مهدي و حکومتش


(بحار ج 52 ص 157 و اثبات الهداة ج 3 ص 445):

عن مفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول: لصاحب هذا الامر غيبتان: احديهما يرجع منها الي اهله و الاخري يقال: هلک في اي واد سلک، قلت: کيف يصنع اذا کان کذلک؟ قال: اذا دعاها مدع فاسئلوه عن اشياء يجيب فيها مثله.

بنقل از مفضل بن عمر گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنيدم مي فرمود: براي صاحب الامر (ع) دو غيبت باشد در يکي از آنها بايد رجوع شود به اهلش (منظور سفراء اربعه هستند) و در غيبت دويم گفته شود: هلاک شده در کدام وادي قرار و سلوک دارد من عرض کردم در اينصورت چه بايد کرد؟ فرمود: اگر کسي ادعاي مهدويت کند مسائل گوناگون را از او بپرسيد که در آن مسائل مثل او پاسخ دهد.

(بحار ج 52 ص 320 و اثبات الهداة ج 3 ص 447):

عن ابي عبيدة الحذاء عن ابي عبدالله (ع) في حديث قال: اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داود و سليمان لا يسأل بينة.

بنقل از ابوعبيدة حذاء از امام صادق (ع) که در ضمن حديثي فرمود: وقتي که قائم آل محمد (ع) فرمايد مانند داود و سليمان عليهاالسلام حکم کند و بينه و شاهد نمي خواهد.



[ صفحه 313]



(اثبات الهداة ج 3 ص 539):

عن زرارة عن ابي جعفر (ع) قال: قلت له: رجل من الصالحين سمه لي، اريد القائم (ع) فقال: اسمه اسمي فقلت: ايسير بسيرة محمد (ص)؟ فقال: هيهات هيهات يا زرارة ما يسير بسيرته فقال: ان رسول الله (ص) سار في امته بالمن يتألف الناس و القائم (ع) بسير فيهم بالقتل، بذلک امر في الکتاب الذي معه ان يسير بالقتل و لا يستتيب احدا ويل لمن ناواه.

بنقل از زراره (رض) گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم يکي از مردان صالح و شايسته را براي من نام ببر و مقصود من قائم (ع) بود فرمود: اسم او اسم من است «م ح م د» عرض کردم: آيا سيره و روش او چون سيره و روش حضرت رسول اکرم (ص) باشد؟ فرمود: هرگز هرگز اي زرارة سيره و روش آن حضرت را ندارد. همانا رسول خدا (ص) در امت خود روش منت و تأليف داشته باشد و قائم (ع) و همراهانش به موجب مکتوبي که همراه دارد بايد روش کشتار داشته باشد و از کسي توبه هم نمي خواهد واي بر کسي که با او ستيزه و مخالفت کند.

(اثبات الهداة ج 3 ص 540):

عن ابي بصير (ره) قال: قال ابوجعفر (ع): يقوم القائم بکتاب جديد و امر جديد و قضاء جديد علي العرب شديد ليس شأنه الا السيف لا يستتيب احدا، و لا تأخذه في الله لومة لائم.

بنقل از ابي بصير (ره) گفت: امام باقر (ع) فرمود: قائم (ع) قيام مي کند با کتاب تازه و امر تازه و حکومت تازه که بر عرب سخت مي گيرد کارش جز شمشير چيز دگري نيست و کسي را وادار به توبه نمي کند و در راه اجراء حکم خدا ملامت هيچ ملامت گري او را باز نمي دارد.

(بحار ج 12 ص 320):

عن الحسن بن طريف قال: کتبت الي ابي محمد العسکري (ع) اسأله عن القائم اذا قام بم يقضي بين الناس؟ و اردت ان أسأله عن شيي لحمي الربع فاغفلت ذکر الحمي فجاء الجواب: سألت عن الامام فاذا قام يقضي بين الناس بعلمه کقضاء داود (ع) لا يسأل البينة.



[ صفحه 314]



بنقل از حسن بن طريف گفت: به خدمت حضرت امام ابي محمد حسن عسکري (ع) نامه نوشتم و درباره ي اينکه قائم (ع) چون قيام فرمايد در ميان مردم چگونه حکومت و قضاوت مي کند و من مي خواستم در باب تب ربع پرستش کنم ولي غفلت کردم. جواب رسيد: که درباره ي امام (ع) پرسيده اي که چگونه قضاوت وحکومت مي کند او به علم خود عمل کند و قضاوت او چون قضاوت داود (ع) است و شاهد و بينه نمي طلبد.

(بحار ج 52 ص 323):

عن ابي هاشم الجعفري قال: کنت عند ابي محمد (ص) فقال: اذا قام القائم امر بهدم المنار و المقاصير التي في المساجد، فقلت في نفسي: لاي معني هذا؟ فأقبل علي فقال: معني هذا انها محدثة مبتدعة لم يبنها نبي و لا حجة.

بنقل از ابي هاشم جعفري گفت: در محضر امام حسن عسکري (ع) بودم فرمود: چون قائم (ع) قيام فرمايد فرمان به تخريب و ريختن تمام مناره ها و مقصوره همه مساجد مي دهد من پيش خوف گفتم اين عمل چه سودي دارد؟ حضرت رو بمن کرد و فرمود: اين بدين معني باشد که مناره ها و مقصوره ها امري تازه و بدعتي است که هيچ پيغمبر (ص) و حجتي (ع) آن را نساخته است.

(وسائل الشيعه ج 18 ص 198):

عن ابان قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول: لا تذهب الدنيا حتي يخرج رجل مني يحکم بحکومة آل داود و لا يسأل بينة، يعطي کل نفس حقها.

بنقل از ابان گفت: از امام صادق (ع) مي فرمود: دنيا سپري نمي گردد تا مردي از من خروج کند و به حکومت آل داود (ع) حکومت نمايد و از کسي شاهد وبينه نطلبد و حق هر ذي حقي را به وي رساند.

(بحار ج 52 ص 321):

عن الحسين بن خالد قال: قال علي بن موسي الرضا (ع): لا دين لمن لا ورع له، و لا ايمان لا تقية له ان اکرمکم عندالله عزوجل اعملکم بالتقية قبل خروج قائمنا فمن ترکها قبل خروج قائمنا فليس منا. فقيل له: يابن رسول الله و من القائم منکم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء يطهر الله به الارض من کل جور،



[ صفحه 315]



و يقدسها من کل ظلم و هو الذي يشک الناس في ولادته، و هو صاحب الغيبة قبل خروجه، فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها، و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم احد احدا. و هو الذي تطوي له الارض، و لا يکون له ظل و هو الذي ينادي مناد من السماء باسمه، يسمعه جميع اهل الارض بالدعاء اليه، يقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بيت الله فاتبعوه، فان الحق معه و فيه و هو قول الله عزوجل: «ان نشأ ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين».

بنقل از حسين بن خالد گفت: حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) فرمود: کسي که ورع و پارسائي ندارد دين ندارد و کسي که تقيه ندارد ايمان ندارد همانا گرامي ترين شما در پيشگاه خداي عزوجل کسي که پيش از خروج قائم ما (ع) بيشتر عمل به تقيه کند و آن کسي که قبل از خروج قائم ما تقيه را ترک گويد از ما نيست. به حضرت عرض شد: يابن رسول الله (ص) و قائم از شما اهل بيت (ع) کيست؟ فرمود: چهارمين فرزند من فرزند سرور کنيزان که بوسيله او زمين را از همه ستمها و ظلمها پاک کند و کسي است که مردم در ولادت او به شک و ترديد خواهند بود و او پيش از خروج داراي غيبت باشد و چون خروج کند زمين به نور پروردگارش روشن و درخشان گردد. و ترازوي عدل در ميان مردم گذارده شود در نتيجه کسي به کسي ستم نتواند کرد. و او است آن کس که زمين براي او درنورديده شود و او را سايه نباشد و او است آنکس که از آسمان منادي بنام او نداء کند به قسمي که همه ي مردم زمين دعوت بسوي او را بشنوند که هان که حجت خدا در جوار بيت الله ظاهر شد پس پيروي او کنيد زيرا حق با او و در او است و اين است تفسير فرمان خداي عزوجل: «اگر بخواهيم نازل مي کنيم برايشان از آسمان آيت و علامتي را که گردنهاي همه براي او فروتني کنند».

(بحار ج 52 ص 325):

عن ابان بن تغلب قال: قال ابوعبدالله (ع): دمان في الاسلام حلال من الله عزوجل لا يقضي فيهما احد بحکم الله عزوجل حتي يبعث الله القائم من اهل البيت فيحکم فيهما بحکم الله عزوجل لا يريد فيه بينة: الزاني المحصن يرجمه. و مانع الزکاة يضرب رقبته.



[ صفحه 316]



بنقل از ابان بن تغلب گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: دو خون در اسلام از سوي خداي عزوجل حلال اعلام شده که کسي به حکم خداي عزوجل در آن دو خون قضاوتي نتواند کرد تا خداي تعالي قائم اهل بيت (ع) را مبعوث فرمايد و او در آن او حکم خدا را اجراء خواهد فرمود و بينه و شاهد هم نخواهد خواست. مرد زناکار محصن (داراي همسر) که رجمش مي کند و مانع زکوة که گردنش را مي زند.



[ صفحه 317]