تکاليف مردم نسبت به امام عصر


اول:مهموم بودن براي آن جناب عليه السلام در ايام غيبت و مفارقت.

و در «عيون» از جناب امام رضا عليه السلام رايت است که در ضمن خبري متعلق به آن جناب فرمود: «چه بسيار مومنه و چه بسيار مومني که تاسف و حيران و محزونند در وقت فقدان ماء معين، يعني حضرت حجت عليه السلام».

در فقرات شريفه ي دعاي ندبه ي معروفه که در عيد غدير و قربان و فطر و روز جمعه و شب آن بايد خواند، اشاره شده به اين مطلب که حاصل مضمون بعضي از آن فقرات، اين است:

«کاش مي دانستم که تو در کجا اقامت نمودي؟ و کدام زمين و خاک، تو را [در] برگرفته؟ آيا به رضوي جاي داري يا ذي طوي؟ گران است بر من که خلق را ببينم و تو ديده نشوي، و نشنوم از تو، نه آوازي و نه رازي.

گران است بر من، که احاطه کند به تو بلا، نه به من، و نرسد به تو از من، نه ناله اي و نه شکايتي.

جانم فداي تو؛ غايبي که از ما کناره نداري!

جانم فداي تو؛ دور شده اي که از ما دوري نگرفتي!

جانم فداي تو؛ که آرزوي هر مشتاق و آرزومندي از مرد و زن، که تو را ياد آورند و ناله کنند!



[ صفحه 82]



گران است بر من، که من بر تو بگريم و خلق، از تو دست کشيده باشند. گران است بر من، آن که جاري شود بر تو آنچه جاري شده، نه بر ايشان.

آيا معيني هست که طولاني کنم با او گريه و ناله را؟

آيا جزع کننده اي هست که من او را بر جزعش ياري کنم هر آن گاه که خلوتي باشد؟

آيا به چشمي خاشاکي رفته (کنايه از بسياري گريه است)؟ که چشم من او را بر آن حالت مساعدت کند؟

آيا به سوي تو راهي هست - اي پسر احمد!- که به حضور جنابت مشرف شوند؟

آيا متصل مي شود روز ما به فرداي او که محظوظ شويم و بهره بريم؟ کي وارد مي شويم بر چشمه سارهاي سيراب کننده که سيراب شويم؟ کي سيراب مي شويم از آب گواراي تو؛ که تشنگي به طول انجاميد؟ کي صبح و شام، به خدمتت خواهيم رسيد؟ کي تو ما را مي بيني و ما تو را، و حال آن که لواي ظفر و نصرت برافراشته شده [باشد]؟».

تا آخر دعا، که نمونه اي است از درد دل آن که جامي از چشمه ي محبت آن جناب نوشيده، و سزاوار است او را که به امثال اين کلمات، درد دلي کرده و بر آتش هجرانش، کفي از آب شود (يعني اشک چشم) بپاشد.

دوم: از تکاليف قلبيه، انتظار فرج آل محمد عليهم السلام در هر آن، و انتظار ظهور دولت قاهره و سلطنت ظاهره ي مهدي آل محمد عليهم السلام، و پر شدن زمين



[ صفحه 83]



از عدل و داد، و غالب شدن دين اسلام بر جميع اديان [مي باشد] که خداي تعالي به نبي اکرم خود خبر داده و وعده فرموده؛ بلکه بشارت آن را به جميع پيغمبران و امت ها داده که: روزي خواهد آمد که جز خداي تعالي کسي را پرستش نکنند، و جيزي از دين نماند که از بيم احدي، در پرده ي ستر و حجاب بماند، و بلا و شدت، از حق پرستان برود؛ چنان که در زيارت مهدي آل محمد عليهم السلام است که:

«السلام علي المهدي الذي وعد الله به الامم أن يجمع به الکلم و يلم به الشعث و يملأ به الأرض عدلا و قسطا و ينجز به وعد المومنين».

ترجمه: سلام بر مهدي! آن که [خدا] وعده داده به او جميع امت ها را که جمع کند به وجود او کلمه ها را - يعني اختلاف را از ميان ببرد و دين يکي شود - و گرد آورد به او پراکندگي ها را، و پر کند به او زمين را از عدل و داد، و انفاذ فرمايد به سبب او، وعده ي فرجي که به مومنين داده.

شيخ نعماني در کتاب «غيبت» روايت کرده از علاء بن سيابه از ابي عبد الله، جعفر بن محمد عليهما السلام که فرمود: «کسي که بميرد از شما و منتظر باشد اين امر را مانند کسي است که در خيمه اي باشد که از آن حضرت قائم عليه السلام است».

و نيز روايت نموده از ابو بصير از آن جناب که فرمود: «آيا خبر ندهم شما را به چيزي که قبول نمي کند خداوند عملي را از بندگان، مگر به آن؟

گفتن: بلي! پس فرمود: شهادة أن لا اله الا الله و أن محمدا عبده و رسوله، و اقرار به آنچه خداوند امر فرموده، و دوستي ما، و بيزاري از دشمنان ما، و انقياد و تسليم امامان معصوم بودن، و ورع، و اجتهاد، و آرامي، و انتظار کشيدن براي قائم عليه السلام.



[ صفحه 84]



آن گاه فرمود: به درستي که براي ما دولتي است که خداوند آن را مي آورد هر وقتي که خواست.

آن گاه فرمود: هر کسي که خوش دارد که از اصحاب قائم عليه السلام باشد، پس انتظار کشد، و عمل کند با ورع و محاسن اخلاق در حالي که انتظار دارد.

پس اگر بميرد و قائم عليه السلام پس از او خروج کند، هست براي او از اجر، مثل اجر کسي که آن جناب را درک کرده؛ پس کوشش کنيد و انتظار کشيد؛ هنيئا هنيئا براي شما اي عصابه ي مرحومه (يعني اي گروهي که مشمول رحمت خدا هستيد)».

و شيخ صدوق در «کمال الدين» روايت کرده از آن جناب که فرمود: «از دين ائمه است ورع و عفت و صلاح و انتظار داشتن فرج آل محمد عليهم السلام».

و نيز از جناب رضا عليه السلام روايت کرده که رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «افضل اعمال امت من، انتظار فرج است از خداوند عز و جل».

نيز روايت کرده از امير المومنين عليه السلام که فرمود: «منتظر امر ما، مانند کسي است که در خون خود غلطيده باشد در راه خداوند».

شيخ طبرسي در «احتجاج» روايت کرده که توقيعي از حضرت صاحب الامر عليه السلام بيرون آمد، به دست محمد بن عثمان، و در آخر آن مذکور است که: «دعا بسيار کنند براي تعجيل فرج؛ به درستي که فرج شما در آن است».

و شيخ برقي در «محاسن» از آن جناب روايت کرده که به مردي از اصحاب فرمود که: «هر که از شما بميرد با دوستي اهل بيت و انتظار کشيدن فرج، مثل کسي است که در خيمه ي جناب قائم عليه السلام باشد».



[ صفحه 85]



و در روايت ديگر: «بلکه مثل کسي است که با رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم باشد».

و در روايت ديگر: «مانند کسي است که در پيش رسول خدا اشهيد گردد».

و نيز از جناب صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: «هر که انتظار برد ظهور حجت دوازدهمي را، مانند کسي است که شمشير خود را برهنه کرده و در پيش روي رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم، دفع دشمنان آن حضرت مي کند».

و برقي از امير المومنين عليه السلام روايت کرده که فرمود: «افضل عبادت مومن، انتظار کشيدن فرج حق است».

سوم: از تکاليف، دعا کردن است براي حفظ وجود مبارک امام عصر عليه السلام از شرور شياطين انس و جن، و طلب تعجيل نصرت و ظفر و غلبه بر کفار و ملحدين و منافقين براي آن جناب؛ و اين، نوعي است از اظهار بندگي، و رضاي به آنچه خداي تعالي وعده فرموده که چنين گوهر گران بهايي را - که در خزانه ي قدرت و رحمت خود پرورده، و بر چهره ي آن حجاب عظمت و جلالت کشيده - در روزي که خود مصلحت داند، ظاهر و دنيا را از پرتو شعاع آن روشن نمايد.

و با چنان وعده منجز حتمي، در دعاي ما براي آن حضرت، جز اداي رسم بندگي و اظهار شوق، و زيادتي محبت و ثواب و رضا به موهبت کبراي خداوندي، اثري ظاهر نباشد؛ اگر چه بسيار تحريص و تاکيد فرمودند در دعاي براي آن حضرت عليه السلام در غالب اوقات.

سيد جليل، علي بن طاووس، در فصل هشتم از کتاب «فلاح السائل» بعد از ذکر ترغيب در دعاي براي اخوان، فرمود که: «هر گاه اين همه فضل



[ صفحه 86]



دعاست براي برادران تو، پس چگونه خواهد بود فضل دعا کردن براي سلطان تو؛ که او سبب وجود توست؛ و تو اعتقاد داري که اگر نبود آن جناب، نمي آفريد خداوند تو را و نه احدي از مکلفين را، در زمان او زمان تو؛ و اين که لطف وجود او عليه السلام، سبب است از براي هر چه که تو و غير تو در آنيد؛ و سبب است از براي هر خير که مي رسيد به آن.

پس حذر کن و باز حذر کن از اين که مقدم بداري نفس خود را، يا احدي از خلايق را در ولا و دعا، بر آن جناب عليه السلام، و حاضر کن قلب و زبان خود را در دعاي از براي اين سلطان عظيم الشان!

و حذر کن از اين که اعتقاد کني که من اين کلام را گفتم براي اين که آن جناب به دعاي تو محتاج است؛ هيهات! که اگر اين را معتقد شوي، پس تو مريضي در اعتقاد و دوستي خود. بلکه اين را گفتم براي آن چيزي که تو را شناساندم از حق عظيم آن جناب بر تو، و احسان بزرگ او بر تو، و به جهت اين که هر گاه دعا کردي براي او پيش ار دعا کردن براي نفس خود - براي آن که عزيز است نزد تو - نزديک تر خواهد بود آن که خداوند جل جلاله، ابواب اجابت را در پيش روي تو باز نمايد؛ زيرا تويي که ابواب قبول دعا را به سبب گناهان، به روي خود بستي.

پس هر گاه دعا کردي براي اين مولاي خاص، در نزد مالک احياء و اموات، اميد است به جهت آن وجود مقدس، خداوند، ابواب اجابت را باز نمايد؛ پس تو در دعا کردن براي نفس خود و براي آن که دعا مي کني براي او، داخل شوي در زمره ي اهل فضل او، و فرا مي گيرد رحمت خداوند جل جلاله تو را، و کرم و عنايت او به تو؛ زيرا که چنگ زدي در دعا به حبل او.



[ صفحه 87]