تولد قائم


حضرت مهدي (عج) در شب جمعه، نزديک اذان صبحِ روز پانزدهم شعبان سال 255 هـ.ق در زمان حکومت معتمد عباسي، به هنگام قِرِان اکبر، در برج قوس، به طالع 25 درجه از برج سرطان، در شهر سامرّا متولّد شد. («اثباة الهداة»، ج 7، ص 137 - «ينابيع المودّة»، ص 452)

برخي ولادت حضرت حجّت (عج) را سال 256 هـ. ق ذکر کرده اند. اقوالي که در سال ولادت آن حضرت ذکر شده، در اين بيت آمده است:



مولد نور حق امام زمان (عج)

«نور» يا «نهر»، سال آن ميدان



(بر اساس «حروف ابجد»، کلمات «نور» و «نهر» به ترتيب بيانگر اعداد 256 و 255 هستند)

تولّد آن حضرت را جز عدّه اي خاص نمي دانستند و براي نوع دوم مخفي بود، تا مبادا مورد گزند طاغوتيان غاصب و ستمگر زمان قرار گيرد.

حکيمه خاتون عمّه ي امام حسن عسکري عليه السلام مي گويد: «روز پنجشنبه، شب نيمه ي شعبان، به منزل برادرم رفتم. هنگام مراجعت، امام عسکري عليه السلام فرمود: «عمّه جان! امشب را نزد ما باش، امشب فرزندي متولّد مي شود که خداوند زمين را به علم و ايمان و هدايت او زنده گرداند». بالاخره ماندم. صبح صادق حالت اضطراب در نرجس خاتون پديد آمد، او را در بر گرفتم، امام عليه السلام فرمود: سوره ي قدر را بخوان، مشغول خواندن سوره ي قدر شدم، شنيدم که آن کودک در شکم مادر، در خواندن سوره با من همراهي مي کند. در اين موقع پرده اي بين من و آنها افکنده شد، ديگر نرجس را نمي ديدم، از آنجا سراسيمه دور شدم و نزد امام عليه السلام آمدم.

امام حسن عسکري عليه السلام فرمود: برگرد، برگشتم. در نرجس نوري را مشاهده کردم که ديده ام را خيره کرد و امام زمان (عج) را ديدم، رو به قبله به سجده افتاده، سپس دستش را بلند کرده و مي گفت:

«أشْهَدُ أنَّ لا الهَ إلاّ الله، وَحْدَهُ لا شَريکَ لَه وَ انْ جَدّي رَسولُ الله وَ اَنْ ابي اميرَ الْمؤمِنينَ وَصيَّ رَسولُ الله»

بعد يکايک امامان را شمرد تا به خودش رسيد و فرمود:

«اللّهُمَّ اَنْجِزْلي وَ عَدْتَني وَ اتْمَمْ لي اَمْري وَ ثَبِّتْ وَ طَأتي وَ امْلاَء الاْرْضِ بي عَدلاً و قِسْطاً»

: (خداوندا وعده ي نصرت که به من فرموده اي وفا کن و امر خلافت و امامت مرا تمام کن و استيلاء و انتقام را از دشمنان ثابت گردان و زمين را به سبب من از عدل و داد پر کن)

او را نزد پدر بردم، همينکه نظرش بر پدر افتاد سلام کرد. حضرت او را به دست گرفت، و زبان مبارک بر دو ديده اش ماليد و در دهان و هر دو گوشش زبان گردانيد و او را بر کف دست چپ نشانيد و دست چپ نشانيد و دست بر سرش کشيد و فرمود: اي فرزند! به قدرت الهي سخن بگو.

صاحب الامر (عج) استعاذه کرد و فرمود:

«بسم الله الرحمن الرحيم، و نُريدُ اَن نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفوا فِي الارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِي الارْضِ و نُريَ فِرعَونَ وَ هامانِ وَ جُنودَ هُما مِنْهُمْ ماکانوا يَحْذَرونَ» (قصص/5و6)

: اراده ي ما بر اين قرار گرفته است که به مستضعفين، نعمت بخشيم و آنها را پيشوايان و وارثين روي زمين قرار دهيم، حکومتشان را پابرجا سازيم و به فرعون و هامان و لشکريان آنها آنچه را بيم داشتند از اين گروه نشان دهيم.

امام قائم (عج) هنگامي که متولّد شد، پاک بود و هيچگونه آلودگي نداشت و در بازوي راستش اين آيه نوشته بود:

«وَ قُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، انَّ الباطِلُ کانَ زَهوقاً» (اسراء/81)

: (و بگو حق آمده و باطل نابود شد، حتماً باطل نابود شدني است.)