به اوج رسيدن تضادها


از مويدات ديگر براي نظر اسلام به اوج رسيدن تضادها و تباين هاست. بشريت مواجه با اوضاعي شده است که در آن مکاتب مختلف و متضاد هر کدام توانسته اند براي خود جاي پائي پيدا کنند و زمينه را براي عرضه قابليت و استدلال خود فراهم نمايند. بلوک غرب مدعي است که حق با اوست بدليل اختراعات و صنايعش و رفاه نسبيش، آزادي مردمش عدم قيدها و بندها در حيات. و شرق هم نمونه همين استدلال ها را دارد. آنچه که مهم است اين است که بشريت در سايه هيچ کدام از اين مکاتب به سعادت نرسيده است. از لحاظ فکري در تضاد و اصطکاک است. نمي داند چه کند که از اين تناقض ها و تعارض نجات يابد؟ نمي داند چه راهي را در پيش گيرد که حاصل آن خير و سعادت او و ديگران باشد.