باز جمعه اي گذشت و حاجتم روا نشد


باز هم بگير! اي دل غم آشنا بگير!

آسمان ببار و جانب دل مرا بگير!



بي تو کنج اين خرابه ها غريب مانده ايم

باز هم بيا سراغ از اين غريبه ها بگير!



دشنه زار بي نهايتي ست دشت رو به رو

زير بازوان دوستان کور را بگير!



اي که رام دستهاي توست آب و باد و رعد

دست از آستين برآر و راه بر بلا بگير!



خون لاله روي دست باد لخته مي شود

اي اميد باغ، انتقام لاله را بگير!



باز جمعه اي گذشت و حاجتم روا نشد

اي دل، اي دل اميدوار من، عزا بگير!



حميدرضا شکارسري