جهل و فقر و مرض


از آثار ديگر آن توسعه فقر و جهل و مرض



[ صفحه 26]



است. ما عملا عده اي فرزندان روستائي را در کشورهاي سرمايه داري مي بينيم که از نعمت سواد محرومند از آن بابت که فئودالها اجازه نمي دهند آنها به مدرسه بروند - زيرا براي دام هاي خود چوپان لازم دارند. زمينه و امکان تساوي براي کار و در نتيجه تحرک اجتماعي نيست. عده اي هميشه استثمارگرند و عده اي ديگر استثمار شده. گروهي دائما در کارند و گروهي ديگر دائما در بيکاري و بهره مند از عيش و نوش افراطي. امکان برخورداري از حيات و اميد زندگي براي همگان يکسان نيست. گروهي در اثر بيماري و شيوع مرض هميشه رنجورند و با زندگي در حدود 30 سالگي و حتي کمتر وداع مي گويند و عده اي سر از عمر صد ساله در مي آورند