و سرانجام


چنين افراد در معرض نسيم هاي گوناگونند و بهر بادي از جاي مي جنبند. اراده و استقلالي در آنان نمي بينيم، ميلي و علاقه اي براي تغيير سرنوشت خويش در آنها سراغ نداريم. به آنچه براي شان پديد آيد راضيند. خرسندي و رضاي خود را مي طلبند. حاصل فکر و دسترنج شان در معرض يغماست و آنان خيال مي کنند بايد چنين باشد. زندگي شان در کمال بدبختي و تيره روزي است و آنها تصور دارند بايد اينگونه باشد. گردش امور برخلاف جريان و مسير اصلي خويش است و کمان شان اين است که اين عين حق است. چه بسيار از اينان که مرتع جانوران بزرگ هستند و زمينه را براي ادامه حيات توام با ننگ شان فراهم مي سازند اگر بي تعهدي اينان نبود آنها جراتي براي چنين جسارتهاي نداشتند. در حقيقت به پشتيباني چنين افرادي است که آنها بميدان داراي خويش سرگرمند.