از نظر دامنه مشکلات


اينان مي بينند که مسائل و مشکلات جامعه بشري فوق العاده وسيع و پردامنه است. آنچنان که بسادگي قابل رفع نيستند. مسائل سياسي پيچيده اي در سطح جهان وجود دارد که بسادگي نمي توان آنها را حل کرد. نظام حياتي که براي بشريت است نظامي جدا طاغوتي است. ابر قدرتاني که بر اريکه قدرت تکيه زده اند بگونه اي نيستند که دست از منافع خويش بردارند و مردم را بخودشان واگذارند. بهمين نظر براي آنها اين استبعاد وجود دارد که چگونه مي توان بر اين مسائل و دشواري ها فائق آمد؟ چگونه مي توان اين قدرتمندان از خدا بي خبر را از اريکه قدرت پائين آورد؟. چگونه مي شود آنهائي را که عمري بخدعه متوسل شدند تا به قدرت برسند و آب و ناني براي خويش تهيه نمايند بخدمت خلق کشاند؟ بهمين نظر مدعي مي شوند که راه اصلاح وجود ندارد و آينده تاريک



[ صفحه 49]



است. چون با وسايل مادي روز خشکاندن ريشه هاي بي عدالتي را محال مي دانند به طرح و ارائه چنان نظري مي پردازند.