2] دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص 200.

[3] سوره عنکبوت، آيه 14.

[4] ترجمه بحث حول المهدي، آيت الله صدر، ص 34.

[5] نهج البلاغه، فيض الاسلام، حکمت 139، ص 1158.

[6] اصول کافي، مرحوم کليني، ج 1، ص 180.

[7] صحيح مسلم، ج 3، ص 1453.

[8] اصول کافي، ج 1، ص 534.

[9] فرائد السمطين، جويني، ج 2، ص 335.

[10] فرائد السمطين، جويني، ج 2، ص 327.

[11] اصول کافي، مرحوم کليني، ج 1، ص 376.

[12] سوره صف، آيه 9، اين آيه در تفسيرهاي قرآن از جانب امامان معصوم (ع) به امام زمان (عج) تفسير شده است.

[13] در انتظار امام، عبد الهادي فضلي، ترجمه روحاني، ص 61.

[14] شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 151.