پيداتري ز خورشيد ، اي ماه بي نشانم
تا از تو مي سرايم ، گل مي شود دهانم
معناي آدميت ، فهم شکفتن توست
ارديبهشت محزون ! حواي مهربانم ~
فواره خروشي ، اي آه سرمه اي رنگ !
با روزه سکوتت ، آتش مزن به جانم
با ابرها بگوييد ، دست مرا بگيرند
از دودمان آهم ، ماندن نمي توانم
بيرون شو اي همايون ، از پشت پرده غيب
تا در سه گاه مستي ، شوريده تر بخوانم