چگونگي غيبت حضرت مهدي


سؤال:

غيبت حضرت صاحب الامر عليه السلام چگونه است؟ آيا جسم شريف ايشان از نظرها پنهان است؟ و جسم حضرت اگر شناخته نشوند، ديده نمي شود؟ يا اينکه جسم آن حضرت ديده مي شود، ولي کسي ايشان را نمي شناسد؟

جواب:

بايد دانست که غيبت جسم شخص يا اشياي ديگر، و مخفي ماندن فعل و عمل انسان از انظار حاضرين، در تاريخ معجزات و کرامات انبياء و اولياء و خواص مؤمنين، بي سابقه نيست، و مکرر اتفاق افتاده است.



[ صفحه 68]



از جمله در تفسير آيه کريمه: (واذا قرأت القرآن جعلنا بينک وبين الذين لا يؤمنون بالاخرة حجاباً مستوراً) [1] .

علاوه بر آنکه ظاهر آيه دلالت دارد براينکه خداي متعال، رسول اعظم صلي الله و عليه و‌آله را در هنگامي که قرائت قرآن مي نمود، از کفاري که قصد ايذاي آن حضرت را داشتند، پنهان و مستور مي داشت، در برخي از تفاسير است که خداوند متعال، پيغمبر صلي الله و عليه و‌آله را در هنگام قرائت قرآن، از ابو سفيان، نضر بن حارث، ابو جهل، و حمالة الحطب، مستور مي فرمود. آنان مي آمدند و از نزد آن حضرت مي گذشتند و ايشان را نمي ديدند [2] .

ابن هشام در «سيره» حکايتي از مستور ماندن وجود مقدس پيغمبر صلي الله و عليه و‌آله از نظر امّ جميل (حمالة الحطب) روايت کرده که در پايان آن، اين جمله را از پيغمبر صلي الله و عليه و‌آله نقل نموده است: «لقد أخذ الله ببصرها عني [3] = خداوند ديد او را از من گرفت و مرا از او پنهان نمود».

در وقت هجرت از مکه معظمه به مدينه طيبه نيز، بر حسب تواريخ معتبر، مشرکين که بر در خانه پيغمبر صلي الله و عليه و‌آله براي کشتن او اجتماع کرده



[ صفحه 69]



بودند، آن حضرت را نديدند. بدين ترتيب که پيغمبر صلي الله و عليه و‌آله بعد از آنکه حضرت علي عليه السلام را مأمور فرمود تا در بستر او بخوابد، بيرون آمد، و مشتي خاک برگرفت و بر سر آنها پاشيد و (يس والقرآن الحکيم) را تا (فهم لا يبصرون) قرائت کرد، و از آنها گذشت و کسي آن حضرت را نديد [4] .

و در تفسير الدر المنثور جلد4، صفحه186، حکايتي است طولاني راجع به خبري که حضرت امام جعفر صادق عليه السلام آن را از پدر بزرگوارش، و آن حضرت از امام زين العابدين و او از اميرالمؤمنين: روايت کرده است که از شواهد اين موضوع است.

و نيز در تفسير آيه کريمه:

(وجعلنا من بين أيديهم سداً ومن خلفهم سداً فاغشيناهم فهم لا يبصرون) = «و در مقابل و پشت سر آنها مانعي قرار داديم و آنها را به وسيله آن مانع، پوشانديم، پس آنها نمي بينند».

در کتب تفاسير، رواياتي است که دلالت بر اين موضوع دارند [5] .

در تاريخ زندگي ائمه: نيز براين موضوع، شواهد متعددي وجود دارد؛ مانند غايب شدن حضرت امام زين العابدين عليه السلام از نظر مأموران عبدالملک مروان، که علاوه بر علماي شيعه، علماي اهل سنت مثل «إبن حجر» نيز آن را روايت کرده اند.



[ صفحه 70]



پس مسأله غايب شدن شخص، مسأله اي واقع شده و سابقه دار مي باشد.

و اما خفاء عنوان و ناشناخته ماندن انسان، بدون غايب شدن بدن بسيار بسيط و ساده است و در بسياري از موارد، محتاج به اعجاز و خرق عادات نمي باشد، و همواره اشخاصي را مي بينيم که کاملاً در نظرها آشکارند، ولي آنها را نمي شناسيم.

پس از اين مقدمه، در جواب سؤال گفته مي شود:

اگر چه فلسفه و صحت و فائده غيبت، به هر يک از دو نحو (غايب شدن جسم و ناشناس بودن) حاصل مي شود و اين جهات که امر امام عليه السلام مخفي باشد و کسي او را نشناسد، يا نتواند متعرض ايشان گردد و سائر هدف ها و مقاصدي که در غيبت آن حضرت است، در هر دو حال حاصل است؛ اما از جمع بين روايات و حکايات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسير بعضي از آنها از برخي ديگر، دانسته مي شود که غيبت آن حضرت به هر دو شکل (ناپيدا شدن و ناشناس بودن) وقوع دارد، و بلکه گاهي در زمان واحد هر دو شکل واقع شده است؛ يک نفر ايشان را ديده و نشناخته است، و ديگري در همان حال، اصلاً آن حضرت را نديده است. چنانکه پيغمبر اکرم صلي الله و عليه و‌آله را در بعضي از وقايعي که به آن اشاره شد، بعضي مي ديدند و بعضي نمي ديدند.

نهايت اين است که در «غيبت صغري» در برخي مواقع که مکان آن حضرت معلوم بوده است؛ غيبت غالباً به صورت غايت



[ صفحه 71]



شدن جسم و بدن آن حضرت، و بلکه در بعضي حکايات، به صورت غايب شدن مکان و منزل ايشان نيز، بوده است؛ و بسا که حتي بعضي از نوّاب خاص ـ رضي الله عنهم ـ که از مکان أن حضرت مطلع بوده، و مي دانسته اند که آن حضرت کجا تشريف دارند، با وجود اين، آن حضرت را در آن مکان رؤيت نمي کردند.

در «غيبت کبري» هم امکان دارد که نسبت به اغلب و اکثر مردم، غيبت به همين صورت باشد و در بعضي فرصتها و مناسبات و بعضي ازمنه و امکنه، نسبت به بعضي از افراد، امکان رؤيت جسم حاصل باشد، چه آنکه در حال رؤيت، آن حضرت را بشناسند (که به ندرت اتفاق مي افتد) يا اينکه بعد از تشرف و سعادت ديدار ملتفت اين موضوع شوند، يا اصلا توجه پيدا نکنند.

اخبار و حکايات معتبر، اين تفصيلات را روشن مي سازد، البته بر حسب بعضي از اخبار، در «موسم»، مانع رؤيت جسم مرتفع مي شود، ولي با ديدن جسم ايشان، کسي آن حضرت را نمي شناسد.

مطلبي که توجه به آن لازم است اين است که: غيبت جسم، بدون اعجاز و خرق عادت واقع نمي شود، اما پنهان شدن نام و عنوان و ناشناخته بودن، به طور عادي نيز واقع مي شود، هر چند در بعضي مواقع، استمرار آن يا جلوگيري از التفات اشخاص به استعلام و طلب معرفت، محتاج به خرق عادت و تصرف در نفوس است که خداوند قادر متعال براي تحقق اراده خود و حفظ وليّ امر ـ عجل



[ صفحه 72]



الله تعالي فرجه الشريف ـ تمام اسباب عادي و غير عادي آن را به توسط خود آن حضرت و يا مستقيماً ـ هر طور که مصلحت باشد ـ فراهم مي سازد.

«وما ذلک علي الله بعزيز»



[ صفحه 73]




پاورقي

[1] و هنگامي که قرآن را قرائت مي نمائي ما در ميان تو و کساني که ايمان به آخرت نمي آورند، پرده پوشيده و پنهاني قرار مي دهيم. سوره بني اسرائيل آيه45.

[2] مجمع البيان، روح المعاني، و الدر المنثور.

[3] سيره ابن هشام، ج1، ص378 و 379، و روايات ديگري از «ابن مردويه»، «بيهقي»، «ابي يعلي»، «ابي نعيم»، «ابي شيبه»، و «دارقطني»، در الدر المنثور در تفسير آيه شريفه نقل شده است.

[4] سيره ابن هشام، ج2، ص95 و 96. طبقات ابن سعد، ج1، ص228. کامل ابن اثير، ج2، ص103. و از کتب معاصرين: مع الانبياء في القرآن، ص367.

[5] التبيان، الدر المنثور، نور الثقلين. مجمع البيان و تفاسير ديگر.