فرق بين اختفاء پيامبر و غيبت امام


اگر گفته شود: پيامبر(صلى الله عليه وآله) از امت خويش مخفى نشد مگر بعد از انجام دادن همه امورى كه بر عهده او واجب بود، و در زمان مخفى بودن هم كسى به او نيازى پيدا نكرد، در حاليكه سخن شما در باره امام بر خلاف اين است.



از جهت ديگر نيز استتار و مخفى ماندن پيامبر(صلى الله عليه وآله) زياد طولانى نگشت و مدت زيادى طول نكشيد، در حاليكه پنهان ماندن امام شما زمانهايى طولانى بر آن گذشته و قرنهاى متمادى بر آن سپرى شده است.



گوييم : مطلب چنانكه شما گفتيد نيست. زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) قبل از هجرت و در زمانى كه در مكّه بود در شعب ابى طالب و در غار پنهان گشت، در حاليكه تمام شريعت را هنوز به انجام نرسانيده بود، چون اكثر احكام وبخش اعظم قرآن كريم در مدينه نازل شد. پس چگونه ادعا مى كنيد كه مخفى شدن حضرت پس از تكميل و به پايان رساندن اداى رسالت بود؟



تازه اگر امر بنا بر آنچه كه شما مى پنداريد كامل شدن انجام رسالت قبل از استتار و مخفى شدن باشد، باز هم اين مطلب نمى تواند نياز مردم را به تدبير و سياست او و امر و نهى او در بين امّت نفى كند.



و كيست آنكس كه بگويد: بعد از اداى رسالت و بيان كامل شرع ديگر هيچ احتياجى به وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيست و هيچ نيازى به تدبير و انديشه او در بين امّت وجود ندارد.



كيست جز انسان معاند و زورگو كه بتواند چنين ادّعاى باطلى كند؟



حال اگر مخفى گشتن پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ با فرض نياز مردم به او ـ به خاطر خوف از ستمگران و دشمنان، جايز و ممكن باشد، و پيامدهاى اين امر هم بر عهده كسانى قرار گيرد كه او را در حالت ترس قرار داده و ناچار از غيبت وپنهان شدن ساخته اند، ديگر سرزنشى بر او نيست و همه ملامتها وسرزنشها متوجّه كسانى مى شود كه او را مجبور به اختفاء و استتار كرده وناچار از غيبت و نهان شدن ساخته اند، و سخن در باره غيبت امام زمان(عليه السلام) چنين است.