آيين و روش جديد
با توجه به اينکه قرآن کريم کتاب جاودان الهي است. و اسلام آييني ابدي، چگونه امام مهدي عليه السلام آيين جديد و کتاب تازه براي بشريت به آرمان مي آورد. او تحکيم بخش دين اسلام و گسترنده قانون قرآن در سراسر گيتي است، پس ناگزير بايد اسلام و تعاليم قرآن کريم را به اجتماعات بشري عرضه کند و مردمان را به پذيرش و باور اصول و فروع آن فراخواند.
آيين نو و کتاب جديد و برنامه و راه و روش تازه و ديگر تعبيرهايي از اين دست که در احاديث رسيده است، براي تبيين مسائلي است:
1- احکام و معارف فراواني از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللي تبيين نگذشته است، يا متناسب با سطح فرهنگ و فکر اجتماعات گذشته نبوده است، يا زمينه عملي آنها وجود نداشته است. باز گويي چنين معارف و علوم و مسائلي، بيگمان براي جامعه اسلامي، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدي عليه السلام اين تعاليم را از ظاهر و باطن قرآن کريم استنباط مي کند و به مردم مي آموزد، براي آنان تازگي دارد و آيين نو و کتاب جديد انگاشته مي شود.
2- تعاليم و احکامي از قرآن کريم و اسلام فراموش شده و از يادها رفته است، به گونه اي که در جامعه هاي اسلامي ناآشنا و براي مسلمانان ناشناخته است. طرح اين مسائل نيز کتاب و آيين نو پنداشته مي شود.
3- اصول و احکام فراواني دچار تحريف و دگرگوني معنوي يا موضعي گشته است، و امام آنها را چنانکه در اسلام اصيل بوده است ديگر باره مطرح مي سازد، و تحريف و انحرافهاي روي داده را روشن مي کند و مفهوم حکم يا جايگاه آن رامشخص مي سازد، و اين با طرز تلقي و برداشت عمومي مردم و علما سازگاري ندارد از اين رو برنامه جديد و راه و روش تازه حساب مي شود. [1] .
بنابراين، معناي آيين تازه و کتاب جديد، اين چگونگيها است. اکنون براي تبيين بيشتر اين موضوع سخني از استاد معارف حقه، متاله بزرگ خراسان، حضرت شيخ مجتبي قزويني خراساني - اعلي الله مقامه - مي آوريم:
«... مراد از اين روايات (احاديث کتاب جديد و آيين تازه) اين است که حدودي را که از بين رفته احيا مي کند، و بدعتهايي را که در بين مردم رايج شده و در شعائر اسلامي ظاهر گشته است، منسوخ مي نمايد، و از اين رو روش او را دين تازه پندارند...» [2] .
مي توان گفت بيشترين مسائلي را که امام مورد توجه قرار مي دهد و براي جامعه هاي اسلامي تازه و جديد جلوه مي کند و ناشناخته و ناآشنا مي نمايد، مسائل مربوط به عدالت اجتماعي و امور مالي و معيشتي است، يعني موضوعي که انسان گذشته سخت نيازمند به آن بوده و بدان نرسيده است. و همين امر نيز مشکل نابساماني اصلي زندگي بشر امروز را تشکيل مي دهد و اجراي آن يعني برقرار سازي عدل و دادگري در سراسر گيتي، از اقدامهاي اصلي امام مهدي عليه السلام خواهد بود.
به عنوان مثال: اگر امام موعود عليه السلام به موضوع مساوات اسلامي شکل قانوني و الزامي بدهد چنانکه در احاديث رسيده است:
امام صادق عليه السلام:
«اسحاق بن عمار، قال: کنت عند ابي عبدالله عليه السلام فذکر مواساة الرجل لاخوانه، و ما يحب له عليهم. فدخلني من ذلک. فقال: انما ذلک اذا قام قائمنا وجب عليهم ان نجهزوا اخوانهم و يقووهم.» [3] .
- اسحاق بن عمار مي گويد: نزد امام صادق بودم او از تساوي مردم با يکديگر، و حقي که هر کسي بر ديگري دارد، سخن گفت. من سخت در شگفت شدم، فرمود: «اين، به هنگام رستاخيز قائم ماست، که در آن روزگار، واجب همگاني است که به يکديگر وسايل رسانند و نيرو بخشند.»
و اين موضوع در بسيار ديگر از تعاليم اسلامي آمده است، ليکن به نام احاديث اخلاقي، کنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته است، و در برنامه هاي الزامي حکومتها و اجتماعات اسلامي به صورت اصل و قانون تثبيت نشده است. و روشن است که چون اين تعاليم عملي شود، به صورت احکامي جديد جلوه مي کند.
اگر امام مهدي عليه السلام عدل و عدالت را زير بنا و علت و محور همه احکام معرفي کند، صحت و اسلاميت هر حکم را در مقدار سازگاري آن حکم با عدل و عدالت اعلام دارد، موضوعي ناآشنا و تازه به نظر نخواهد رسيد.
اگر امام مهدي عليه السلام مسئله ارزش انسان و رسيدگي به او، و رفاه حال او، و حقوق انساني را بر همه حق و حقوقهاي فرعي و فردي حاکم بداند و معيار و محور اصلي حق مالکيت، تجارت و مبادلات، حق آزادي و ديگر حقوق و تعاليم را، عدالت و رفاه حال انسانها بشناساند، و هر حق و حقوق فردي و گروهي را که به رفاه و آسايش و رشد و تأمين زندگي معقول انسان نينجامد، غير اسلامي و نادرست اعلام کند، آيا... امري تازه به شمار نمي آيد؟
اگر امام مهدي عليه السلام وجوه اسلامي را به نفع طبقات محروم افزايش دهد، تا آن مرز که زندگي همه مردم تأمين شود و همگان به رفاه معيشتي درست دست يابند و فقر کمبودي در کل جامعه نماند امري ناآشنا و برنامه اي تازه نيست؟
اگر امام مهدي عليه السلام مالکيت فردي را در برابر نيازهاي ضروري مردم محدود سازد، و اجازه ندهد افرادي انگشت شمار ثروتهاي کلان و افراطي داشته باشند، در جايي که گروههاي فراواني به سطح متوسط زندگي دست نيابند و در حد تفريط قرار داشته باشند، اين امر نيز جديد و تازه پنداشته نمي شود؟
اگر امام احکام ضرر و زيان يا عسر و حرج را به طور دقيق و گسترده در جامعه عملي سازد، تا جايي که بسياري از کارها و برنامه هاي اقتصادي و معيشتي معمول مردم - که طبق شرع حاکم کنوني درست است - ممنوع و نامشروع به شمار آيد اين امور براي مردم حکمي تازه و دعوتي جديد نخواهد بود.
اگر امام مهدي عليه السلام از طواف مستحب با وجود کثرت طواف واجب، منع کند نيز ناشناخته است.
اگر امام مساجد و معابد مجلل و تزيين يافته شهرها و آباديها را خراب کند، و همه زوايد و تشريفات و کاشي کاريها و گنبدها و گلدسته ها و زيورهاي آنها را بپيرايد،» بودجه آنها را براي رفاه حال انسانها صرف کند و مساجد و معابد را ساده و بي آرايش و بي آلايش بسازد نيز کاري تازه و بر خلاف راه و روش معمول و افکار عمومي نيست؟
اگر امام موعود عليه السلام روايات معارف و اصول دين را ديگر بار مطرح سازد، و آنها را از فلسفه هاي بشري - يوناني و غير يوناني - جدا کند، و از پنداشته هاي عرفاي بشري نيز متمايز سازد براي برخي نو پيدا و ديني تازه جلوه نمي کند؟
اگر امام مهدي عليه السلام مانع الزکاة را گردن زند، چنانکه در احاديث رسيده است: «(ويقتل مانع الزکاة: [4] » مهدي، مانع الزکاة را مي کشد)، ديني جديد محسوب نمي شود؟
اگر امام مهدي عليه السلام رباخواران و غاصبان حقوق و اموال انسانها را که سراسر دوران عمر خود به چپاول و غصب و گرانفروشي و احتکار و... گذرانده اند، به چوبه دار آويزد (دست کم به عنوان مفسد في الارض)، گرچه ظاهر الصلاح و مسلمان باشند، روش نويني پنداشته نخواهد شد؟
اگر امام مهدي عليه السلام سود در مبادلات بازرگاني و داد و ستدها را بردارد و مردمان را مأمور سازد تا هر کس بصورت خدمتگزاري نسبت به جامعه کار کند و در برابر کالاي عرضه شده سودي نگيرد، و خود نيازهاي خود را همينسان از ديگران تأمين کند، چنانکه در احاديث رسيده است، امري تازه جلوه نخواهد کرد؟ حديث اين است:
امام صادق عليه السلام:
«سألت ابا عبدالله عليه السلام عن اخبر الذي روي: ان ربح المؤ ن علي المؤ من ربا... ما هو؟ فقال: ذلک اذا ظهر الحق و قام قائمنا اهل البيت!...» [5] .
- راوي مي گويد: از امام صادق پرسيدم که اين روايت «سود گرفتن مسلمان از مسلمان رباست» معنايش چيست؟ فرمود: «اين به هنگام ظهور حق و رستاخيز قائم آل محمدصلي الله عليه و آله است...»
اگر امام مهدي عليه السلام بر بيشتر تفسير و تأويلهايي که در قرآن کريم و احاديث پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام صورت گرفته است خط بطلان بکشد، و آراء و انديشه ها را تابع و پيرو قرآن سازد و در چارچوبهاي قرآني در آورد چنانکه امام علي عليه السلام فرموده است: (يعطف الرأي علي القرآن بعد ما عطفوا القرآن علي الرأي [6] : آراء را پيرو قرآن قرار مي دهد پس از آنکه قرآن را پيرو آراء قرار داده بودند) اين برخورد براي بسياري مايه شگفتي و تازگي نيست، زيرا که نظام کار در تفسير و حديث و فقه و مباني دين شناسي رايج را به همه مي ريزد.
و بدينسان مسائل و معارف و احکام جديدي را امام مطرح مي کند که براي مردم ناشناخته است و آنها را آيين جديد و کتاب تازه مي انگارد، و گهگاه با امام بر سر اين مسائل درگير نيز مي شوند. و در اين صورتها جنگ با خودي و جامعه اسلامي رخ مي دهد.
امام علي عليه السلام:
«... فيريکم کيف عدل السيرة و يحيي ميت الکتاب و السنة...» [7] .
-... پس عدالت و دادگري را به شما مي نماياند و قوانين مرده قرآن و سنت را (دگربار) زنده مي کند...
در اين سخن امام علي عليه السلام دو موضوع مطرح شده است و هر دو در ارتباط با دوران ظهور، اهميتي ويژه دارد:
1- امام مهدي عليه السلام چگونگي وحد و حدود و قلمروي گسترده و عميق عدالت اجتماعي در اسلام را نيک مي شناساند، و احکام و برنامه هاي آن را تبيين و تفسير مي کند. اين تعليم والا روشن مي کند که حوزه شناخت جامعه اسلامي آن روز از عدالت و قسط واقعي اسلامي، درک و دريافتي محدود داشته است، و عدالت اسلامي ژرفتر و عميقتر از آن است که در روزگار قبل از ظهور شناخته بوده است. اين شناخت عميق و همه جانبه از عدالت اجتماعي در هنگامه ظهور تحقق مي پذيرد. در دعاهايي که درباره حضرت مهدي عليه السلام رسيده است به اين حقيقت اشاره دارد: «اللهم طهر به بلادک... حتي تنير بعدله ظلم الجور... و توضح به معاقد الحق، و مجهول العدل...» [8] .
- خداند! سرزمينها را به دست مهدي عليه السلام پاک گردان...تا با فروغ عدالت او سياهيهاي ستم زوال پذيرد، و پايگاه هاي حق آشکار گردد و عدل ناشناخته شناخته گردد.
2- بخشهايي از کتاب و سنت نبوي و ديگر رهبران معصوم، چنان متروک و رها شده و پوشيده مانده است که گويا مرده است، و در افکار عمومي جامعه - و حتي افکار متخصصان و عالمان - نيز مطرح نيست. اين بخش از تعاليم اسلامي ديگر بار احيا مي شود، و در متن آموزشهاي اسلامي قرار مي گيرد، و به صورت قانون و برنامه رسما اعلام مي گردد، و به عينيت و عمل در مي آيد. و به همين جهت ها است که احکام و برنامه هاي امام مهدي عليه السلام براي مردم تازگي دارد. در دعايي درباره امام غايب عليه السلام رسيده است:
«... و ابدي ما کان نبذه العلماء وراء ظهورهم مما اخذت ميثاقهم علي ان يبينوه للناس و لا يکتموه...» [9] .
-... مهدي عليه السلام آشکار مي سازد مسائل (و حقايقي) را که عالمان آنها را پس پشت افکندند (و از نشر و اظهار آن خودداري کردند.) حقايقي که از ايشان پيمان گرفته شده بود تا آنها را به مردمان باز گويند و از آنان پوشيده ندارند.
امام مهدي عليه السلام اين بخشها از احکام و آيين خداي را آشکار مي سازد و بدون هيچگونه بيم و هراس از فرد يا افراد يا طبقاتي از جامعه، حقايق اسلام را آشکار مي کند، اگر چه گروهها و افرادي را خوشايند نباشد.
در حديثي که از امام علي عليه السلام بازگو کرديم از جمله چنين آمده است:
امام علي عليه السلام:
«... الا و في غد و سيأتي غد بما لا تعرفون...» [10] .
-... بدانيد که در فردا (حوادثي پديد مي آيد) و در آينده مسائلي رخ خواهد داد که براي شما ناآشنا و ناشناخته است...
اين کلام دو منظور را ممکن است تبيين کند: نخست اينکه در فردا و آينده حوادثي پيش مي آيد و آينده آبستن حوادثي است که براي شما و جامعه اسلامي ناشناخته است. بنابراين معناي کلام امام علي عليه السلام به حوادث و تحولات تاريخي روزگاران ظهور توجه دارد. دوم اينکه منظور طرح مسائل و بخشهايي از فرهنگ عمومي اسلامي است که تا آن روزگار عرضه نشده و زمينه ها و يا موضوعات آن تحقق نيافته است، يعني مسائل و مطالبي که براي جامعه اسلامي پيش از ظهور ناآشنا و ناشناخته است و کاملا تازگي دارد.
امام صادق عليه السلام:
«اذا قام القائم جاء بامر غير الذي کان.» [11] .
- آنگاه که قائم عليه السلام قيام کند، مسائلي را مطرح مي کند که در گذشته نبوده است.
امام صادق عليه السلام:
«... سألته عن سيرة المهدي، کيف سيرته؟ فقال: يصنع کما صنع رسول الله صلي الله عليه و آله يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله امر الجاهلية و يستأنف الاسلام جديدا.» [12] .
-... درباره راه و روش مهدي عليه السلام از امام صادق عليه السلام پرسيدم، امام گفت: راه و روش او چون پيامبرصلي الله عليه و آله است، يعني هر چه را پيش از او باشد ويران مي کند، چنانکه پيامبر (نظام) جاهليت را ويران ساخت، و اسلام را از نو مي سازد (و آموزش مي دهد).
اين حديث، ابعاد گسترده و ژرف تغييرات و دگرگونيهايي را که به دست با کفايت امام مهدي عليه السلام انجام مي گيرد روشن مي سازد. نيز روشن مي کند که بيشتر افکار، احکام، عادات، آداب، رسوم و تفسير و برداشتهايي که به نام اسلام رايج است با اسلام راستين سازگاري ندارد. از اين رو امام مهدي عليه السلام بر آنها خط بطلان مي کشد، و نظامهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي پيشين را که بر آن افکار و انديشه ها استوار گرديده است متلاشي مي سازد، چونان کاري که پيامبرصلي الله عليه و آله با راه و روشهاي جاهليت کرد.
افزون بر مسائل ياد شده بايد در نظر داشت که تحولات ژرف و روزافزون زندگي و حوادث عظيم جهاني و رخدادهاي گسترده و مهمي که در همه بخشهاي زندگي انسان پديد گشته است، راه حلها و پاسخهاي نو و تازه مي طلبد، که رهبري يگانه اجتماعات بشري در اين ارتباط بايد معيارها و اصول جديد عرضه کند. در اين زمينه نيز امام مهدي عليه السلام برنامه ها و مسائل و راه حلهاي اسلامي را درباره پديده هاي نو و تحولات اجتماعي بشري مطرح خواهد ساخت.
امام باقر عليه السلام:
«اذا خرج يقوم بأمر جديد، و کتاب جديد، و سنة جديدة، و قضاء جديد...» [13] .
- هنگامي که قائم ظهور کند، شيوه هاي نو و کتاب جديد و روشهاي تازه مي آورد، و در قضاوت روش جديدي دارد..
و اين يعني روشهاي قضاوت دوران پيش از ظهور نيز اسلامي نيست.
عرضه راه حلهاي اسلامي در مسائل جديد اجتماعات کاري بسيار عظيم است، و جز از قرآن ناطق حضرت مهدي عليه السلام از کسي بر نمي آيد. و اين موضوع همگان را به شگفت فرو مي برد، بويژه عالمان و انديشمندان را، زيرا با اينکه منابع اسلامي چون قرآن و بسياري از احاديث را در دست دارند، باز در استنباط و استنتاج امور تازه پيدا و مسائل مستحدثه ناتوانند. و امام پاسخ به همه آن مسائل را با الهام از کتاب خدا و سنت پيامبر اکرم و احاديث پدران بزرگواراش، به جامعه بشري عرضه مي کند، و همه را به شگفت مي افکند. و همه اينگونه تعاليم و شرح و تبينها از کتاب خدا را تازه و جديد مي بينند.
امام صادق عليه السلام:
«... للقرآن تأويل يجري کما يجري الليل و النهار و کما تجري الشمس و القمر، فاذا جاء تأويل شي ء منه وقع، فمنه ما قد جاء و منه ما لم يجي ء.» [14] .
-... قرآن را تأويلي است که همچون گردش شب و روز و سير خورشيد و ماه، جريان دارد. و چون تأويل چيزي از آن بيايد واقع مي شود. بعضي از آن تأويلها آمده است و بعضي هنوز نيامده است.
اکنون آيا اين بخشهاي عظيم از حقايق قرآني که تاکنون تبيين نشده است، با رشد فکري اجتماعات و مسائل تازه پيدا ارتباط دارد، به دست چه کسي بايد تبيين و تفسير شود؟ و اسرار و رموز ظاهر و باطن و باطنهاي پوشيده قرآني چه وقت بايد آشکار گردد، چه کسي بايد مشکلات انبوه و گرانبار اجتماعات آن روز بشري را از لابلاي آيات قرآني بيرون آورد؟ آري، قرآن چنان تفسير و تبيين شود که چون هر شب و روز جديد، تازه و نو باشد؟ به گونه اي تفسيرهاي مفسر واقعي قرآن تازگي دارد که قرآن نيز کتاب جديد و تازه شمرده مي شود، و آن معاني جديد موجب شگفتي همگان مي گردد، بويژه کساني که به تأويل و توجيه قرآن کريم و احاديث پرداختند، و يا بگونه اي مطالب مکاتب غربي و شرقي را در تفسير و توجيه مباني قرآني ملاک قرار دادند.
پاورقي
[1] «اين موضوع در بخش «تحريف ص 97 - 89» روشن گشت.
[2] «بيان الفرقان» 5/197.
[3] «مصادقة الاخوان» / 8، شيخ صدوق؛ «وسائل» 8/414، با اندکي اختلاف.
[4] «بحار» 52/325.
[5] «وسائل» 12/294.
[6] «نهج البلاغه»/424.
[7] «نهج البلاغه»/425.
[8] «بحار» 102/113؛ «مفاتيح الجنان»، 542 از دعاهايي که در سرداب مبارک خوانده مي شود.
[9] «بحار» 85/232.
[10] «نهج البلاغه»/425.
[11] «بحار» 52/332.
[12] «غيبت نعماني»/231.
[13] «غيبت نعماني»/253.
[14] «عيبت نعماني»/134؛ «الحياة»2/149.