بازگشت

گروه: ويژگي هاي حکومت
 
 
مرکز پاسخگو:فرهنگ ومعارف قرآن
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:امام زمانغ اگر بيايد، حكومت اسلامي برقرار خواهد كرد. مراجع تقليد نيز حكومت ايران را اسلامي معرفي ميكنند بنابراين، اين حكومتاسلامي است و ديگر نبايد ظهور امام زمان را آرزو كرد؟ آيا ظهور امام زمان كه از زمانهاي قديم بيان شده، صرفاً يك عقيده و اميدواري براي بشريت نميباشد؟ حتي اگر قرآن نيز گفته باشد! و اصلاً چرا اسلام مخالفان ومنكرانش را مرتد و واجب القتل ميخواند؟ چرا به فرض، به سلمان رشدي اجازه نميدهد حرف خويش را بزند و چرا اسلام و قرآن از افكار و انتقاد وحشت دارند؟


جواب:

پياده كردن حكومت اسلامي مراتب دارد مراجع تقليد و ولايت فقيه موظفند بخشي از آن را كه در توان آن است اجرا كنند و اجراي كامل آن بر عهدة امام عصر است در واقع اين حكومت مقدمه و زمينهاي است براي آن حكومت جهاني كه ان شأ الله با ظهور حضرت حجتغ كه امري قطعي است، برپا خواهد شد. براي نزديك شدن به ذهن، وقتي يك بيمار اورژانس را ميخواهند براي بيمارستاني با تجهيزاتي كافي بفرستند، ابتدا مقدماتي را فراهم ميكنند، مثلاً به او سرم و يا اكسيژن وصل ميكنند تا براي ادامة درمان به بيمارستان برسد همچنين ميتوان يك اتاق تاريك را در نظر گرفت كه براي مثال مدتي با لامپ و مانند آن روشن ميشود و پس از مدتي نور آفتاب به درون آن ميتابد و آن را كاملاً روشن مينمايد.

ـ ظهور امام زمانغ امر قطعي است و شيعه و سني بر آن اتفاق دارند بلكه بالاتر از آن مهدويت امري جهاني است و نشانه هايي از آن در ديگر اديان الهي نيز آمده است و همه مستضعفان جهان روي چشمشان به جمال آن حضرت روشن ميشود. در منابع روايي، براي اين ظهور قطعي نشانه هايي ذكر شده كه شماري از آنها به وقوع پيوسته و به طور كامل قابل تطبيق است(براي آگاهي بيشتر ر.ك: عصر ظهور، علي كوراني، ترجمة عباس جلالي، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ پنجم،، قم، 1375 ش.) و هرگونه تشكيك در آن خالي از پايههاي علمي و منطقي است و در نتيجه پذيرفتني نيست.

ـ مرتد به كسي ميگويند كه از دين اسلام به ديگر اديان و يا لامذهبي تغيير جهت دهد به ديگر سخن اول معتقد به اسلام و مسلمان باشد و بعد از اسلام روي گرداند و دليل مجازات او نيز عمل ناشايست او است. توضيح اين كه مجازات مرتد به دليل رويكرد مجرمانه او است. اين رويكرد از دو زاويه قابل بررسي است:

الف ـ انسان زيستي اجتماعي دارد و براي ادامة حيات خود در تقابل با جامعه است. جامعه نيز بخشي از نيازهاي او را برطرف ميسازد و به او خدمترساني ميكند كه يكي از مهمترين آنها ايجاد امنيت و ايجاد زمينة زندگي سالم توأم با آرامش است. در مقابل از او خدماتي ميخواهد كه دفاع از جامعه در مواقع ضروري و شركت در خدمت رساني متقابل كه عايد ديگران ميشود، از جملة آن هاست. يكي از الزامات مهم در اين تعامل و پيمان دوجانبه بين فرد و جامعه، احترام به كيان جامعه است. در اين صورت، هر گونه انفصال يك جانبه از آن پيامدهايي را به دنبال دارد كه عقل جمعي عقلاي هر جامعه براي چنين انفصالي تعيين ميكنند. دين مبين اسلام كه مهمترين برنامههاي آن در چارچوب جامعه و حكومت اسلامي تحقق ميپذيرد، در تعامل تنگاتنگي با افراد و پيروان خويش است و عقدي دو جانبه با آنها دارد كه پس از درآمدن به آن و بردوش گرفتن پيمان و بهره برداري از خدمات آن، انفصال غيرمنطقي و يك جانبه را با پيامدهايي كه عقل كل تعيين فرموده رو به رو است. يادآور ميشويم كه اسلام اتصال و هم پيمان شدن بدون فكر و تأمل را بر نميتابد و تقليد را در اصول نميپذيرد و به همگان دستور ميدهد آگاهانه و با تأمل و دقت و تحقيق و بررسي به پيمان با جامعه اسلامي درآيند تا رستگار شوند. اسلام با كساني كه در قيد اديان ديگرند، با شرايط خاصي پيمان و عقد دوجانبه ميبندد و هرگز آنها را به خاطر عقايد مجازات نميكند.

ب ـ از آيات قرآن كريم استفاده ميشود كه مجازات مرتد به خاطر ماهيت مجرمانه عمل مرتد و جلوگيري از پيامد ارتداد است. نه به جهت تغيير عقيده بدون اظهار و ابراز آن.

پذيرش اسلام بايد طبق منطق باشد كسي كه آييني همچون اسلام را بعد از تحقيق و پذيرش رها كند و به سوي آيينهاي ديگر برود، معمولاً انگيزه صحيح و موجهي ندارد، بنابراين عدول و بازگشت او به تخطئه و خيانت شبيهتر است تا به اشتباه و عدم درك حقيقت چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: إنّ الّذين ارتدّوا عليَ أدبَرهم مِّن بعد ما تبيّن لهم الهدي الشّيطَن سوّل لهم و أمليَ لهم (محمّد، 25) كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آنها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاي طولاني فريفته است.

و در آيه 107 سوره نحل ميفرمايد: اين به خاطر آن است كه زندگي دنيا (و پست) را بر آخرت ترجيح دادند....

تعبيراتي كه قرآن درباره مرتد به كار برده: شهدوَّا أنّ الرّسول حقّ و جآءهم البيّنـَت (آلعمران، 86) مِّن بعد ما تبيّن لهم الهدي (محمّد، 25)، نشان دهندة اين است كه اين گونه افراد از روي عناد، لجاجت، هتك مقدسات و مقابله با اسلام دست از دين برداشتهاند و مؤيد آن حوادث صدراسلام (اهل ردّه) است كه وقتي عدد مرتدين زياد شد، آنان به قصد نابودي اسلام به مدينه حمله كرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند.(ر.ك: تاريخ اسلام، دكتر حسن ابراهيم حسن، ج 1، ص 344 ـ 353، داراحيأالتراث العربي.)

علاوه بر آن اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مايل باشند خود را مسلمان معرفي كنند و هر روز مايل نباشند انكار نمايند، به زودي جبهه داخلي كشور اسلام از هم متلاشي خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادي آنها باز خواهد گرديد و هرج و مرج در جامعه اسلامي پديد خواهد آمد چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: جمعي از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد شايد آنها (از آيين خود) باز گردند. (آلعمران، 72).

البته ممكن است گاهي ارتداد فردي، از حدود زبان تجاوز نكند و نه از روي قصد خيانت به مسلمانان، بلكه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود امّا بحث ما جنبة كلي دارد و احكام تابع يك فرد و دو فرد نميشود، بلكه مجموع افراد را به طور كلي بايد در نظر گرفت از اين جهت ميتوان گفت: بازگشت يك فرد مؤمن به انكار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالي از واكنش و تحريكات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود.

در اين هنگام، ارتداد يك فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحريكات و واكنشهاي او ماية جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجويان و افراد ضعيفالايمان گرديده و به ايجاد شورش منجر ميشود.

آيين مقدس اسلام جهت پيشگيري و ريشهكن ساختن چنين فتنهها و فسادها دستور داده است كه مرتد در پارهاي موارد كشته شود تا نظام دين و حكومت اسلام و آيين و كتاب او دستخوش چنين حوادث شوم نگردد و مغرضان با مكتب خدا بازي نكنند.

بنابراين، اسلام به خاطر جرمي كه مرتد مرتكب شده و براي حفظ حقوق ديگران كه در ساية بقاي دين و حكومت اسلامي و مبارزه با ايادي و عوامل بيگانه حاصل ميشود، چنين كيفري (اعدام يا حبس و...) را براي مرتد در نظر گرفته است و اين حكم (مجازات مرتد) هيچ منافاتي با آيه لا إكراه في الدين و آزادي عقيده ندارد.

در پايان لازم است يادآوري كنيم كه اسلام ميان مرتد فطري (كسي كه از پدر و مادر مسلمان متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است) و مرتد ملّي (كسي كه پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان نبودهاند و او بعداً اسلام را پذيرفته، سپس از آن برگشته) و همچنين بين مرد مرتد و زن مرتد فرق گذاشته است.

مرد اگر مرتد فطري باشد، بدون قيد و شرط اعدام ميشود ولي اگر مرتد ملّي باشد، در صورت عدم بازگشت به اسلام(توبه) كشته ميشود.

اين تفاوت شايد به خاطر اين باشد كه ضرر ارتداد فردي كه اصالتاً مسلمان بوده است (مرتد فطري) به مراتب بالاتر از فرد بيگانه است كه غير مسلمان بوده، سپس مسلمان شده است.

فرد اول به خاطر داشتن ارتباطات قوي و نيرومند، روي فكر و ذهن خانوادههاي اسلامي و ضعيف الايمان بيشتر ميتواند اثر منفي بگذارد و بهتر ميتواند بر ضد حكومت اسلام قيام و فعاليت كند در حالي كه اثر منفي فرد دوم از آن كمتر است.

امّا زن مرتد (چه فطري و چه ملّي) در اسلام كشته نميشود و آن هم شايد به اين جهت باشد كه زن هر چند يك انسان كامل است، امّا بر اثر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثير قرار ميگيرد و اگر چه زودتر به انحراف فكري كشيده ميشود، زودتر هم به سوي حق باز ميگردد.

همچنين برخي از محققان از فقها نيز فرمودهاند: فردي كه بر اثر تماس و ارتباط با گروه باطل، شبهاتي در دل او پيدا شده كمكم صورت انكار به خود گرفته و باعث شده تا برخي از احكام ضروري دين را انكار كند، ولي به گونهاي است كه اگر شبهة او زايل شود، فوراً به آغوش حق باز ميگردد، اين طور فردي نيز كشته نميشود.( ر.ك: پرسشها و پاسخها، استاد جعفر سبحاني، ص 255 ـ 260، انتشارات مؤسسة سيدالشهدأ / مستمسك العروة، آيتالله سيدمحسن طباطبايي حكيم، ج 1، ص 378 ـ 384، الطبعة الرابعة نجف اشرف / تفسير نمونه، آيتالله مكارم شيرازي، ج 2، ص 278 ـ 281 و ج 11، ص 418 ـ 421 و ص 426 ـ 427، دارالكتب الاسلامية / الميزان، علامه طباطبايي، ج 2، ص 342 ـ 347، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان / قاموس قرآن، سيدعلياكبر قرشي، ج 6، ص 107 ـ 108، دارالكتب الاسلامية. )

ـ پس از بيان معناي مرتد و مجازات او، روشن ميشود كه هر كافري مرتد نيست و از سوي ديگر، مجازات هر كافري قتل نيست، بلكه قتل مختص به كافران حربي است يعني كافراني كه عليه نظام اسلامي و منافع آن روشهاي خصمانه دارند و به كيان اسلام و مسلمانان ضربه ميزنند.

ـ انتقاد نيز در اسلام آزاد است، ولي بايد بين انتقاد و توهين فرق گذاشت و فرق آن نيز پوشيده نيست. منتقد كسي است كه مستند به دلايلي رأي طرف مقابل را محترمانه به نقد ميكشد، ولي توهين و مسخره كردن عقايد ديگران و به بازيچه گرفتن آنها در حكم محارب است و سلمان رشدي نيز نه از راه انتقادي عالمانه كه از راه توهين و تمسخر وارد شد و دين مبين اسلام را هجمة ناسزاگوييها و هتاكيهاي خود قرار داد. اينك ما ميپرسيم كه آيا ميتوانيم نام منتقد را بر چنين فردي گذاشت؟ روشن است كه چنين فردي از دشمناني است كه خطر آنها كمتر از خطر سلاحهاي مرگبار نيست و آيا راهي جز مقابله با او وجود دارد؟ آيا هيچ آييني ميپذيرد كه شخصي به آنها و معتقداتشان توهين كند؟ به راستي اگر كسي از در انتقاد عالمانه و منطقي وارد شود، آيا كسي ميتواند جلوي او را بگيرد؟ چه بسيارند منتقداني كه آراي خويش را آزادانه نوشته ويا گفتهاند و چه بسيار مباحثه هايي كه در طول تاريخ در اين خصوص رخ داده است بنابراين، اسلام از انتقاد استقبال ميكند و به آن پاسخ ميگويد، ولي توهين و دشمني زباني و به تمسخر گرفتن را نميپذيرد و به مقابله با آن بر ميخيزد.