آيا کسي از علماي اهل سنت منکر احاديث مهدويت شده است؟


برخي از علماي اهل سنّت درصدد انکار و توجيه روايات مهدويت برآمده تا اين موضوع مهم را در جامعه لوث کنند که از آن جمله مي توان از افراد زير نام برد:

1 - ابن خلدون؛ او گرچه موضوع مهدويت را مشهور بين کافه اهل اسلام در گذر زمان ها مي داند ولي با تمسک به قاعده «جرح، مقدم بر تعديل است» [1] درصدد ابطال روايات مهدويت برآمده است. [2] .

2 - محمّد ابوزهره؛ او نيز خطّ ابن خلدون را ادامه داده و مي گويد: علماي اهل سنّت در سندهاي اين احاديث خدشه کرده اند، و لذا اين عقيده را نزد اهل سنّت ثابت نمي داند. [3] .

3 - سعد محمّد حسن از شيوخ ازهر؛ او نيز به دنبال نقّادين احاديث مهدويت رفته و حرف هاي آنها را تکرار مي کند. [4] .

4 - محمّد فريد وجدي؛ او مي گويد: «بسياري از امامان حديث، احاديث مهدويت را تضعيف نموده اند...». [5] .

5 - احمد امين مصري؛ او نيز به کلام ابن خلدون رضايت داده است. [6] .

6 - شيخ جبهان؛ او نيز از جمله کساني است که گمان کرده احاديث مهدويت همگي باطل است. [7] .

7 - شيخ سائح ليبيايي؛ او نيز از جمله کساني است که احاديث مهدويت را نقد کرده است. [8] .

پاسخ اجمالي: از آنجا که تکيه گاه کلام عموم مخالفين احاديث مهدويت، ابن خلدون است، لذا در نقد کلمات آنها به ردّ کلام ابن خلدون به صورت اجمالي بسنده مي کنيم:

1 - ابن خلدون هنگام نقد احاديث مهدويت تنها به برخي از روايات مي پردازد، در حالي که روايات ديگري وجود دارد که از صحت سند برخوردار است. لذا دکتر بستوي 46 روايت را با سند صحيح يا حسن در زمينه مهدويت در کتاب خود آورده است. [9] .

2 - او تنها اسامي برخي از صحابه را نقل کرده که احاديث مهدويت را نقل کرده اند، در حالي که بيش از اينهاست، و لذا شيخ عبدالمحسن بن حمد العباد اسامي 26 نفر از صحابه را که ناقل احاديث مهدويتند نقل کرده است. [10] .

3 - همو مي گويد: «ابن خلدون شخصي موّرخ است نه رجالي و لذا به تضعيفات او توجهي نمي شود...». [11] .

4 - اينکه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعديل مي داند نزد اهل سنّت عموميت ندارد؛ زيرا عوامل جرح نزد آنان مختلف است. برخي با کوچک ترين جهت راوي را جرح مي کنند؛ لذا متخصصان فن شرط کرده اند که علت جرح بايد تفسير شود که به چه جهتي بوده است. از جمله کساني که اين قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلاني، قاضي سبکي، خطيب بغدادي، نووي، سخاوي، سيوطي و سندي است.

دکتر عبدالحکيم بستوي مي گويد: «حتي در صورتي که جرح در راوي به اثبات برسد، هر جرحي روايت را از اعتبار ساقط نمي کند، بلکه برخي از جرح ها است که شديد بوده و مستلزم ترک روايت است. و برخي تا اين حدّ نيست، بلکه راوي متّصف به جرح با غير خود از کساني که داراي اعتبارند تقويت شده و روايتش قابل احتجاج است». [12] .

5 - ابن خلدون احاديث را احصا نکرده و نمي داند که از حدّ تواتر گذشته است و لذا احتياج به بررسي سندي ندارد.


پاورقي

[1] مقصود از اين قاعده اين است که تضعيف يک راوي مقدم بر توثيق آن است.

[2] تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 322-311.

[3] الامام الصادق عليه السلام، ص 239.

[4] المهدية في الاسلام، ص 69.

[5] دائرة المعارف قرن عشرين، ج 10، ص 481.

[6] المهدي و المهدوية، ص 108.

[7] تبديد الظلام، ص 479و480.

[8] تراثنا و موازين النقد، ص 187.

[9] المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة.

[10] عقيدة اهل السنة و الأثر في المهدي المنتظر، ص 128.

[11] همان.

[12] المهدي المنتظر في الاحاديث الصحيحة، ص 364و365.