خويشتنداري (تقيّه)


تقيه به معناي پرهيز از هر گفتار و يا رفتاري است که موجب به خطر افتادن دين و باورهاي اصيل اسلامي از سوي اجتماع مي شود. چرا که جامعه فاسد آخر الزماني هر گونه سخن يا عملکردي را که بر خلاف خواهشهاي ضد بشري اوست، نمي پذيرد در نتيجه آن را نابود مي سازد.

مردم بر دو گونه اند، يا عالم و آشناي با حق و يا ناآگاهند.

آنهايي که عالم نيستند نيز خود بر هشت نوعند که وظيفه عالم ـ با توجه به رعايت تقيه ـ نسبت به آنها متفاوت است:

1ـ کساني که جاهلند و اگر حق را بشناسند، قبول مي کنند.

2ـ اهل شبهه، کساني که در صدد شناخت حق هستند ليکن به دلائلي گرفتار شک و شبهه شده اند.

3ـ گمراهاني که در راه شناخت حق قدمي گذاشته اند امّا در اثر مجالست با اهل گمراهي و يا خطا کردن در راه تحصيل معرفت، گمراه شده اند. وظيفه عالم نسبت به اين سه دسته ارشاد است و تقيه کردن در اين سه مورد نيست.

4ـ منکرين حق، کساني که وقتي حق نزد آنها ذکر مي شود، آنرا مسخره مي کنند.

5ـ منکرين و دشمنان حق، آنها که اگر حقّ نزد آنها اظهار شود، موجب ضرر مالي يا آبرويي يا جانبي مي شوند. تقيه نسبت به اين دسته واجب است و انسان نبايد نزد ايشان کاري انجام دهد که ا سباب تباهي او را فراهم آورد.

6ـ مردم مؤمني که از نظر معرفتي ضعيف بوده و تحمّل قبول و حفظ و پوشاندن اسرار اهل بيت (ع) را ندارند. از اين گروه نيز بايد اسرار و معارف اهل بيت (ع) را مخفي کرد.

7ـ کساني که دعوت به حق در آنها هيچگونه تأثيري ندارد و موعظه در آنها راه نمي يابد، اگر چه ضرري از جانب ايشان متوجه نخواهد شد ليکن اظهار حق نزد آنها رجحاني نداشته بلکه ترک دعوت آنها رجحان دارد. زيرا هيچ فائده اي به حالشان ندارد.

8ـ کسي که انسان نمي داند که اهل قبول حق هست يا خير. وظيفه نسبت به اين شخص آن است که چيزي از معارف را بر او عرضه بدارد، اگر پذيرفت، پس بر او زياد کند و اگر قبول نکرد و روح انکار در او ديد ديگر سکوت کند و تقيه پيشه سازد.